انتخابات هستهای
با سلام ...
اول از همه به این دو خبر توجه کنید:
با رفع وتو آمريكا، WTO با انجام مذاكرات ورودي با ايران موافقت كرد
رويترز: اروپا در كسب موافقت ايران براي تداوم تعليق فعاليتهاي هستهاي پيروز شد
بعد اگر وقت کردید، گر وقت کم هم باشد اما دوستدار آگاهی خودتان هستید، دوباره سری به گزارش هفته پیش من بزنید و حداقل قسمت "دیدگاه اجتماعی و سیاسی" را بخوانید.
و حال انتخابات
نقل قولی از آقای دکتر معين :
"همانگونه که از آغاز ورود به عرصه انتخابات گفته ام دليل من براي ورود به انتخابات « احساس مسئوليت خطر درقبال منافع و امنيت ملي، آينده کشور سرنوشت نسل جوان و برومند ايران» و هدف من «مشارکت فعال وشکوهمند مردم در انتخابات» و تحقق «آزادي، قانونمندي ، عادلانه و رقابتي بودن انتخابات» و احقاق «حقوق شهروندي مصرح در قانون اساسي» است."
این قانون اساسی که بعد از اصلاحاتاش نکاتی مثل خواست و قبول اکثریت مردم را حدف کرد (هرچند وقتی درج هم بود محل نمیکردند با اینحال چندین اصل دو قانون اساسی را در ماه آپریل روبروی هم گزاشتم ) و ولایت فقیه را مطلق کرد، کنون با رد صلاحیت توسط شورای نگهبان و قبول صلاحیت با دیکتات رهبری نشان دادند که هردوجناح معتقد به این بیحقوقی شهروندی مصرح در قانون اساسی هستند و ما هم با شرکت در نمایشات و فرمایشات این قمحوری هردفعه خودمان به این بیحقوقی آری میگوییم(خسته شدم ازین ما گفتن، منکه هیچوقت شرکت نکردم، نمیدانم چرا برایم سخت هست که بگویم آنها یا شما ...)
شرکت نکردن درین نوع انتخابات تاثیر نگذاشتن نیست، بلکه شرکت کردن در این نوع انتخابات فرمایش هست که جلوی هرگونه تاثیرگذاری میگیرد.
قانون اساسی
قبل از اصلاحات:
اصل نود و نهم : شوراي نگهبان نظارت بر انتخاب رييس جمهور، انتخابات مجلس شوراي ملي و مراجعه به آراء عمومي و همهپرسي را بر عهده دارد.
بعد از اصلاحات:
اصل ۹۹: شوراي نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبري، رياست جمهوري، مجلس شوراي اسلامي و مراجعه به آراء عمومي و همهپرسي را بر عهده دارد.
همانطور که ملاحظه میشود شورای نگهبان(وقتی قانون اساسی اصلاح شده را با دقت بخوانیم میفهمیم نگهبانی چه بعهده گرفتند) نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان، مجلسی که رهبر تایین میکند را هم بعده گرفته است تا صلاحیت اشخاصی که رهبر انتخاب میکنند را تشخیص دهد. هرچند میگویند که تشخیص صلاحیت اخلاقی و اهدافی مثبت هست اما با رد صلاحیتهای خود نشان دادند که تشخیص صلاحیت درین مورد هست که آیا کاندیدها خطری برای قشر قدرت و ثروت در ایران هستند. با همین اصلاح کوچک حتی از اتخاب شدن رهبری -تنها شخصی که بنا بر قانون اساسی توان اصلاحات را دارد - که حاضر باشد وضعیت قدرت و ثروت را در ایران تغییر دهد، جلوگیری شد و بازهم بگویید برای تاثیرگذاری باید در انتخابات شرکت کنیم. درحالیکه شرکت کردن درین انتخابات آری گفتن به قانونی هست که جلوی هرگونه اثرگذاشتن برخلاف ثبات قدرت و افزون ثروت قشر حاکم را گرفته!!!
این چه منطق هست، من نفهمیدم. خودفریقتن هرگز دردی دوا نکرد.
تنها نتیجهای که شرکت در انتخابات ظاهری ایران خواهد داشت، محافظهکاری و ثبات وضعیت جامعه هست.
انتخابات یعنی انتخاب کردن و وقتی نمیتوانم انتخاب کنم و وقتی با شرکتم، حال چه رای سفید بدم و چه به بهترین و عادلترین و چه میدانم به خوشگلترین رای بدم، فقط آری گفتم، خب شرکت نمیکنم. من به رای و انتخاب خود اهمیت میدهم و بخصوص در جهانی که هیچ دولت و مقتدری به رای و خواست من اهمیت نمیدهد، حداقل خودم به رای و خواست خودم اهمیت میدهم. چونکه وقتی خودم اهمیت ندهم، چه انتظار از دیگران داشته باشم.