ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

دوشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۴

در راه ...

با سلام ...

صبح بود. هوا ابری و سرد و نم نم باران. آستین بلند و بارانی نازک پوشیدم. سوار دوچرخه و براه افتادم.
بعد از ظهر. در راه بودم. افتاب زد بیرون. گرم شد. با اینکه بارانی را کندم و در کول‌پشتی انداختم، خیس عرق شدم. نیمه راه بودم که ابرها آسمان را اشغال کرده و باد سردی وزید. نزدیک ایستگاه بودم. با خود گفتم چند ایستگاهی با قطار برم تا عرق خشک شود. قطار امد و سوار شدم. با من هم یک خارجی شرقی‌نما دیگر با کولپشتی پر. مال من که همیشه پر هست ایندفعه با بودن بارانی در ان حسابی پر بنظر می‌آمد. من و او در یک نیمه واگن نشستیم، چندین نفر هم در نیمه دیگر!!
از ایستگاه بعد، از هر پنج نفری که به در نیمهء ما نزدیک میشدند، چهار نفر برمی‌گشتند(دقت نکردم که سوار واگن دیگری شدند یا نشدند تمام حواسم به این بود که جلوی قهقهه خودم را بگیرم) و آنیک نفر هم به نیمه پر می‌رفت. درین چند ایستگاه فقط یک پیرزنی در میان ما دونفر نشست. صحنه جالبی بود و تمام حواس من متمرکز که منفجر نشوم (منظور از خنده هست!) نیمه واگن با کلی صندلی خالی و نیمه دیگر پر از آدم. و آنهم در جامعه‌ای که تا وقتی صندلی خالی باشد کسی در کنار دیگر نمی‌نشیند!! وقتی پیاده شدم، پیرزن هم پیاده شد. صحنه مزحکی بود اما وقتی دیگر در صحنه نبودم و در کنارش دیگر خنده‌دار نبود و تا بیاد دوربینم افتادم، درها بسته شدند و قطار براه افتاد:
نیمه واگن بغیر از یک صندلی با سرنشینی سیه‌چرده و کول‌پشتی، کاملا خالی! نیمه دیگر مملو از آقایان و خانمان، کال‌چرده یا برنزه، و مو طلایی!


من تروریست هستم


حال یک جمله از دهان خبرنگار آلمانی چند روز بعد از قتل و عام در مصر:
"حداقل یک خبر خوب وجود دارد. هیچکدام از مقتولین آلمانی نیستند."

دوشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۴

ترور، فکر و یک خواهش

با سلام ...

ترور، افکاری بدون پژوهش در رابط اتفاق مربوط و یک خواهش
وقتی در متروی برلین روی نوار اطلاعات این نوشته را خواندم: "اگر ساک یا چمدان مشکوک و بدون صاحب ملاحضه کردید لطفا مامورین مترو و یا اطلاعات را خبردار کنید!" با خود گفتم بازهم جنایت و ترور!! وقتی درل اخبار شنیدم در لندن چه اتفاق افتاد، من هم مثل اکثریت با خود گفتم بازهم این تروریستهای اسلامی، البته اگر این اتفاق بیست سال پیش می‌افتاد مثل اکثریت فوری به مغز رجوع می‌کرد: IRA!
بعد از چندی خبر داده شد که مواد منفجره مال انبارهای ارتش بود و قبل ازینکه توجیه و تفسیر چگونگی این مواد به دست تروریست‌ها رسید، گفته شده که تروریست‌ها شناسایی شدند و متولد و شهروند انگلیسی، البته فرزندان مهاجرین، هستند. یکی دو عکس هم نشان دادند و تا همه با دیدن چهره مطمئن شوند. رسانه‌ها هم بدون چون و چرا که اینها قاتلین این فاجعه هستند. سه نفر پاکستانی الاصل را فوری معرفی کردند و با بروز شخصیت و سابقه افراد (معلم، ورزشکار، افرادی کمک و خدمت کننده و ...) اسرار که هنگام سفر به پاکستان حتما و صددرصد شستشوی مغذی شدند وگرنه دلیل موجه‌ای برای انجام این کار دیده نمی‌شود. برای بروز مشخصات فرد چهارم کمی بیشتر وقت تلف کردند تا یک جاماایکایی را به عموم معرفی کنند.
و سپس عکس یکنفرشان با کول پشتی که داخل مترو شده و برای اینکه مغز به فکر و به شک نیفتد فوری یک متخصص که گفت:"بزودی در اکثر شهرهای بزرگ اروپا فجایع تروریستی اتفاق خواهد افتاد! و انهم توسط اشخاصی که شناسایی‌شان قبل از عمل غیر ممکن هست."

خب حال افکار من بدون پژوهشی در مورد این ترور ، یعنی منابع من هم همان رسانه‌های عمومی هست و همان اخبار را شنیدم که شما شنیدید:
وقتی رسانه‌ها فوری و بدون هیچگونه دادگاهی یک نفر را مجرم و مقصر اعلام می‌کنند (که این کار برخلاف قوانین و اخلاق غربی هست: بیگنها تا گناهت ثابت شود!) و یا اینکه با قاطعیت تمام بدون هیچگونه پژوهش جنایی اعلام می‌کنند فلانی خودکشی کرد به احتمال زیاد و در اکثر موارد دروغ می‌گویند و طبق معمول در عوامفریبی شریکند.
اینکه یک پاکستانی الاصل به پاکستان مسافرت می‌کند یک اتفاق حتمی هست و اینکه اکثر پاکستانی‌ها حال چه انگلیسی تبار و چه شهروند پاکستان با اقامت در انگلیس سفری به پاکستان رفتند جای تعجب نیست و کار مشکلی هم نیست. و در لندن اینکه یک جوان خارجی (پاکستانی) که از مترو استفاده کند پیدا کردن کار سختی نیست و اگر هم پیدا نکردی کمی بیشتر وقت می‌گزاری و فوقش یک جاماییکایی پیدا می‌کنی و برای اینکه کسی از خود نپرسد فوری هم میترسانی که تروریست‌ها در راهند. وقتی عکس جوانک را با کول پشتی دیدم با خود گفتم، من هم وقتی هوا برای دوچرخه سواری مناسب نباشد همشیه از مترو استفاده می‌کنم و من هم همیشه یک کول پشتی همراه دارم!!!
اینجا هم متروها دوربین دارند و فیلم من هم که با کول پشتی همیشه گرفته می‌شود.
حال می‌رسیم به خواهش: اگر یک بار خبر شنیدید که فلانی در فلانجا ترور و جنایت کرد، همینجا می‌خواهم که باور نکنید. نکته اول: من هیچ اصلحه آتشین و سردی ندارم. یک چاقو سوئیسی معروف هم که هدیه گرفتم، هیچوقت با خود همراه ندارم و اصلا نمی‌دانم کدام گوری هست.
نکته دوم: خطرناکترین اصلحه داخل کول پشتی من قلم و خودکار و دوربین عکاسی هستند!
نکته سوم: مغز اینجانب آنقدر خراب (از دید افکاری جوامع معمول) هست که هرگونه شستشوی مغذی را غیر ممکن میکند. در ضمن من در مقابل شستشوی مغذی دینی و مذهبی واکسن شده هستم. مثل همه در ایران قم‌حوری شستشو شده بودم و وقتی برلین امدم - خیال نکنید اینجا شستشوی مغذی مذهبی نیست، بلکه خیلی خیلی بیشتر هم هست و چونکه دین ازاد هست انواع اقسام فرقه‌ها از بزرگ و تا کوچکش در تلاشند - از همه طرف سعی شده و با هر تاکتیک و فنونی آشنایی پیدا کردم: استفاده از ترس‌ها، ضعف‌ها ، امیدها، غرورها و ....




در جواب:
فرمودند: برو بابا این اسم گیله مرد رو از اینجا بردار ..آبروی گیله مردا رو بردی....

ایندفعه هم با آدرسی فرمودند، که البته نمیدانم خودشان بودند یا مردم‌آزاری، بگزریم که جوابم عمومی هست:

نفهمیدن و بااینحال قضاوت کردند اشخاص، دلیل اصلی این هست که گر بشریت ابرویی داشت، برباد رفت!




فراخوان همبستگي با مردم مهاباد


پنجشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۴

جنایتکاران بخیال خود مبارز دوباره خدمت بزرگی کردند

با سلام ....

آریو سراجی را آزاد کنید

آریو سراجی که بخاطر اعتراض به برخوردهای سرکوبگرانه رژیم با خود و سایر مبارزان در ایران بارها اعتراض مستقیم و آشکار کرده بود (تحصن، اعتصاب غذا، بستن خود با زنجیر به میله‌های دفتر سازمان ملل در تهران و ...) و زندانی و محکوم شده بود و با اینکه با پرداخت وثیقه بقول آرش "نسیه آزاد شده بود" دو هفته پیش توسط ماموران رژیم بازداشت و یا حتی به روایتی ربوده شد!!!

بنام آزادی بیان، بخاطر مجاز و مبرم بودن آزادی اندیشه، آزادش کنید!!!




جنایتکران در خیال پوچ خود مبارز، دوباره خدمت بزرگی به قشر حاکمی جهانی (سرمایه‌سالارن) کردند:

بعد از اینکه با کمک دوربین‌های عمومی تروریست‌ها شناسایی شدند، بحث اینکه به بهانه خطر ترور در مکانات و محلات عمومی دوربین کار گزاشته شود دوباره اوج گرفت و کلی بیشتر طرفدار پیدا کرد.
انسان چقدر راحت و با کمال میل حاظر هست که گول بخورد تا بخیال مبارزه بزرگترین خدمتگزارشان باشد.
ما هم که هرروز خود را فریب میدهیم تا در ثروتمندتر و قدرتمندتر کردن قشر کوچکی سهیم باشیم و تازه خودرا بیگناه بشماریم.
با کمک بناهای ساختگی فکری مانند ادیان و کشور و ... مرزهای میسازیم و در جدا کردن همدیگر ز خود با حکام مزدور سرمایه‌سالاران یاری می‌کنیم، ضعیفتر ز خود را مسبب مسیبت‌ها می‌شماریم تا زورمندان زرپرست به بهانه و با کمک ترسهای خودپرورده، زنجیر بندگی را مستحکمتر کنند.
روزبروز قوی‌تر می‌شوند و زنجیر بند محکم‌تر و طولانی‌تر می‌شود و در حالی‌که ما روزبروز از همدیگر جداتر می‌شویم و نه فقط مرزهای ساخته آنان را قبول می‌کنیم بلکه در ساختن مرزها و دیوارهای جدید و بازسازی و تحکم مرزها و دیوارهای قدیمی هم میکوشیم. درحالی‌که آنان با کمک زور و زر جنبش‌های بین‌المللی را درهم کوفتن و از هرگونه اتحاد و اتحادیه جلوگیری کردند و ما هم بخاطر و بیاوری خودفریبی خود و حاظر نبودن به هم فروریختن مرزهای و دیوارهای پوچ فکری درین سرکوب و جدایی شریک بودیم، کنون آنان بنام فریبدهنده "جهانی کردن" (globalization) خود متحد شده و با قدرتی بیشتر به خوردن خون و عرق و محاصل زحماتمان ادامه میدهند. و ما بیگناهان هم با کمال میل گول میخوریم و بزرگترین یاور به در بند کشیدن خودمان هستیم و عده‌ای هم با حماقت تمام و بنام مبارزه با تمامی اعمال خود بزرگترین خدمتگزارشان هستند و بازهم ما بیگناهان ز ترس از یکمشت احمق تعلیم و تربیت شده دستپروردگان سرمایه‌سالارن نشسته در دول‌های به اصتلاح دمکرات، بازهم گول خواهیم خورد و خواهیم گزاشت بزرگترین و خطرناکترین و فجیه‌ترین تروریستان قوانین و فنونی برای کنترل و زیرنظر گرفتن تام ما برای سرکوب بهتر و سریعتر با چهرهء هرچه نامرئی‌تر بکار بگزارند و ببرند.

تا کی خواهیم گزاشت و ساکت خواهیم نشست تا همنوعمان بخاطر سیاستِ سالاری و بدست یک مشت جنایتکار و با اسلحه‌های سودآور برای سرمایه‌سالارن و ساخته خودمان بقتل برسند تا به بهانه حفاظت جانمان زنجیر بندگی خودمان مستحکمتر کنند. امیدوارم دیر نشود تا آنقدر ثروتمند و قدرتمند شوند که دیگر نتوان جلویشان ایستاد.



Image hosted by Photobucket.com

عکسهای جدید در آلبوم ابر و آلبوم برلین 2005

چهارشنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۴

بخور بخور که چقدر خوب میخوری

با سلام ...

طلبنامه

آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی!
محکوم کردن قضاتی که بجای روای عدالت در سرکوب و بیعدالتی شریک هستند، بخصوص قاضی مرتضوی!
آزادی فوری ناصر زرافشان، اکبر گنجی!!!
حذف مقامات و شوراها و ادارات قدرتمند و مطلق، بخصوص ولایت فقیه، شورای نگهبان و مصلحت نظام!
تقسیم قدرت و ثروت (هرچه بیشتر، بهتر)





بخور بخور!!!

در جوامع سیاست و قدرت و ثروت امروزی که بخور بخور هست و هرکی بیشتر و بهتر* بخورد، رطبه و احترامش بالاتر می‌رود و لزوم وجود و مقامش به جوامع بهتر فروخته می‌شود، حال حدس بزنید درینگونه جوامع اکثریت چه می‌خورد تا بعنوان خوب و مفید برای این جوامع به خودش و دیگران معرفی شود؟؟ و اگر حاظر بخوردن نباشد، که اکثریت حاظر هست، حداقل یک کتک جانانه باید بخورد - از شرق تا غرب و از شمال به جنوب درین کره کوچک و دورافتاده که بخیال مردمانشان مرکز جهان هست، همینطوری هست: یا مال و جان و افکار مردم میخوری تا بقدرت و ثروت بیشتر برسی تا مقام و احترام داشته باشی یا باید ... بخوری تا مفید و خوب برای جامعه باشی وگرنه حداقلش باید چوب و کتک بخوری.
خلاصه بخور بخور هست و همه میخورند، اما اکثریت چه میخورد و انهم با کمال میل میخورد!؟

* درینجا بهتر به معنی این هست که چگونه از حلقوم دیگران بیرون بکشد و به حلقوم خود بیندازد، بدون اینکه صدای طرفیان را دربیاورد




از انتخابات مجلس دانشجویان دانشگاه فنی برلین
گروه وابسته به حزب محافظه‌کار مسیح دمکرات آلمان، گروهکانی با پیشوند "مستقل" و "آلترناتیو" درست کرده و به میدان فرستاده تا اکثریت مجلسی را بدست آورده. جالب اینجاست که پلاکارت همه این گروهان یک شکل و یک محتوی دارند و همه نشان سیاست قدیمی گروه وابسته به حزب مسیح دمکرات هست:
دست دانشجویان را از سیاست کوتاه کردن، جلوگیری از هرگونه دخالت دانشجویان در اعتراضات و اعتصابات. درهم شکستن استقلال دانشجویی و تبدیل نمایندگان دانشجویان به یک گروه بیخاصیت اجرایی و فرمانبردار.