تنها موفقیت بوش قبل از برنده شدن در انتخابات تکزاس
وقتی از بیان آزاد و افکار و اندیشه بترسید، سرنگونیتان حتمی هست!!!
امکان دار با زور و زر، با خرید اوباش و فریب مردم سادهدل و زودباور، با کاشتن نهال ترس در دل مردم، سرنگونیتان را به تاخیر بیندازید. اما مطمئن باشید جلوگیری غیر ممکن هست و هرچه دیرتر نابودیتان هم حتمیتر خواهد شد!
قمحوری اسلامی ایران یکی از اولین دشمنان آزادی بیان در جهان است
تنها موفقيت رييس تنها ابرقدرت (امیدوارم که آخرین هم باشد) اين کره آبی، قبل از پيروزيش در انتخابات فرمانداری ايالت تکزاس
خاندان بوش همیشه در کارشان موفق بودن.(موفقیت درینجا به این معنی هست که توانستند با پول کلان، ثروت مالی خود را بیشتر کنند).
جرج والکر بوش با پول پدرش، خاندان بن لادن و ديگران شرکتها و مؤسسات داير کرده و با همه ورشکسته شد. اواسط دههء هشتاد ميلادی جزو کميته انتخاباتی پدرش شد و ياری کرد تا پدرش رئيس جمهور ايالات متحدهء امریکا شود. بعد از پيروزی پدرش، از یکی از دوستان خانواده ميپرسد، آيا ممکن هست من هم در سیاست شرکت و در انتخاباتی پيروز شوم؟ جواب میشنود که تو اسم معروفی داری، پسر رئيس جمهور کشور هستی، اما تابحال در دنیای کار موافق نبودی. پس او تصمیم ميگيرد و اکنون داستان تنها موفقیتش قبل از پیروزی در انتخابات ایالت تکزاس:
جرج والکر بوش ۱٫۸ ٪ تيم بسبال تکزاس رنجرز را بقيمت پانصدهزار دلار ميخرد. بخاطر اسمش و رابطهاش مديريت تيم را بعده ميگيرد. رسانههای وابسته هم او را بعنوان صاحب تيم به مردم معرفی میکنند و میفروشند. او با کمک روابطش ایالت تکزاس را زير فشار میگذارد تا برای باشگاهش يک ورزشگاه تازه بسازند. بعد از قبول ساخت و مخالفت مالکین دوروبر ورزشگاه، برای اولين بار در تاريخ تکزاس دولت ایالت، زمين مردم را برای سود اشخاص خصوصی سلب مالکیت ميکند. سپس با پول مالیات مردم، ۱۲۵ ملیون دلار، يک ورزشگاه بزرگتر ساخته و بهمين خاطر ارزش سهام باشگاه بالا ميرود و او سهمی را که پانصد هزار دلار خريک بود، بقيمت پانزده مليون دلار ميفروشد.
اينست موفقیتش: با دزدی و قصب و سوءاستفاده و کلاهبردای و دروغ از نیم ملیون پانزده ملیون دلار کرد. اينست شخصی که تکزاس فرماندارش کرد و سپس با قتل عمد و آلوده کردن محیط زيست (هنگام فرمانداری بوش بیشترین آلودگی محیط زيست در تکزاس روی داد، بیشتر از قبل و بیشتر از بعد) و تقلبی ديگر رياست تنها ابرقدرت دنیا بدستش افتاد. آیا بس نيست هرچقدر به دزد و قاصب اطمینان کردیم؟؟؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر