ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

سه‌شنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۳

نجات لیلا از اعدام

با سلام ...

ای بابا امضا کردن که بلدیم! ایندفعه میخواهند اسم خلیج زنده را به خلیج مرده تبدیل کنند و پرانتزی هم درکار نیست!

حتما بخوانید:
عاطفه اي ديگر در پاي چوبه دار از صورتک
و در پخش خبر و امضای تومار یاری دهید.
نجات لیلا از اعدام

جامعه را میسازیم و اشخاص را پرورش میدهیم و بعد برای حفظ ظاهر و راحتی خیال عده ای را مجازات میکنیم. اخلاق را تعریف میکینم و برخلافش رفتار میکینم و گر دیگری برخلافش رفتار کرد توبیخش میکنیم. برای رسیدن به هدف هرکاری میکینم اما میخواهیم که دیگران محدودیتها را رعایت کنند. با نمایی توخالی مردم را فریب میدهیم و برای استوار کردن نما با مجازات عده ای خود و دیگران را فریب میدهیم.

آیا با اعدام لیلا دنیا بهتر خواهد شد!؟ آیا با اینهمه قتل دنیا بهتر شده است!؟ تا کی خودفریبی؟
از خود بپرسیم چرا بجای درست کردن دنیایی بهتر اینهمه محافظه کاری بجای جستجوی حقایق و دانا و آگاه کردن، کاشتن نهال ترس در سینه ها و افکار و نادان نگه داشتن بنام و بخیال دانستن تنها حقیقت!؟
چونکه یک جانور ترسو و نادان را میشود خوب و سریع برای استفاده کردن ازش رام کرد و در بند نگه داشت.

پنجشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۳

مختصر یک کل و گب

با سلام ...

یک کل و گب (مختصرش اما سنگین)
گفت: اگر شمشیر بود الآن آمریکا نبود.
گفتم: چونکه شمشیر بود الآن آمریکاای داریم!
و الآن اضافه میکنم: تا وقتی به شمشیر معتقد باشیم، بدترش، خشنترش و قویترش هم خواهیم داشت.




يک نکته ديگر:
قم‌حوری: ما مجازیم بزنیم و بکشیم چونکه بنام الله و پیغمبر میزنیم و میکشیم و میبریم.
اعتراض کنی، میشوی کافر امریکایی و نوکر اجنبی.
دولت امریکا: ما باید بنام آزادی و دمکراسی برای حقوق بشر بکشیم و بزنیم و ببریم، و خدا با ماست.
اعتراض کنی، میشوی آخوند و تروریست.

هر دو گروه بنامی که آنرا حق خطاب میکنند یا میپندارند دست به قتل و عام میزنند. هر دوگروه هم طرفدارانی دارند که مخالف خشونت به اسم فلانی و موافق خشونت به اسم بساری هستند. حالا گول خوردند یا باور کردند یا بخاطر مصلحات هست، پیشکش. اما با اینکه طرز فکر این دو گروه یکی هست و فقط واژه‌ای که استفاده میشود عوض شده، طرفدارانشان بدون شرم و حیا من و امثال من را به گروه به اصتلاح مقابل میچسبانند.
دوستان ایرانی طرفدار آمریکا به من میگویند آخوند (در حالی که خودشان خیال میکنند بنام و بخاطر فلان و بسار استفاده از خشونت کار درست و خوب و لازم هست)، دوستان غربی طرفدار آمریکا منو تروریست میپندارند (در حالی که اونها طرفدار استفاده از خشونت برای رسیدن به هدف هستند) و دوستان طرفدار قم‌حوری که چی بگم اگر منو دار بزنند تازه بهشت هم میروند در حالی که نه جنایت کردم ونه جنایتی را توجیه کردم.




یک مثال:
جوجه‌ای بودم در رشت. خبری که میرسید و چیزهایی که میدیدم سر بریده و جسدهای لت و پار ارتشی و سپاه بود که از کردستان می‌آمدند و به ما گفته میشد برید کردستان تا با این جنایتکاران، تروریست مبارزه کنید. اکثریت هم باور میکرد. با اینکه میدانستم که چه جنایات و فجایعی دولتها در کردستان به پا کردند، نمیتوانستم این خشونت را بفهمم. تا امدم آلمان و مدارک و داستانهای آنطرف هم دیدم و شنیدم. از تیرباران اشخاص در برانکارد و نو جوانان میهن. از قتل و عام عمومی تا تیرباران بدون دلیل و خشونت و بیرحمی بنام قانون و دولت. از خود پرسیدم آیا من قدرتش را داشتم و یا دارم که گر چنین رفتار بینم رحم در دلم خشک نشود و خشونت وجودم در بر نگیرد؟ آیا به اندازه کافی قوی هستم تا ترس که سرچشمه خشونت هست، بر من قلبه نکند؟ و اگر نتوان از دایره خشونت بیرون امد، اخرش چی؟ با مشت و دندان و سنگ و چماق شروع شد به بمبهای نوترون و شیمیایی و بیولوژی رسید. از قتل شخص شروع شد و به کشتار دسته جمعی و نثل و قوم کشی رسید.


نقل قولی از کتاب پشت پرده های انقلاب اسلامی، اعترافات حسین بروجردی به کوشش و ویرایش بهرام چوبینه، نشر نیما
وقتی خلخالی راجع به عقایدش پرسید مترجم گفت: من طرفدار عزالدین یا خمینی یا کسی نیستم. هرکسی که باعث دیکتاتوری در ایران شود من با او مخالفم فرقی نمی‌کند چه کسی باشد. من طرفدار آزادی و دمکراسی در کشورم هستم، معلم هستم و پیش از آن که کرد باشم ایرانی هستم و چیزی را به بچه‌ها یاد می‌دهم که در آینده با غرور از آن صحبت بکنند و بگویند ما ایرانی هستیم، کرد ایرانی هستیم. من طرفدار دیکتاتوری نیستم، همان‌طور که با دیکتاتوری شاه مخالف بودم، با دیکتاتوری عزالدین هم مخالفم، همان‌طور که با دیکتاتوری عزالدین مخالفم با دیکتاتوری آقای خمینی هم مخالفم، همان‌طور که با دیکتاتوری خمینی مخالفم با دیکتاتوری شما هم مخالفم. من طرفدار آزادی و سربلندی کشورم هستم.
خلخالی هم حکم اعدامش را نوشت. (...) آن جوان کرد وقتی می‌گوید مخالف دیکتاتوری هستم حالا از هر طرفی که باشد چرا باید اعدام شود؟



معرفی یک صفحه:
عکس‌های ماهواره‌ای از ایران.

توضیحی در مورد برنامه AstroViewer
با کمک این برنامه میشود بدنبال سیاره و ستاره و صورتهای فلکی و .. در آسمان رفت. مثلا شما امشب در اصفهان هستید و آسمان صاف هست و میخواهید تماشا کنید. به این برنامه میگید آسمان اصفهان در ساعت فلان چه خبره و چه دیده میشود و این برنامه نقشه آسمان در مکان مشخص و به وقت مشخص را به شما میگوید.
دو عکس پایین نقشه آسمان برلین و رشت بودند که اگر دقت کنید با اینکه همزمان بودند، کمی تفاوت دارند.



فراخوان ملی برگزاری رفراندوم، با امضاي هفت تن از فعالان فرهنگي و سياسي

سه‌شنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۳

آسمان رشت، آسمان برلین

با سلام ...

نقشه آسمان به وقت جهانی 16:23


رشت به وقت ایران 19:53


برلین به وقت اورپای مرکزی 17:23


برنامه اش فعلا و هنوز مجانی هست. و به آلمانی و انگلیسی موجود میباشد.
AstroViewer آلمانی
AstroViewer انگلیسی
در ضمن اگر برنامه را پایین بکشیدید به زبان اسپانیایی هم میباشد.



يک ایده بسیار عالی دوستان، لینک دادن به این صفحه هست:
Arabian Gulf ، The Gulf ، خليج عربي
که اگر با اسامی بالا بهش لینک دهیم (هرچه بیشتر بهتر) این صفحه در گوگل رتبه بالاتری پیدا میکند و وقتی کسی بدنبال اسامی بالا میگردد به این صفحه میاید.

در ضمن این هم طوماری برای اعتراض
که البته من وقتی تعداد اعتراض کنندگان را دیدم با خود گفتم ای کاش باطبی و دگر زندانیان سیاسی، مجتبی خلیجی بودند که میخواستند اسمشان را عوض کنند

دوشنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۳

خطاب به طرفداران قم‌حوري

با سلام ...

از فلوجه
میگویند 1400 نفر دستگیر و 400 نفر را فوری آزاد کردند. 1200 شورشی و 51 سرباز آمریکایی و 8 سرباز عراقی کشته شدند.
حال تعداد را بکنار بگذاریم میدانیم که عراقی و امریکایی ضد عراقی جنگیدند. و حال خطاب به طرفداران قم‌حوري (سیستم گروهک سالاری بنام و با سوءاستفاده از عقاید مردم و بکشته دادن آنها بنا بر قول و پاداش در جهانی دیگر): هیچکس به یاری شما نخواهد آمد. تازه همانطور که ملاحظه میکنید برای مقابله با شما تازه به اشغالگر هم خواهند پیوست.
و سالاران شما که خدمت بزرگی به دولت آمریکا کرده و میکنند هم شما را تنها خواهند گذاشت.
آخر چهار تا بمب اتم چه فایده برای ما، بجز برای دولت آمریکا که بمبهای خود را بیشتر و مجهز تر کند. آخه جان من چرا خیال میکنی که بمب اتم ساختن آمریکا را تضعیف میکند؟
دارید همکاری با همکارانشان میکنید.
برای مبارزه واقعی و گرفتن قدرت از زورگویان راهی دگر هست. بایستی دست از همکاری نخواسیته برداریم و جلوی همکاری خواسته را بگیریم.

لطفا به این نکته هم توجه کنید:
پوتین گفت که روسیه بمبهای اتمیش را مجهزتر خواهد کرد.
گر خبری نبود او هرگز همچین نگفتی و نکردی.

بنام مقابله و مبارزه با استکبار بزرگترین و مهمترین یار و یاورشان هستند.

و به این شایعه هم توجه کنید:
از رسانه های وابسته به نقل قول از سازمانهای اطلاعاتی:
"بن لادن و القاعده قرار هست که یک بمب کثیف در آمریکا یا انگلیس منفجر کنند."
ایندفعه احتیاج نیست که این فاجعه اتفاق بیفتد، کافیست چند نفر را با همچین بمبی دستگیر کنند. خیال میکنید بعد به سراغ کی خواهند امد تا پیروز شوند.
در فلسفه سرمایه سالاری و داری پیروزی به معنی بردن یک جنگ نیست، بلکه هرچه بیشتر طول بکشد، پیروزتر هستند.

چهارشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۳

دانشگاه فنی برلین و از گوسفند و مورچه

با سلام ...
به دليل روزه خواری و محکوم شدن به 85 ضربه شلاق
نوجوان چهارده ساله سنندجی زير ضربات تازيانه جان سپرد


اعتراضات گسترده کارگری در اين هفته در سراسر ايرن




از دانشگاه فنی برلین و از گوسفند و مورچه که به "دانشجو" بودن خود افتخار میکنند.

شرکت وسیله نقلیه عمومی برلین میخواهد قیمت بلیط دانشجویان برای استفاده از وسائل نقلیه عمومی 30 یورو گران کند. این پیشنهاد به رای گذاشته میشود و سه دانشگاه رد میکنند. نوبت میرسد به دانشگاه فنی. دو هفته قبل از انتخابات به همه توضیح داده میشود که دو رای دارید. یکی قبول و یا رد پیشنهاد هست و اگر پیشنهاد شرکت را رد کردید میتوانید رای دهید که نمایندگان دانشجویان پیشنهادی که فقط 5 یورو بلیط را گران میکند به شرکت بدهد.
یعنی اولی نه، دومی آری. که یک ترم بایستی بليط معمولی خریده میشد تا ترم بعدی فقط با 5 یورو بیشتر دوباره بليط دانشجویی خریده شود. مطمئن هم قبول میکردند چونکه همه دانشجویان از مترو استفاده نمیکنند(یعنی بليط معمولی را نمیخرند) اما همه بایستی پول بلیط دانشجویی را پرداخت کنند.
اما دوباره گوسپندان بدنبال راه افتادند، تابحال اینقدر "دانشجو" در انتخابات شرکت نکرده بود. دو روز قبل از اتمام انتخابات اعلامیه بدون نام و نشانی پخش شد که از همه دعوت کرد که به هر دو انتخاب رای آری دهند. با اینکه هزار بار توضیح داده شد که اگر اولی قبول شود دومی بیخود هست. فرصت هم نشد به این کاغذ جواب داده شود. شرکت هم برای دادن رای آری به انتخاب اول تبلیغ کرد و "دانشجویان" را ترساند. دوستان با افتخار توضیح میدادند که تو اشتباه کردی بایستی به هردو رای آری میدادی تا ترم بعد هم بلیط داشته باشتی. وقتی بهشون توضیح دادم که گول افرادی را خوردند که فقط به فکر امروز خود بودند و به احتمال زیاد یکی تا دو ترم دیگر به "دانشجویی" خود اتمام میدهند، اول نگاهم کردند و نمیخواستند قبول کنند. گفتم رفیق وقتی تو قبول کنی ديگر خوراکشان هستی و معامله بعدی دیگر اجرا نخواهد شد و پیشنهاد بعدی هم سر گرانتر کردن بلیط خواهد بود، چونکه میدانند تو قبول میکنی ... ما دوباره فقط بفکر امروز و برای امروز خود اینده را برای همه دانشجویان خراب کردیم.

ازین طرف هم این ترم هرجا میرفتم ماموران انتظامات خصوصی را بیش از پیش در گشت میدیدم. با خود گفتم ای داد بیداد کثافتکاریهایی جدیدی در راه هست. الآن پستی دریافت کردم که پرزیدنت دانشگاه نقشه ها در سر میپروراند. امروز نشستی بود که سریع قانون اساس دانشگاه را عوض کند.
- از بین بردن سن بازنشستگی پریزیدنت که ۶۵ هست و او ۶۳ سال دارد.
- کارکرد کمیته و شوراهای دانشجویان و کارکنان دیگر عملی نباشد بلکه فقط مشاوری (یعنی پولتان را بگیرید و خفه شوید)
- نصف هیئت مدیری را خودش انتخاب کند
- تعداد و حقوق معاونینش را خود انتخاب کند
- کمسیون آموزش و پرورش هم برچیده خواهد شد.
خلاصه از دانشگاه هم شرکتی با مدیرت دیکتاتوری درست شود و دانشجو هم تبدیل به کالا. بخورند و بفروشند و خرابها را هم بدور ریزند.

خیالها در سر میپرورانند و ما هم برای امروز خود انرا قبول و آینده اکثریت را بر باد میدهیم.

سه‌شنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۳

در راه ...

با سلام ...

چراغ قرمز بود. نگه داشتم. چراغ زرد شد و خواستم برم که دیدم چراغ زرد ماند. یکی بوغ زد و من پا. لبخدی زیرلب زدم و با خود گفتم ای بشر تا کی غلاده میخواهی؟ تا باطوم نباشد و تو مجبور، نتوانی عمل کنی!؟ راه خود گرفتم و رفتم.
(...)
ساعتها بعد موقع برگشت راهم دوباره به آن چهار راه خورد. صحنه‌ای دیدم که انتظار دیدنش که خیالش را هم نمیکردم در پنجاه سال آینده ببینم. جای شما خالی کیف و حال کردم، موهایم سیخ شد .. ببخشید، واقعا معذرت میخواهم، شق کردم، برق چشمهایم غروب را به تخییر انداخت .. عجب صحنه‌ای، هردفعه بهش فکر میکنم و در نظر می‌آورم صورتم گلگون میشود و قلبم چنان میتپد که نگو. چراغهای راهنمایی و رانندگی هنوز خراب بودند و از پلیس هم خبری نبود. اما یکنفر هم بوغ نمیزد. خیال نکنید خبری نبود، مثل همیشه این چهارراه شلوغ بود، اما یکنفر هم بوغ نمیزد. کمی اینوریها میرفتند، بعد خودشان وا میستادند و به آنوریها راه می‌دادندو نه دادی نه فریادی و نه بوقی، نه فحشی، نه بدوبیراهی و نه فرصت‌طلبی و انهم در یک چهارراه بزرگ در کشوری غلاده‌ای آلمان که اگر در یک سه‌راهه کوچکی چراغ قرمز خراب میشد همه گیج و منگ نمیدانستند چه کنند تا پاسبان بیاید.
الآن که اینو نوشتم چشمام اشک امد، میدانم ممکن هست اما هنوز خیلی خیلی زود هست! و دوستانی که متوجه نمیشوند چرا این گیله مرد حال میکند وقتی همچین اتفاق ناچیزی می‌افتد، بدناید که برای من این اتفاق ناچیز نیست چونکه خیالش هم نمیکردم همچین نظم کامل و زیبایی در عمرم ببینم و گر روزی روزگاری اینگونه اتفاقات بیشتر شدند امیدوارم اهمیتش را نسلهای بعدی بدانند و بفهمند!!!

بی‌سالار بمانید و ارزش خود را به وجه طبقه‌بندی دنیای حیوانات (زر و زور) ربط ندهید. و فراموش نکنید که این رفتار و اخلاق ما هست که عدهء محدودی را چنان زرمند و زورمند میکند که قدرتشان بر ما می‌چربد!!!

چهارشنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۳

تهدید و افکار عمومی

تهدید همیشه بود اما وقتی افکار عمومی را برای جدالی آمده ميکنند، قضیه جدی میشود
بعد از یازده سپتامبر وقتی اخبار نقشه منطقه را نشان میداد، افغانستان و عراق رنگ مطن دیگری داشتند و اگر فقط اسم آن دو کشور ننوشته بود، اسم همه همسایه و کشورهای منطقه نوشته بود. کمی از محور شرارت سخن میرفت اما فقط سخن بود. بعد کم کم افغانستان هم روی نقشه بیرنگ شد.
از جمعه در اخبار آلمان نقشه بصورتی نشان داده میشود که تابحال ندیده بودم. حرف تهدید و جنگ و بمب و موشک میشود، نقشه خاورمیانه نشان داده میشود و فقط اسم دو کشور خوانده میشود که رنگ متنشان هم با بقیه نقشه فرق دارد:
IRAK IRAN
ایران و عراق.
وقتی آلمان افکار عمومی را دارد آمده میکند پس بدانید خبرهایی هست.
به دوستانی که خیال میکنند حمله آمریکا ایران و ایرانی را نجات خواهد : متاسفانه اشتباه میکنید، این حمله باعث تکه تکه شدن ایران خواهد شد و خونی که درین جدال ریخته خواهد شد خزر و خلیج فارس را سرخ سرخ خواهد کرد.
و به دگر دوستانی که که همان خیال طرفداران بوش و اسرائيل را دارند، خدا طرف آنانست و بیاریشان خواهد شتافت و پیروزشان خواهد کرد، و خیال میکنند توان استقامت دارند: زکی خیال باطل. این جنگ توسط اشخاصی براه خواهد افتاد که پیروزی خود را در دوام و ادامه جدال میبینند و نه در بردن. این مرگ هست که سود می‌آورد که زندگی خرج دارد.
درین جدال نه کسی آزاد خواهد شد مگر جان فدا کند، و نه کسی سرافراز. فقط اربابان شما و دگر سرمایه‌سالاران سود مادی خواهند کرد و ضرر معنوی‌اش برای بشر و بخصوص ملت ایران دهه‌ها و شاید هم بیشتر ادامه خواهد داشت.

»جنایات مجازات نمیشوند، بلکه نافرمانی.« نوام چامسکی
فرمان: ایران اجازه ندارد بمب اتم داشته باشد.
اگر این فرمان زیر پا بگذارید (منظور قم‌حوریان هستند)، به بهانهء جنایاتی که ضد حق هر بشری هست و انجام داده‌اید، ایران اشغال یا بقول معروف با بمب آزاد خواهد شد. و تمام جنایتای که رسانه‌های وابسته با خودسانسوری از افکار عمومی پنهان کردند، آشکار و افشا خواهد شد.

کمی در مورد انرژی هسته‌ای:
اخه مرد حسابی بقول خودت مومن اگر هدفت کمک به مردم و به ایران هست، چرا میخواهی از انرژی هسته‌ای استفاده کنی و برای نوه و نبیره و ندیده آشغالهای اتمی بجا بگذاری وقتی وضعیت ایران جوری هست که میتواند بهترین استفاده از انرژی خورشید بکند و سرمشقی برای تمام جهان باشد. نه آنقدر خرج دار و نه آنهمه گرفتاری. تازه از گرفتاری منظور دولت آمریکا نیست بلکه آشغالهای اتمی که هیچکس توان مخفی کردن کامل(طوری که اشعات مضر و کشنده‌اش هزاران هزار ساله‌ پوشیده بماند ) را ندارد!! حالا آمریکا فعلا بکنار، جواب نسلهای بعدی را چه میخواهیم بدهیم؟

تولید انرژی برای مصرف امروز خودمان، تولید آشغالهای اتمی برای خود و نثلهایی که ازش استفاده نکردند



جدی جدی، جدیهء جدی شد!
بعد از آماده کردن افکار عمومی، دارند نیروی خود را آماده میکنند. با حمله زمینی به فلوجه ميخواهند زودتر به اغتشاشات در عراق پایان دهند تا طرف خود را کامل بسوی قربانی بعدی کنند.
درست هست که سه سال پیش کاندیدها زیاد بودند اما امروز ازین محورهای شرارت فقط ایران بجا مانده!

سه‌شنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۳

تنها موفقیت بوش قبل از برنده شدن در انتخابات تکزاس

وقتی از بیان آزاد و افکار و اندیشه بترسید، سرنگونیتان حتمی هست!!!
امکان دار با زور و زر، با خرید اوباش و فریب مردم ساده‌دل و زودباور، با کاشتن نهال ترس در دل مردم، سرنگونیتان را به تاخیر بیندازید. اما مطمئن باشید جلوگیری غیر ممکن هست و هرچه دیرتر نابودیتان هم حتمی‌تر خواهد شد!

قم‌حوری اسلامی ایران یکی از اولین دشمنان آزادی بیان در جهان است





تنها موفقيت رييس تنها ابرقدرت (امیدوارم که آخرین هم باشد) اين کره آبی، قبل از پيروزيش در انتخابات فرمانداری ايالت تکزاس
خاندان بوش همیشه در کارشان موفق بودن.(موفقیت درینجا به این معنی هست که توانستند با پول کلان، ثروت مالی خود را بیشتر کنند).
جرج والکر بوش با پول پدرش، خاندان بن لادن و ديگران شرکتها و مؤسسات داير کرده و با همه ورشکسته شد. اواسط دههء هشتاد ميلادی جزو کميته انتخاباتی پدرش شد و ياری کرد تا پدرش رئيس جمهور ايالات متحدهء امریکا شود. بعد از پيروزی پدرش، از یکی از دوستان خانواده ميپرسد، آيا ممکن هست من هم در سیاست شرکت و در انتخاباتی پيروز شوم؟ جواب میشنود که تو اسم معروفی داری، پسر رئيس جمهور کشور هستی، اما تابحال در دنیای کار موافق نبودی. پس او تصمیم ميگيرد و اکنون داستان تنها موفقیتش قبل از پیروزی در انتخابات ایالت تکزاس:
جرج والکر بوش ۱٫۸ ٪ تيم بسبال تکزاس رنجرز را بقيمت پانصدهزار دلار ميخرد. بخاطر اسمش و رابطه‌اش مديريت تيم را بعده ميگيرد. رسانه‌های وابسته هم او را بعنوان صاحب تيم به مردم معرفی می‌کنند و می‌فروشند. او با کمک روابطش ایالت تکزاس را زير فشار میگذارد تا برای باشگاهش يک ورزشگاه تازه بسازند. بعد از قبول ساخت و مخالفت مالکین دوروبر ورزشگاه، برای اولين بار در تاريخ تکزاس دولت ایالت، زمين مردم را برای سود اشخاص خصوصی سلب مالکیت ميکند. سپس با پول مالیات مردم، ۱۲۵ ملیون دلار، يک ورزشگاه بزرگتر ساخته و بهمين خاطر ارزش سهام باشگاه بالا ميرود و او سهمی را که پانصد هزار دلار خريک بود، بقيمت پانزده مليون دلار ميفروشد.
اينست موفقیتش: با دزدی و قصب و سوءاستفاده و کلاهبردای و دروغ از نیم ملیون پانزده ملیون دلار کرد. اينست شخصی که تکزاس فرماندارش کرد و سپس با قتل عمد و آلوده کردن محیط زيست (هنگام فرمانداری بوش بیشترین آلودگی محیط زيست در تکزاس روی داد، بیشتر از قبل و بیشتر از بعد) و تقلبی ديگر رياست تنها ابرقدرت دنیا بدستش افتاد. آیا بس نيست هرچقدر به دزد و قاصب اطمینان کردیم؟؟؟

دوشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۳

دشمن و یاور

با سلام ...

خود را دشمن همدیگر خوانند و بزرگترین یاور هم هستند.
گر چنین دشمنانی یاور هم باشند، پس دشمن واقعی چه کسانی هستند!!!

طرفداران بوش پسر روزبروز کمتر ميشدند تا "دشمنی" که پدرش تعلیم داده و مجهز کرد، حمله کرد و جنایت و فاجعه به پا داشت.
بوش پسر محبوب شد.
القاعده بدنبال جنگجو بود، کسی آماده نبود و داوطلب نمیشد تا "دشمنی" به مردمی بیپناه به بهانهء جنایتکاری که با پشتیبانیشان دهه‌ها ظلم روا میکرد، یورش برد، بمباران کرد و شکنجه. مردم آماده و سپس داوطلب تا برای "؟؟؟" بجنگند.
بوش دوباره گرفتار شده بود و خطر ميرفت که قدرت را از دست بدهد. همه خیال ميکردند که او اکنون به دوستان نیاز دارد. اما یاور همیشگی، "دشمن" دوباره به میدان آمد و پیام فرستاد که ما حمله کردیم و خواهیم کرد.

و حال چندبار دولت امریکا و قم‌حوری و قم‌حوری و دولت اسرائيل به یاری هم (یا بقول خودشان به دشمنی همديگر) شتافتند؟؟؟
اینها دشمن همديگر هستند یا دشمن واقعی ما؟؟ دشمن مردم زحمت کش، دشمن مردمی که گول ظاهر را خورده و آنان را که بخیالشان موفق هستند، سرمشق خود قرارداده و کلاه بردای و استعمار همنوع خود را بجای زحمت و کوشش روش خود قرار داده‌اند تا "موفق" شوند.
نهال کینه و نفرت و حسادت و طمع را در سینه و وجود ما کاشتند تا ما کورکورانه به آنان به در بند نگه داشتن و کشیدن خود یاری کنیم.
و یا بیخیال و سربزیر آنان را به خودشان واگذار کردیم و چشم و گوش و دهان بسته زندگی میگذرانیم.
و ما هم حال خواسته یا نخواسته بزرگترین یاور دشمنانمان شدیم.
چرا با خود دشمنی میکنیم!!!؟؟؟ این چه مرضی هست که داریم!!!؟؟؟