ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

دوشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۴

حقایق، فرضیات و جعل - قسمت سوم

(...)
ناگفته گذاشتن اخبار تازگی ندارد. چارلز فورت "Charles Fort" نویسنده آمریکایی و یک عقل‌گرای (rationalist) رادیکال ("من فکر می‌کنم، پس من صبحانه خورده‌ بودم") سال ۱۹۱۹ کتاب خود بنام "Book of the Damned" نشر کرد که میشود با "کتاب لعنت شدگان" ترجمه کرد اما منظور "کتاب محو شدگان" هست. او برای نوشتن این کتاب ده‌ها سال در کتابخوانه‌ها بدنبال پدیده‌های غیر معمولی گشت و مدارک و گذارش شاهدان را یادداشت کرد. کتاب اخبارها درباره روادید غیر قابل توضیح که از ادراک (آگاهی) پاک شده بودند. و دلیل محو کردنشان این نبود که اتفاق نیفتاده بودند، بلکه چونکه رویدادنشان با تصورات حاکم درمورد قوانین طبیعی و عقل سلیم تطبیق نمی‌کردند. میراثش کنون توسط "Fortean Times" (۲) ادامه دارد تا حقایق محو شده، نادیده و ناگفته مانده باعث مزاحمت شوند.

مایک روپرت "Mike Ruppert"، پلیس سابق موادمخدر که در مورد سازمان سیا تحقیقات می‌کند، در صفحه خود کلی اینگونه مدارک لعنتی درباره دسائس جنائی سازمانهای مخفی امریکا فهرست کرده است(۳).

پدیدهء خودخواسته یکسان کردن رسانه‌ها (از آمریکا تا ایران و آلمان) باید پژوهش شود، اما کی جرات خواهد کرد وقتی می‌داند لعنت و محو خواهد شد. ویلهلم رایش "Wilhelm Reich" روانکاوی که لعنت شد در "روان‌شناسی توده‌ای فاشیسم" شکلگیری سیستم‌های فاشیستی را بعنوان مجموعه اختلال عصب، که در مخلوطی از مشتاق آزادی و ترس از آزادی، شعارهای آزادخواهی و اصول رهبری مطلق و قدرتمند بیان می‌شود، تشریح کرد. تمامیت این اصول را ما در ۲۷ سال اخیر در ایران شاهد بودیم و کنون خطر اینکه جوامع نسبتاً آزاد غرب بسوی فاشیسم مطلق قدم بردارند بیشتر هست تا در ایران آزادی حکمفرما شود و بزرگترین یاورانشان هم فالانژهای مذهبی و ترس "بیگناهان" هست. رایش سال ۱۹۴۰ میلادی گفت "نو بودن فاشیسم در این هست که تودهء مردم براحتی به خفقان خود آری می‌گویند و ایجاد می‌کنند. نشان دادن که نیاز به رهبری مقتدر قوی‌تر از خواست به استقلال شخصی بود." اکنون ما مشاهده کرده و می‌کنیم که به آری‌گویان (از امریکا تا ایران) هم امروزه همانطور می‌گذرد. و نویسندگان کرایه‌شده هم بطور کل خواست فکر مستقل را از دست داده‌اند. و در مقابل شعارهای آزادی‌خواهی و استقلال‌طلبی یکی بعد از دیگری پرچم می‌شوند.

در مورد فاجعه یازده سپتامبر بعد از چند ماه جستجو یک ویدیو پیدا می‌شود که در آن بن لادن به دست داشتن اعتراف می‌کند. و کنون بعد از چند ماه نشر کاریکاتورهایی وقتی دوباره نیاز به افکار منفی و مقابل جوامع "مسلمان" یا بهتر بگویم "جوامع دارای مواد اولیه لازم" دارند فالانژهای مذهبی بیاری فاشیست‌های سیاسی می‌آیند تا آنها نه فقط مجوز ترور در خارجه را بگیرند بلکه حتی مجوز استفاده ارتش در داخل را هم بگیرند واین مجوز را از خود مردم هم بگیرند. وقتی مشاهده شد که اثر کافی نبوده تصاویر جنایات خود را پخش می‌کنند و البته برای نشان خلوص نیت خود عده‌ای از تعلیم و تربیت شده خودشان را هم مجزات می‌کنند. اصحاب قدرت سربزنگاه به دربند کردنمان به یاری هم می‌شتابند و همهنگام با کمک دیوارها و حصارهای ساختگی جغرافیایی، فکری و عقیدتی از همکاری و همراهی مردم میان خود دلواپسی ندارند. ما هم که از دیگران طاقت و بردباری می‌طلبیم، خود عارض از هرگونه بردباری می‌باشیم.
بانگ آزادی بر لب داریم و "اما" هم پشت سرش. آزادی میطلبیم و همهنگام حتی از گفتن "خفه شو" باکی نداریم و در مقابل دارای هزاران بهانه برای کشیدن خطهای قرمز!

(۲) http://www.forteantimes.com/

(۳) http://www.copvcia.com/


مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز

پنجشنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۴

حقایق، فرضیات و جعل - قسمت دوم

(...)
"times of india" چندی بعد از فاجعه یازدهم سپتامبر گذارش داد که دلایل استعفای ناگهانی رییس پلیس مخفی پاکستان (ISI) ژنرال محمود احمد، واریز کردن ۱۰۰۰۰۰ $ توسط یکی از همکاران نزدیکش به حساب بانکی محمد عطا بود که بخاطر استراغ سمع تلفن توسط سازمان اطلاعاتی هند و اف‌بی‌آی کشف شده بود. این خبر واقعی در مقابل احتمالات و فرایض درباره نقشه‌کشان و برنامه‌ریزان که فوری و به‌زور به امکانات و حقایق تبدیل شده بودند، یک رد جدی بنظر می‌آمد. اما بجز چند درج کوتاه در رسانه‌های غربی، هیچ خبرنگار محققی این مسئله را پیگیری کرد. آخر امکان داشت که بجای تمرکز حواس روی افغانستان، افکار متوجه پاکستان شود، بجای واعظ دست‌نشانده ملا عمر، که تا به قدرت رسید شروع به سرپیچی کرد، به مخترعین و هادی‌هایش مانند ژنرال محمود، بجای زارعین فقر خشخاش افغان به طرف لابراتورهای هروئین که تحت کنترل پلیس مخفی پاکستان و سازمان سیا (سی‌آی‌ای)، از تهدید مخوف اسلامیست‌های متعصب بسوی مربیان، تامین کنندگان مال، سودمندان و اربابانشان!!!!

تبدیل فرضیه و جعل به حقیقت را هم درمورد سیاست قم‌حوری و غرب مربوط به ساختن بمب اتم و کاریکاتور محمد بن عبدلله هم مشاهده می‌کنیم. رسانه‌های قم‌حوری بدون سرخ شدن از هیچگونه تبدیل جعل و دروغ به حقیقت دریغ ندارد و در غرب هم اخبار مربوط چنان گفته می‌شود یا ناگفته می‌ماند تا افکار عمومی بسوی مطلوب کشانده شوند. و کنون چند مثال.

سیاستمداران غربی می‌گویند اعتراض و انرژی هسته‌ای حق مصلم ایران و مسلمانان هست، اما باید بدون خشونت و بدون بمب‌سازی باشد. در رسانه‌ء قم‌حوری بی‌پروا به این حقیقت جعل می‌شود: ایران نباید فنون انرژی هسته‌ای داشته باشد و از مردم خواسته می‌شود اعتراض نکنند.

یک مشت معتصب و خشک‌اندیش و متقلد وحشی‌بازی درآورده و آتش می‌زنند و این خبر چنان پخش می‌شود که انگار همه مردم در آن شریک بودند و درین وسط هم ایران و سوریه بعنوان محرک اعلام می‌شود و بخاطر ثبات هم تصاویری از مالزی تا لبنان نشان داده می‌شود که معترضین عکس‌های آقایون خمینی و خامنه‌ای بدست دارند.

چندی پیش چند سیاسیون غربی پیش آقای خامنه‌ای آمده بودند و هنگام پخش درحالیکه صدای اصلی شخص (نماینده مجلس اروپا و استاد یک دانشگاه ایتالیا) بگوش نمی‌رسید، مترجم سخنان شخص را چنان ترجمه کرد که انگار یارو یک شیعه دو آتشه هست که دارت با اقای خامنه‌ای بیعت می‌کند. ببخشید، اما انقدر خندیدم که قلنج کردم!!!

ازین مثال‌ها خیلی زیاد هستند و می‌شود چنین خلاصه کرد: رسانه‌ها وابسته به قم‌حوری بدون کوچکترین شرم و حیا فقط دروغ و جعل پخش می‌کنند واندیشه ممنوع! رسانه‌های وابسته به غرب در حالیکه اندیشه و عقاید را آزاد میگذارند، تا وقتی که دعوت به خشونت نکند، اما برخط سیاست از حقایق، با گفتن و نیمه گفتن و نگفتن، استفاده می‌کنند و از وانمود اینکه فرایض و جعلیات حقیقت هستند، دریغ ندارند و هیچ واهمه‌ای هم ندارند حقایق و فرایض نامطلوب را به خیالات یک عده دیوانه تبدیل کنند و برای ثبات این مسئله از دورغ‌گویی هم نمی‌ترسند.
ادامه دارد ...

سه‌شنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۴

دسيسه مرکز تجارات جهانی قسمت بيست و هفتم

حقایق، فرضیات و جعل - قسمت اول
دقایق بعد از جنایت یازده سپتامبر ۲۰۰۱ رسانه‌های وابسته به سرمایه‌سالاران غرب با کمک حقایق و فروش فرضیات بعنوان حقایق مجرم اصلی را پیدا کرده بودند. با گذشت زمان و باور "حقیقت" جعلیات هم با حقایق و فرضیات آمیخته شد!!!

نه فقط رسانه‌های امریکایی، بلکه حتی رسانه‌های اروپایی حقایق را با فرضیات و جعل با هم آمیختن و جهت مبارزه با ترور را به جهت مطلوب نمایندگان غربی سرمایه‌سالاران هدایت کردند.

حکمت این سیاست تکرار طوطی‌وار "حقایق" درین هست که چه نیاز به حقیقت، وقتی نفرت درمیان هست. اشخاصی که سینه‌شان مالامال کینه هست، هر "حقیقتی" را که نفرتشان را توجیه می‌کند، بدون مدرک و ثبات باور خواهند کرد. برای جوانه زدن و رشد نفرت هم کود مناسبی در اختیار هست و آنهم ترس هست. می‌ترسانند و کینه را می‌کارند و می‌ترسانند و رشدش می‌دهند تا دیگر به مدرک نیازی نباشد تا ما فرضیات و جعلیات را براحتی بعنوان "حقایق" قبول کنیم. این فقط منحصر به رسانه های غربی نیست، بلکه بخصوص امروزه در رسانه های ایران و کشورهای مسلمان هم شاهد این تاکتیک هستیم!!!

اشپیگل آنلاین دسامبر ۲۰۰۱ مقالهء مربوط به حوادس نویسنده هندی آرونداتی روی (۱) را به آلمانی ترجمه و نشر کرد. نکتهء قابل توجه این هست که چندین خطی که مربوط به گروه کارلایل بود بدون ذکری و نشانی حذف کرد. معمولا وقتی مقاله‌ای ترجمه می‌شود و نکاتی حذف می‌شوند بجایش حداقل (...) گذاشته می‌شود تا خواننده بداند که کامل نیست، اما حتی این بجا گذاشته نشد!! چند خطی که حذف شدند نه فقط مربوط به گروه کارلایل بلکه ارتباط بوش پدر با خاندان بن‌لادن هم که یکی نماینده گروه صنعت تسحیلات و دیگران سهمدار شرکت بودند، هم نشان می‌داد. و این نکته هواس مردم را بکجا و به چی متمرکز می‌کرد؟ به نکته‌ای که هدف رسانه‌ و سیاست دولتی بود؟ به افغانستان یا به عربستان!؟ به القاعده یا به شبکه نفت، جنگ و سازمان‌های اطلاعاتی!؟ به سقوط پابرهنگان قرون‌وسطی‌ای طالبان یا نوع رجال اشرافی قرون‌وسطی سیستم فاسد فئودالی سعودی که همانقدر ضددمکرات، زن‌ستیز هستند!؟ به یک مشت شاگردان احمق که شستشوی مغذی شدند یا به مردان پشت صحنه و برنامه‌ریزان!؟ به تکرار مداوم اتفاقات دقایق آخر داخل هواپیما یا چرا هواپیماهای جنگی اصلا پرواز هم نکردند!؟

ادامه دارد ....

(۱) مراجعه شود به قسمت ۱۹ دسیسه برج‌های دوقول
مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز

جمعه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۴

دعوی کاریکاتورها یا کاریکاتور یک دعوی!

یک نویسندهء دانمارکی آمد بخیالش خیرخواهی کند و برای آشنا کردن مردم با اسلام، بنا بر فرضیه وقتی آشنا شوی نمی‌ترسی و دگر از روی ترس کینه نمی‌ورزی، یک کتاب کودکان درباره زندگی محمد بن عبدلله نوشت. کتاب کودک هم بدون نقاشی نمی‌شود. هر نقاشی که پیدا کرد که حاظر بود نقاشی کند حاظر نشد اسمی ازش برده شود.
یک روزنامه دانمارکی راستگرا و فرصت‌طلب و کم خواننده، این سعی در نزدیکی و فهم را بهانه قرار داد تا کینه‌ورزان خواننده خود کند. از فرصت استفاده کرد و پرسید که آیا در دانمارک نقاش باجرات پیدا می‌شود.
چند نقاش درجه پایین پیدا شدن و چونکه نقاشی‌های فرستاده شده از لحاظ کیفیت در مقابل نقاشی‌ها کتاب سطح بسیار پایینی داشتند، بعنوان کاریکاتور معرفی شدند و این عمل هم سود دلخواه مدیران روزنامه را هم نداشت.
بعد از چند ماه ناگهان افراطیون و فرصت‌طلبات و ستیزه‌جویان دست بدست هم داده تا گله مع مع کنان بدنبال خود بکشند.
روزنامه معروف شد و طرفدار بیش از پیش پیدا کرد.
مردم غرب، حتی مخالفین کارکاتورهای ضدمذهبی و طرفداران آزادی محدود، از خود پرسیدند وقتی بخاطر یک کاریکاتور اینها مرگ دیگران و همه می‌طلبند وای اگر قدرت بیشتر بگیرند!
مردم شرق هم طبق معمول مفتخوری مفتخوران را بفراموشی سپرده و با سوار کردن دشمنان مردم شرق بکول خود به جنگ مردم کافر غرب بلند شدند و خواب حماسه‌ها دیدند!
و با خاموش شدن آتش، برای دامن زدن به آتش تصاویر جنایاتی، که بدون عکس و مدرک هیچ شکی در آن نیست، برخ کشیده می‌شود و آنهم با اطمینان کامل که بجای جلوگیری جنایت، جنایات بیشتر خواهند شد تا بتوانند با شعارهای آزادی و استقلال بلب خواستدار استحکام بند و زنجیرها شوند و ما هم با تمامی آزادی‌خوای و استقلال‌طلبی با بند و زنجیرها نه فقط بسازیم بلکه رضایت هم بدهیم و تن و مغز خود ستون فاشیسم کنیم!
بازم صدبار احسن به میمون و گوسپند و مورچه که "انسان" بودن تظاهر نمی‌کنند. حال نگویید که به اشرف مخلوقات توهین نکن وگرنه میزنم و میکشم و آتش میزنم. وقتی تقلید و مع‌مع می‌کنیم و کمر به خدمت "بزرگان" می‌بندیم، گفتن این حقیقت توهین نیست! با سخن من کسی میمون و گوسپند و مورچه یا انسان نمی‌شود، بلکه عمل و رفتارو طرز فکرمان محک بودنمان هست.

و تکرار میکنم:"هرچه بگوییم و هرچه فکر کنیم و هرچه باور کنیم و هرچه انکار کنیم، هرچه زور بگوییم و زر پخش کنیم، بسوزانیم و تهدید کنیم، خود را "همه‌کاره" معرفی کنیم وبدانیم، زمین صاف نخواهد شد و خورشید هم بدورش نخواهد چرخید!!!"



فرصت‌طلبان در پی قتل‌و‌عامی دیگر
دوستان بنظر می‌آید(سلول انفرادی، ممنوع ملاقات، ضرب و شتم بیش از پیش و ...) که اصحاب قدرت در پی استفاده از همهمه قصد قتل زندانیان سیاسی را کرده‌اند و نه فقط جان اکبر گنجی، بلکه همه زندانیان سیاسی و عقیدتی در خطر هست و اعدام حجت زمانی شروع قتل و عامی دیگر!
سکوت نکنیم و با افشا و هشدار حداقل سعی خود برای حفاظت جانشان را بکنیم.
تا با امضای این تومار جهت فرستادن به مجامع بین‌الممللی و تماس با انجمن‌های حقوق بشر و رسانه‌های جهانی جانانی ز دست جلادان برهانیم!!!
Please help end the mass killing of political prisoners in Iran

سه‌شنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۴

راس نفت

نفت در دنیای امروزی "مصرف و تولید" هنوز برای تولید انرژی اهمیت فراوان دارد و اکثر ماشین‌آلات بدون بنزین و گازوئیل کار نمی‌کنند و زندگی امروزی بدون اتوموبیل غیرممکن بنظر می‌رسد. بنابراین ذخایر نفتی اهمیت فراوانی دارند و بنا بر گفته متخصصین هنوز ده‌ها سال (تا نیم قرنی) از آن بهره‌مند خواهیم بود. مهمترین حساب نفتی از دههء هفتاد میلادی برای شرکت‌ها معادله‌ای هست که در نیمهء دههء ۵۰ میلادی توسط marion king hubbert زمین‌شناس تکزاسی هنگامی که بدنبال روشی برای حساب مقدار ذخایر نفت و گاز، بدست آورد و به peak oil معروف شد که منبع اصلی حرکات و اعمال دولت‌ها و کمپانی‌ها گردیده. با آن راس (حداکثر) استخراج حساب می‌شود.

اما قبل از ادامه و توضیح اصطلاح peak oil اول "ذخیرهء نفت" را باید توضیح داد: فقط منابعی که شناخته شده‌اند و استخراج آن از لحاظ اقتصادی فایده دارد، ذخیره حساب میشوند. بدین دلیل با توجه به استخراج روزانه، ذخایر نفت جهانی بیشتر شده‌اند. هم منابع جدید کشف شده‌اند و هم بخاطر پیشرفت فنون و علوم و گران شدن قیمت نفت، منابع‌ای که استخراجشان اقتصادی و ممکن نبود (جزو ذخایر بحساب نمی‌آمدند)، ذخایر شده‌اند!! بعنوان مثال ایران در لیست ذخایر (طبیعی) در سال ۱۹۹۶ میلادی پنجمی بود، در سال ۲۰۰۳ رتبهء دوم را دارا شد! اواخر سال ۲۰۰۵ اخباری پخش شده که منابع نفتی قابل استخراج در کانادا کشف شده است که رتبهء دوم را دارا خواهد شد!

متاسفانه جدول جدیدی بر پایه ذخایر کشوری پیدا نکردم اما جدول زیر که بنا بر پایه شرکت‌ها (ملی و خصوصی) هست:


ذخایر ۲۰۰۳ میلادی
منبع: petroleum Intelligence Weekly
برای مشاهده جدول بزرگتر روی عکس کلیک ملیک فرمایید
*بشکه = ۱۵۹ لیتر
ذخایر به میلیون تن


بیشترین مصرف هم در سال ۲۰۰۴ بشرح و بترتیب زیر بود:
آمریکا ۹۲۷ میلیون تن، چین ۳۰۹ م. تن، ژاپن ۲۵۱ م. تن، روسیه ۱۳۲ م. تن و آلمان ۱۲۳ م. تن.

آن موقعی که مقدار استخراج نفت به حداکثر رسید و بعد از آن دیگر توان رسیدن به سطح قبلی نیست (حداکثر تولید) و سال بسال کمتر می‌شود، peak oil نامیده می‌شود. منحنی راس نفت مانند منحنی معروف گاوئس (gauss) یا منحنی ناقوسی می‌باشد.
برای درک بهتر، راس یک چاه نفت را شرح می‌دهم:
وقتی یک چاه نفت کشف می‌شود اول چند حفر آزمایشی کنده و مقدار کمی استخراج می‌شود. بعد وقتی استخراج واقعی شروع می‌شود، بخاطر فشار زیاد موجود می‌توان مقدار اسختراج را بدون خرج زیادی افزایش داد. وقتی تقریباً نیمی از مقدار نفت موجود در چاه استخراج شد، بخاطر پایین آمدن فشار، به راس (peak) توان استخراج ممکن رسیده می‌شود. در ضمن هزینهء مالی و مقدار نیروی لازم برای استخراج هم لاینقطع افزایش می‌یابد. اگر هم مثلا با افزودن آب فشار را زیاد کنند، کیفیت نفت کمتر می‌‌شود. چنین، اگر مقدار بیش از ممکن هم استخراج شود، خیلی گرانتر از معمول تمام خواهد شد.
این مدل منحنی ناقوس توان استخراج یک چاه نفت را میتوان روی چندین چاه، یک کشور یا منطقه و حتی تمامی جهان بکار برد. البته نکات و حساب‌های دیگر هم، مانند مقدار مصرف و مقدار لازم و ...، در محاسبه راس نفت بکار می‌آیند.
هابرت در سال ۱۹۵۶ میلادی حساب کرد که ایالات متحده مابین ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۲ به راس نفت خود می‌رسد. او آنزمان برای "شل" کار می‌کرد و شل سعی کرد او را راضی کند تا پژوهش خود را منتشر نکند. اما او حرف گوش نکرد و وقتی ایالات متحده در سال ۱۹۷۰ به حداکثر تولید رسید، معلوم شد حق با او بود. هابرت در سال ۱۹۶۹ راس نفت دنیا را حساب کرد و سال ۲۰۰۰ را پیشگویی کرد. اما kenneth s. deffeyes شاگرد و همکار او در شل سال ۲۰۰۵ را حساب کرد.

حال جدول راس نفت (peak oil):
منبع: کتاب سیاه نفت. منبع مبنع: richard duncan institute on energy and man
**کانادا بدون حساب کشف جدید که بر نودهزار بشکه تخمین شده است

حال با توجه به این نکته که قبل از رسیدن به راس نفت (peak oil) هزینهء استخراج نفت خیلی کم است، با بالا رفتن قیمت نفت می‌توان سود زیادی برد، اگر جدول بالا را مشاهده کنیم، متوجه اهمیت اشغال (یا بقول بعضی آزادی) و تحت کنترل مستقیم و غیر مستقیم چندتا از کشورها توسط ارتش سرمایه جهانی می‌شویم، بخصوص عراق و کویت. چونکه به راس نفت جهانی رسیده‌ایم، قیمت نفت روزبرزو بیشتر خواهد شد و چنین استخراج و فروش نفت مناطقی که هنوز به راس نفت خود نرسیده‌اند، دارای سود فراوان خواهند بود.
با اینکه در این جدول ایران به قله منحنی راس نفت خود خیلی وقت رسیده است، بخاطر مقدار ذخیره و اینکه کلی چاه دارد که هنوز به راس خود نرسیده‌اند اهمیت قابل توجه‌ای دارد!!! نکته دیگری که اهمیت نفت ایران را بالا می‌برد، قرارداد ژانویه ۲۰۰۶ مابین شرکت‌های نفت چین و هندوستان می‌باشد که در بدست آوردن امتیاز استخراج نفت یک اتحادیه بستند. و به این خاطر رقیب قوی و خطرناکتری برای شرکت‌های غربی شده‌اند، بخصوص وقتی منطقه تحت کنترل مستقیم و یا زیر پوشش غرب نباشد.
و با توجه به رسیدن حداکثر استخراج کشورهای به اصطلاح دمکرات غربی، بیشتر شدن نیاز مبرم و روزانه آنها به نفت و انرژی و اهمیت سود مالی در سیستم سرمایه‌داری، متوجه می‌شویم که سرمایه‌سالاران چقدر به چاه‌های نفتی که هنوز به حداکثر استخراج خود نرسیده‌اند نیازمندند. نکته دیگر که اهمیت بعضی مناطق را برای شرکت‌های مشترک منافع سرمایه جهانی زیاد می‌کند، ارزشی "سود مالی" در سیستم سرمایه‌داری (سرمایه‌سالاری) جهانی هست.

با توجه به نیاز روزانه بیشتر شدن به نفت و کم شدن ذخایر نفت جهانی، قیمت نفت بیشتر و بیشتر می‌شود و در حالیکه در مناطقی که هنوز به راس نفت خود نرسیده‌اند، هزینهء استخراج نفت حداقل هست و چنین با تصاحب این چاه‌ها (مستقیم و غیرمستقیم) بیشترین سود را می‌شود برد. قیمت نفت روزبروز افزایش خواهد یافت اهمیت نفت کشورهایی مانند عراق، کویت و عربستان که هنوز به راس نفت خود نرسیده‌اند در یک سیستم سرمایه‌داری، که سود مالی تنها هدف هست، مشاهده می‌شود. درحالیکه نفت ایالات متحده برای رفاه نسبی عموم و تولید انرژی لازم هست، اما سود کلان (که درین سیستم برتری از رفاه عمومی دارد) را با نفت خاورمیانه و چاه‌هایی که به راس نفت خود نرسیده‌اند، می‌شود بدست آورد.

پنجشنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۴

تحت شعاع

جالب است که اهداف استراتژیکی در دسترس قرار دارند!!!؟

برای مشاهده عکس بزرگتر با موشواره روی عکس زیر فشار دهید!
منبع: مجله اشپیگل
*رآکتور بوشهر کنون ساخته شده.

دوشنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۴

اعدام‌های ژانویه ۲۰۰۶


چین
۸۹
ایران
۱۱
ایالات متحده
۴
یمن
۲
بنگلادش
۱
کنگو
۱

منبع

پنجشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۴

در امتداد تاریخ!

اگر یادتان باشد در پست "هشداری که قبلا داده بودند" سخنان یک مجتحد در پیرامون مشروطیت را درج کرده بودم.
کنون نظرات یک روحانی زمان مشروطه را اینجا درج می‌کنم و نظربرداری از جمع این دو سخن را بعهده خودتان می‌گذارم!

"رؤسای روحانی که شخصیت و اعتباری داشتند از میان رفته شیخ محمد تقی نجفی (...) خود را رئیس اول میخوانده با ظل‌السلطان دست اتحاد داده جمعی از فرومایگان را دور خود جمع کرده بنام طلاب علوم دینی و بیشتر آنها از هرگونه تجاوز بحقوق و حدود بیچارگان دریغ نمیدارند.
رئیس آنها یگانه نقطه توجهش وسعت دادن بدائره تمول خویش است هرکس در مقابل این هیئت بخواهد دم بزند بکفر و زندقه‌اش منسوب و از حقوق امنیت جانی و مالی و عرضی محرومش میدارند (...) و باید دانست که اعتماد بنفس در اصفهان بسیار کم است و باین سبب اصفهانیان خود را محتاج میدانند زیر بیرق یک شاخص روحانی یا غیرروحانی زندگانی نمایند و این حال وجود روحانیان و روحانی‌نمایان بسیار را در اصفهان ایجاب نموده است و البته ستمکاری حکومتهای ظالم هم مدخلیت عظیم در ایجاد پناهگاهای مزبور دارد."

نقل از کتاب "حیات یحیی" بقلم یحیی دولت‌آبادی