ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

سه‌شنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۸۶

به مناسبت سال کوروش

چندیست می‌خواستم بخاطر سال کوروش و جهت آبگیری سد سیوند سخنپرانی کنم اما نه وقت یافتم و نه قلم روان شد تا خود کوروش به یاری شتافت ...

من از بچگی، قبل از اینکه بدانم سیاست چیست، ایسم‌ها چه معنی میدهند، نمی‌فهمیدم چرا بشری وجود داراد که خواهان شاه و ارباب هست. اصلا درک نمی‌کردم چگونه کسی می‌تواند راضی باشد سرنوشت خود در دست یک نفر یا یک گروه بگذارد و هنوز هم هردفعه دوستان مشروطه‌خواه یا بهتر بگویم به اصطلاح مشروطه‌خواه (حال هرچه اصرار کنند که مشروطه‌خواه هستند اما سخنان و افکار و خصلتشان بوی و تعریف سلطنت‌طلبی و ارباب‌خواهی می‌دهد) می‌پرسند با شاه و شاهان چه مشکلی داری، جواب می‌دهم مشکل اصلی من شاهان نیستند، چونکه انسان جاه‌طلب هست و حال هرقدر باهاش مخالف باشم، درک می‌کنم وقتی قدرت بطلبد اما با طرفداران و خواهان ارباب شدندش مشکل دارم. سپس در مدت زمان داستان‌های شاهان خواندم و باهشان آشنایی دور که ممکن و مقدور هست بر پایه گذر و نگارش تاریخ، یافتم و شناخت از چگونگی تحلیل بشر و سنجش اتفاق‌ها و خوب و بد گفتن توسط دوست و دشمن در مورد شاهان، لابلای خطوط خواندم و فقط تمجید و تعریف از دو شاه کم و بیش قبول کردم و در تاریخ ٢۵٠٠ ساله دو حاکم خوب (نظر من، و البته مقیاس خوبی و بدی برای من با مقیاس اکثریت همیشه و هنوز فرق دارد!) یافتم: کوروش و کریم.


کتیبۀ آرامگاه:
»ای انسان، هرکه بخواهی باش و از هرکجا که می‌آیی بدان که من کوروش بنیانگذار امپراتوری ایران هستم بر این تودۀ خاکی که جسدم را پوشانیده است رشک مبر.«

چهارشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۶

وقتی آری به حجاب، آری به خشونت میشود

... یا همیشه آری به حجاب، آری به خشونت بود!
چند ماه پیش بود که به این نکته اشاره کرده بودم:
"(...)
در فیلم‌های ساخته شده در قم‌حوری، زن و مرد لمس نمی‌کنند، نوازش نمی‌‌دهند، همدیگر را در آغوش نمی‌گیرند و پر از صحنه‌های مزحک اما تاسف‌بار که باید مادر و پسر، دختر و پدر، زن و شوهر، خواهر و برادر حتی در عناوین صمیمیت و تسلی از همدیگر فاصله بگیرند.
اما در یک مورد مجازند با هم تماس فیزیکی داشته باشند و به هم نزدیک شوند: هناگم کتک زدن، بروز و نشان دادن خشونت!"

اینکه دولتی، شخصی یا گروهی بنام هرچه و هرکس بخواهد پوشش برای مردم تایین کند خود نشان خشونت هست.
حال بنام اخلاق لگد میکوبند، خونین و مالین میکنند تا تار مو کس و ناکس نبیند! آیا این بی اخلاقان توانایی و خرد دادن درس اخلاق دارند؟
اصل و دردشان اخلاق نیست و آنچه بر ایران درین سه دهه گذشت نشان میدهد که برای اخلاق و رفتار جامعه هیچوقت ارزشی قائل نبودند، اصل مسئله ثبات قدرت و کنترل هست.
تا وقتی که پوشاک و خوراک برایمان تایین کنند، همه کار خواهند توانست کرد.

وقتی کودک بودیم و میخواستیم بزرگ شویم و خود از چنگ والدین کم کم بیرون بکشیم، بیاد دارید اولین زورآزماییها چی بودند!؟ نه اینو نمیخورم، اینو نمیپوشم ... و تا وقتی که نتوانسته بودیم، پیراهن و کفش و شلوار دلخواه خود بپوشیم، از کارهای دیگر که اصلا خبری نبود.

ملل دیگر هم همین روال را تی کردند، در غرب هم حکام، پوشاک و خوراک مردم خود تایین میکردند، اما اینها بالغ شدند و حال ببینیم کی ما میخواهیم بالغ شویم!

تا وقتی که اکثریت قبول و سکوت کند، قدرت با خشونت و یا بقول بعض "توحش" عمل خواهد کرد. و حتی (بخصوص) اگر با ایمان و خواست خود (نه بزور دیگران) حجاب بگزاری به خشونت آری میگویی، به خشونتی که بنام اخلاقی که بهش ایمان داری پیاده میشود. وقتی به خشونت آری بگویی، دیگر یک ایده، طرز لباس پوشیدن ابراز بیان و عقیده نیست، بلکه یک جنایت هست.

دوشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۶

از سرزمین آل کاپون به لوله‌نفتستان - قسمت سوم

(...)
(...)

سپس اوایل سال ٢٠٠٢ میلادی و مرگ ناگهانی معاون مدیر شرکت انرون Clifford Baxter (١٠). بازهم شخصی که زیادی می‌دانست که به طرز عجیبی (١١) مرد – البته امکان دارد تصادفی باشد، اما سرآخر روز بروز بیشتر معلوم شد که انرون برای گانگسترهای آمریکایی همان هست که گازپروم برای مافیای روس (١٢) هست.

اولی مقرری خدا دادی خود را نه فقط در ذخایر نفتی داخلی بلکه در دخایر جهانی می‌بیند: انرون اواخر دهه هفتاد میلادی قرن پیش یک فرماندار را خرید تا نفت تکزاس را از "از تابعیت دولت بیرون آورد" (deregulate، واژه‌ای نرم برای شخصی کردن صنایع و منابع ملی و املاک عمومی)، اواخر دهه نود میلادی یک رییس‌جمهور خریدند تا بتوانند حتما چنین لغو اختیار دولت را با وسایل دیگر حتی در لوله‌نفتستان (١٣) پیاده یا بهتر بگویم تکمیل کنند. چونکه رسانه‌ها نتوانستند درباره سقوط غول انرون سکوت کنند، دیدگاه‌های دیگری هم به پشت صحنه فاجعه یازده سپتامبر و رییس‌جمهور آنزمان تازه نصب شده، که قادرشد بحران اقتصادی سرازیر شده را با بدهکاری‌های جدید عظیمی به بهانۀ شروع جنگ بروز ندهد، باز شد.

اوایل سال ٢٠٠٢ م. خبرهای دیگر از Delmart E. Vreeland، مامور رتبه پایین اداره اطلاعات نیروی دریایی امریکا (توصیفی از او در قسمت یازده آمده ١٤)، که احتمالا از ضربۀ تروریستی برج‌های دوقولو از قبل خبردار بود در اینترنت نشر شد. او در کانادا بجرم کلاهبرداری با کارت اعتباری جعلی دستگیر شده بود و گفته بود که کارمند اداره اطلاعاتی هست و درخواست کرد با سازمان‌های امنیتی کاندا صحبت بکند. او در عملیات مخفی‌ای شرکت کرده بود و می‌خواهد درباره یک ضربۀ تروریستی که برنامه‌ریزی شده گواهی دهد. اما چونکه کسی سخنانش را باور نکرد همه چیز را نوشت و در ماه اوت ٢٠٠١ م. به مدیریت زندان داد تا در پرونده‌اش بگذارند.

اوایل ٢٠٠٢ م. هنگام محاکمه وریلاند این یادداشت با (١۵) با هشدارش (١٦) منتشر شد – و لیست چنین شروع می‌شود: "Sears Towers, Chicago", "World Trade Center", "White House", "Pentagon" ... فراموش نشود که یازدهم سپتامبر ٢٠٠١ در اخبار سخن از هشت هواپیما بود!

برخلاف اظهار نیروی دریایی آمریکا که وریلاند در سال ١٩٨٦ میلادی مرخص شده است، نکته دیگری هم هنگام دادگاهی معلوم کرد که او هنوز مامور مخفی سازمان اطلاعاتی هست. وکیل او در اطاق دادگاه تلفنی با پنتاگون (وزارت دفاع) تماس گرفت و خواست او را با دفتر ستوان دلمارت وریلاند وصل کنند، دقایقی بعد تلفنچی اطلاعات وریلاند، رتبه ستوانی‌اش، شماره دفترش و تلفنش را تایید کرد. اما دادستان نخواست این مدرک را بپذیرد: انگار متهمی که ماه‌ها در زندان بسر می‌برد، راهی پیدا کرد که فهرست تلفن پنتاگون را با کمک کامپیوتر دستکاری کند ...


(١٠) http://www.apfn.org/enron/baxter.htm
The strange and convenient death of J. Clifford Baxter—Enron executive found shot to death
(١١) http://www.telegraph.co.uk/news/main.jhtml?xml=/news/2002/01/27/wenron27.xml
(١٢)http://www.theglobalist.com/media/2001/FTD_February/FTD%20-%20Kolumne%20Gr%FCner%20Greenspan.htm?StoryId=2598
(١٣) http://www.atimes.com/c-asia/DA26Ag01.html
(١٤) ردی که بهش اعتناع نشد!
(١۵) http://www.copvcia.com/free/ww3/01_28_02_vreeland.jpg
(١٦) http://www.copvcia.com/free/ww3/01_25_02_revised_012802_vreeland.html

مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز

جمعه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۶

یک سال پیش



عکسهای تازه در آلبوم پانوراما. برای دیدن بقیه عکسها روی پیوند یا روی عکس فوق کلیک کنید!

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۶

آسمان برلین


ایندفعه فقط مسافربری هست و فعلا دیگر خبری از مانورهای نظامی نیست. برای دیدن بقیه عکسها روی عکس بالا کلیک کنید!


از سرزمین آل کاپون به لوله‌نفتستان - قسمت دوم
(...)

هنگامی که در در سیسرو (٧) از تتمه حساب "First National Bank" میلیون‌ها مفقود شدند (منجمله برای تهیه پول ترور) و قضات بخاطر یا بهتر بگویم به بهانه "امنیت ملی" از رسیدگی به پرونده امتناع کردند، اسکولنیک بدنبال ردشان بود. مشابه‌اش هم در سال ١٩٩١ میلادی اتفاق افتاد. کاردینال مارسینکوس از دستور توقیف یک دادگاه اروپایی به وطن قدیمش فرار کرد، و آنجا اواخر عمرش را براحتی گذران کرد. یک کارمند عالی رطبه اداره بازرسی ورشکستگی شیکاگو، که قرار بود بعنوان شاهد در دادگاه کلاه‌برداری و جعل تتمه حساب "First National Bank" گواهی دهد، یک روز قبل از عید نوئل جسد گلوله خورده‌اش را پیدا کردند. بانک فوق متعلق به قلمروی راکفلر (٨) بود که مکرر اسم عوض می‌کرد و بعنوان هویت متبادل بانک شستشوی پول، ترور و مواد مخدر BCCI بحساب می‌آمد، بعنوان حسابرس شرکت مشاوری Arthur Andersen (٩)، که مقر مرکزی خود را در شیگاگو دارد، کار می‌کرد، همان شرکتی که حسابدار شرکت Enron بود که سالیان سال ضررها را مخفی نگه می‌داشت و اسناد را نابود می‌کر

ادامه دارد...

مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز

(٨) Rockefeller خانواده معروف و قدرتمند آمریکایی دارای صنایع و شرکت‌های فراوان

(٩) http://www.arthurandersen.com

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۶

دسيسه مرکز تجارات جهانی قسمت ٣٣

از سرزمین آل کاپون به لوله‌نفتستان - قسمت اول

هنگام جنگ (تحت اسلحه) قوانین سکوت می‌کنند (١). معروفترین حکم شیشرون (تلفظ عربی سیاستمدار و فیلسوف رومی marcus t. cicero) در هنگام اعظمت امپراتوری روم، هنوز در امپراتوری امریکا معتبر هست. و حتی اگر نگهداری در قفس زندانیان را بنگریم، کاری که در مناطق اخلاقی ترقی کرده با ماکیان هم چنین رفتار نمی‌کنند، بهتر بگویم مجاز نیستند بکنند، می‌توان تردید کرد که تمدن بشر در ٢٠٠٠ سال اخیر اصلا پیشرفت کرده است.

با اینکه دیگر برده‌داری برخلاف زمان روم و یونان باستان قانونی ممنوع شده است، اما در حقیقت غرب "متمدن" دام‌های کاری خود را فقط در مخروبه‌های استثمار (٢) در جهان سوم از نظر بدور کرد. اینکه بنا بر قوانین اساسی دمکراتیک مردم حاکم اصلی هستند و فساد از لحاظ قانونی ممنوع هست، اما در واقعیت رسوائی انرون (enrongate) (٣) نشان داد که سرآخر آنانی که اکثریت سیاستمداران را می‌خرند، نفوذ سیاسی دارند و برای مثال قوانین انرژی را می‌نویسند. در اصل جنگ و خشونت به نام مروت و حقوق بشر بعنوان "آخرین راه" معتبر هستند، اما در عمل ادامه سیاست‌ فاسد با وسائل مربوط هستند، چونکه there's no business like war business (٤).

هنگام جنگ، رسانه‌ها سکوت می‌کنند. در عصر امپراتوران روم رسانه‌ها نقش مهمی بازی نمی‌کردند، وگرنه شیشرون این جمله را هم به آن اضافه می‌کرد، و این قانون ننوشته هم در زمان قیصر جرج هم اعتبار دارد. اما یک دهکده مجازی کوچکی هست که مکرر در مقابل سکوت رسانه‌ها استقامت نشان می‌دهد، و در میدان فروش خود در اینترنت بدون از قلم انداختن تمام اخبارهای مهار شده را رد و بدل می‌کند.

مثل شرمن اسکولنیک (۵) که دهه‌ها بعنوان "judge-buster" پیگیر قاضی‌ها و سیاستمداران فاسد هست و در چهارمین قسمت "Enron - Black Magic" (٦) مارا به داخل یکی از ایستگاه‌های راهبری امپراتوری امریکا، که با قانون بالا کاملا آشنا هستند، برد: به سیسرو (٧ Cicero)، شیکاگو (Chicago). محله‌ای که زمانی به سرزمین آلکاپون معروف بود و در آن سازمان اطلاعاتی آمریکا هنگام جنگ جهانی دوم برای حمله به ایتالیا اقدام کردند و خط-سیا-مافیا-واتیکان را بنیاد گذاشتند و آنجا که پل "گوریل" مارسینکوس (Paul "Gorilla" Marcinkus)، اسقف اعظم در دهه هفتاد میلادی ساکن بود: بعنوان رئیس بانک واتیکان یکی از درخشانترین تبهکارانی که مقر پاپ او را جزو نگهداران خود شمرده است.

ادامه دارد...

(١) Inter arma silent leges

(٢) sweatshops

(٣) http://mitglied.lycos.de/gilemard/doc/conspiracy31.pdf

(٤) http://www.heise.de/tp/deutsch/inhalt/co/11619/1.html

(۵) Sherman Skolnick http://www.skolnicksreport.com

(٦) http://www.rense.com/general19/swind.htm

(٧) محله‌ای در شیکاگو

جمعه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۶

فرق نمی​کند!

دقیقا همانطور که در بلوکسی، میسیسیپی بود: یک افسر مهربان هست، یکی دیگر فاقد شخصیت، سومی ناراست ... و در حقیقت هیچ فرقی هم ندارد. آنها همه برای خود فقط چرخی هستند، همه یک محصول، حال هر گرایشی داشته باشند. من مطمئن هستم که در بوخنوالد (ارودگاه آلمان نازی. آرمین) هم بهمین نحو بود: بعضی از نگهبانان سعی می‌کردند آنطور انسانی رفتار کنند که ممکن بود، دیگران بدون اندیشه فقط کار خود را انجام می​دادند، از طرف دیگر بقیه چنان پشتکارانه بودند که وضع زندانیان را سخت‌تر می‌کردند. اما سرآخر هیچ فرقی نمی‌کرد: دستگاه نتیجه‌ای را که برایش دستورکار گرفته است، تولید می​کند.

از رمان "the eye in the pyramid"
نوشته robert a. Wilson & Robert shea

جمعه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۶

روز کارگر در برلین

meifest
برای دیدن بقیه عکسهای جشن ماه مه روی عکس بالا کلیک کنید!


mayday
برای دیدن همه عکسهای تظاهرات ماه مه روی عکس بالا کلیک کنید!