ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۵

ترقی کمپانی‌ها / قسمت آخر

(.۱.)
(.۲.)
(.۳.)
(.۴.)
(.۵.)
فصل بعد از برتون وودز بارها »عهد سرب« نامیده شد. سرمایهء برای سفته‌بازی کوتاه مدت ناگهان فزون یافت واین باعث شد که اقتصاد تولیدی کاملاً در حاشیه گذاشته شود. تمام قسمت‌های اقتصاد اجتماعی سقوط کرد – رشد اقتصادی آهسته شد، بارآوری کاهش یافت، همینطور سرمایه‌گذاری مالی، درمقابل تنزیل بالا رفت ( و همین مانع رشد شد)، بازارها ناپایدار (بی‌تاب) شدند و بحران‌های مالی هم بیشتر شدند. این در قسمت کاری، حتی در کشورهای ثروتمند، بدون اثر نماند: مزدها رکود یا سقوط کردند، ساعات کار طولانی‌تر شدند (بخصوص در ایالات‌متحده۱۱)، عمل‌کردهای اجتماعی دولت قطع شدند. یک مثال در این مورد (از آمریکا. آرمین): امروزه در عصر عالی مان، که سر صحبت همه هست، درآمد میانگین یک خانواده به سطح ۱۹۸۹ سقوط کرد، و آن پایین‌تر از سال ۱۹۷۰ بود. درضمن عملکردهای اجتماعی دولت هم در این موقع کاسته شدند. نظم جهانی نوین بطورکل به »مجلس مجازی« دارایی سرمایه‌گذاران خیلی بیشتر امکانات قدغن کردن می‌دهد، که به زوال حقوق دمکراتیک و استقلال و تخریب سیستم بهداشتی منجر می‌شود.

تاثیرات آن در جوامع ثروتمند حداقل محسوس می‌شوند، اما در کشورهای فقیر فاجعه‌بار هستند. این مسائل رویهم‌رفته تاثیر جهانی دارند، یعنی اینطور نیست که یک جامعه ثروتمندتر و دیگری درمقابل فقیرتر خواهد شد (بلکه تفاوت مابین فقیر و غنی، روزبروز بیشتر می‌شود و خواهد شد. البته تعداد ثروتمندان و فقرای مالی در جوامع متفاوت هستند.آرمین) آنچه که ما باید در نظر بگیریم کل جمعیت جهانی هست. بنا به جدیدترین تحلیلات بانک جهانی در سال ۱۹۸۸ ثروت پنج درصد بالا ۷۸‌بار بیشتر از پنج درصد پایینی بود، در حالیکه ۱۹۹۳ (آمار جدید هنوز موجود نیست ۱۲) آن ۱۱۴‌بار بیشتر بود، و از آنموقع تفاوت احتمالا بیشتر شده است. این آمار همچنین نشان می‌دهد که یک درصد بالای جمعیت جهانی به مقدار ۵۷ درصد پایینی، که ۲،۷ میلیارد بشر هستند، درآمد داشتند. (۱۳)

این جای تعجب ندارد که نابودی نظم اقتصادی که بعد از جنگ جهانی دوم ایجاد شد با یک حمله قاطع به دمکراسی – آزادی، استقلال، حقوق بشر – همراه بود. بانگ پیکار این حمله بود و هست: چاره دیگری وجود ندارد. این مانند یک تقلید مسخره‌آمیز از نوع مبتذل مارکسیسم طنین می‌کند. مسلم هست که این بانگ پیکار کاملا خودفریبی می‌باشد. نظم اقتصاداجتماعی که کنون از بالا تدارک دیده می‌شود نتیجهء تصمیمات اشخاصی هست که در مؤسسات ایجاد شده توسط اشخاص، فعالیت دارند. تصمیمات را می‌شود فسخ کرد، مؤسسات را تغییر داد. اگر لازم باشد، می‌توانند آنها را نابود و عوض کنند. انسان‌های درستکار و دلیر در طول تاریخ بارها و بارها چنین عمل کردند.


(۱۱)و کنون طولانیتر شدن ساعات کار در اروپا هم پا گرفته است. آرمین

(۱۲) سال ۲۰۰۱ نوشته شده است. آرمین

(۱۳) اقتصاددان بانک جهانی branko milanovic، نقل بیان از doug henwood، left business observer 93, feb.2000.


بقلم نوآم چامسکی

ترجمه از المانی: آرمین گیله‌مرد


noam chomsky
„WAR AGAINST PEOPLE“
original: “Rogue States. The Rule of Force in World Affairs”




از برلین
با شروع این هفته و با تاخییر یکماهه بالاخره بهار به برلین هم رسید. درختان شکوفه می‌کنند و سبز می‌شوند. در مکا‌ن‌هایی بدور از کارخانه‌جات عطر گل به مشام می‌رسد. پرندگان جیک جیک می‌نوازند. با اینکه بعد از سه روز آفتابی، امروز ابری و نیمه بارانی شده، مانند هفته‌های پیش خاکستری و گرفته دیگر نیست. دارد سبز و گلگون می‌شود.



از وبلاگ یک گیله‌مرد
این چهارصدمین پست هست!!!!

چهارشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۵

بیستمین سالگرد فاجعه چرنوبیل

بیست سال پیش در چنین روزی در بلوک چهار نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل، واقع در اوکراین، انفجار رخ داد.
دلایل بغیر از خصوصیات ساختی رآکتور هسته‌ای و بکار گرفتنش در خارج از مرز توانایی‌اش، کم‌تجربی و نداشتن صلاحیت کافی کارکنان و کارمندان و حتی زیرپا گذاشتن قاعده‌های خاموش کردن سریع رآکتور هم بود.
مابین شصدهزار تا یک میلیون سرباز و کارگر و مهندس و ... برای تمیز کردن و جلوگیری از پرتو در منطقه کار کردند. بیش از دویست و سی هزار ساکنین میبایست منطقه را ترک میکردند.
بغیر از پرتو رادیوآکتیو، بسیاری بخاط ید پرتوزای داخل اغذیه مریض شدند. فقط ساکنین شهر پریبجات که فوری قرص ید پایدار گرفتند، حداقل ازین لحاظ جان سالم بدر بردند.
پنج میلیون نفر هنوز ساکنین مناطق تحت اثر مستقیم پرتوهای رادیوآکتیو بیش از معمول و ید پرتوزای داخل اغذیه می‌باشند.
قبر بتونی بلوک چهار هر موقع امکان دارد خراب شود رآکتوری که هنوز سالیان سال پرتوزا خواهد بود بجان مردم و محیط‌زیست بیفتد.
در مورد اثرات سلامتی و مرگ و میر کارکنان و ساکنین، بخاطر پرده پوشی‌ها، فقط میشود حدس‌ها زد.

با توجه به نکات بالا چند نکته در مورد تولید "انرژی هسته‌ای" در ایران:
سازندگان نیروگاه بالا در ساخت نیروگاه‌های ایران دست داشتند.
در مورد صلاحیت کارمندان بحث نمی‌کنم، چونکه آشنایی مستقیم ندارم و حتی حاظرم بگویم: فرض بگیریم صلاحیت دارند.
اما در بی‌تجربه بودنشان هیچ شکی نیست.
حال اینها مسئول کاری نیروگاه‌هایی در کشوری هستند که درایت خود در پرده پوشی بکار می‌گیرند، در کشوری که در طول تاریخ نوینش، زیرپا گذاشتن قواعد، تنها قاعده پایدار بوده است، نیروگاه‌های هسته‌ای می‌خواهند بکار بگیرند.
دوستانی که نیروی هسته‌ای حق مسلم خود می‌دانند، دوستانی که عملکرد خود زیر پرتو الاهی می‌دانند، می‌دانند پرتو رادیوآکتیو چه بلایی سر انسان و محیط‌زیست می‌اورد؟
بیست سال گذشت، اما هنوز یکسال نگذشته بود، فراموش شد (این عکس‌های بچه‌های "چرنوبیل" هست، اگر طاقت ندارید یا عادت دارید چشم خود ببندید تا مجبور به فراموش کردن نشوید، نگاه نکنید!

سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۵

ترقی کمپانی‌ها / قسمت پنجم

گرچه این مسائل واقعی و روی تعداد زیادی از مردم جهان تاثیر دارد، اما در مقابل روش‌های دیگری که استقلال دولتی را بنفع توسعه قدرت خصوصی محدود می‌کنند، رتبهء دوم را دارند. بنظر من مهمترین اتفاق، فسخ سیستم برتون وودز (bretton woods) اوایل دهه هفتاد (میلادی) توسط ایلات‌متحده، بریتانیای کبیر و دیگران بود. ایلات‌متحده و بریتانیای کبیر اواخر دهه چهل (میلادی. آرمین) آنرا طرح ریزی کرده بودند. آن موقع زمان برنامه‌های خیریه و اقدامات دمکراتیک رادیکال بود. بخاطر همین این روش بهای ارز را تنظیم و جریان سرمایه را کنترل می‌کرد. هدفش این بود که مانع سفته‌بازی و سوداگری مضر باشد و فرار سرمایه را محدود کند. دلایل نصب سیستم هم واضح گفته شدند – جریان آزاد سرمایه منجر به یک »مجلس مجازی« سرمایه جهانی می‌شود که می‌تواند مانع سیاست‌های دولتی که بنظرش غیرعقلانی هستند، شود. در میان آنان بطور مثال حقوق (صنفی و سیاسی. آرمین) کارگران، برنامه‌های آموزش و پرورش، بهداشتی یا اقدامات حمایت اقتصادی هستند، یا خلاصه همه چیز که برای مردم مفید باشد اما برای سود منفعتی نداشته باشد (بخاطر همین هم از لحاظ فنی غیرعقلانی هست).

سیستم برتون وودز (bretton woods) ۲۵ سال کم و بیش خوب کار کرد. بسیاری از اقتصاددانان این زمان که در آن اقتصاد، تجارت، بارآوری، سرمایه‌گذاری، اقدامات خیریه دولتی بیش از پیش رونق داشتند، را »عهد طلایی« کاپیتالیسم نوین (دقیق‌تر: کاپیتالیسم نوین دولتی) نامگذاری کردند. اوایل دهه هفتاد (میلادی. آرمین) پایانش بود. سیستم درهم کوبیده شد، بازار بورس بی‌قاعده شد، بهای ارزها هم آزاد گذاشته شدند.

ادامه دارد ...

جمعه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۵

ترقی کمپانی‌ها / قسمت چهارم

(.۱.)
(.۲.)
(.۳.)
موضوع اینجا چیست؟ در این باره که آیا بشر این حق را دارد که نخواهد نمونه آزمایشی باشد. یک مثال ساده و خصوصی. فرض کنیم که کارمندان بخش زیست‌شناسی به سالن درس دانشگاه‌مان بیایند و اعلام کند: »شما جزو آزمایشی خواهید بود، ما الکترود در مغز شما می‌کاریم تا ببینیم چه اتفاقی می‌افتد. البته اگر بتوانید از طریق علمی ثابت کنید که این آزمایش به ضرر شما خواهد بود، مجازید خودداری کنید. معمولاً چنین نوع مدارک علمی پیدا کردن خیلی سخت هست (۹). آیا با اینحال حق اجتناب داریم؟ بنا به قوانین سازمان تجارت جهانی چنین حقی نداریم. ما باید مطیع چنین آزمایشاتی شویم و خود را در دست آن بگذاریم که ادوارد هرمان (edward herman) »حکومت مطلق تولید‌کنندگان« نامید(۱۰). تولید‌کننده زور دارد، درحالیکه مصرف‌کننده باید ببیند که چگونه می‌تواند از خود دفاع کند. آنطور که هرمان نشان داد این شامل تولیدات بومی هم می‌شود. تولیدکنندگان سم‌ها و محصولات شیمی نباید ثابت کنند که فرآورده‌شان برای محیط‌زیست مضر نیست. بلکه عموم باید به طریق علمی ثابت کند که مضر هستند، درحالیکه اینکار را اکثرا باید به ادارات دولتی با بودجه کم، که در چنگ تحمیل‌گرهای صنعتی (lobby . آرمین) و دیگر مردم‌آزاران هستند، واگذار کنند.
(یعنی با سیاست و سیستم حاکم امروزی و با توجه به اینکه ثابت کردن این مسئله به طریق علمی بیش از ده‌ها سال طول می‌کشد، اینکار تقریبا غیرممکن هست. برای مثال سیگار. چقدر طول کشید تا فقط روی پاکت بنویسند: ممکن هست که سیگار کشیدن مضر باشد. آنهم تازه و فقط ممکن هست که قطعا نمی‌شود گفت. آرمین)

توافق نابخرد مونترئال هم بدین خاطر بود. آنطور که با چنین تقسیم قدرتی مشاهد می‌شود، بخاطر اصول نبود. در یک طرف ایلات‌متحده و چند کشور دیگر که به بیوتکنولوژی و صادرات محصولات کشاورزی-صنعتی علاقه دارند، قرار گرفته‌بودند، و در طرف مقابل تمام آنانی –تقریباً همه- که انتظار نداشتند از آزمایش منفعتی ببرند. اتحادیه اروپا با دلایل مشابه طرفدار حقوق گمرکی زیاد برای محصولات کشاورزی بود. ایالات‌متحده هم همینکار را ۴۰ سال پیش انجام داد، اما دیگر نه – و نه بخاطر اینکه اصول تغییر کرده بودند، بلکه بخاطر اینکه تشکیلات قدرتی عوض شده‌اند.

اصل مقدم حاکی آن هست که ثروتمندان و قدرتمندان باید در موقعیتی قرار بگیرند تا آنچه می‌خواهند انجام دهند (البته معلوم هست که انگیزه خود را شرافتمندانه اعلام می‌کنند). نتیجه‌اش هم این هست که استقلال دولت و حقوق دمکراتیک باید عقب‌نشینی کنند، و مردم در این مورد – و این همان موضوع را مهیج می کند – اجازه امتناع ندارند. وقتی شرکت‌های آمریکایی از آن سود می‌برند، مردم نمی‌توانند نمونه آزمایش‌ها نباشند. کاملا مسلم هست که ایالات‌متحده قوانین سازمان تجارت جهانی را بیاری می‌طلبند، چونکه خودشان سرآخر اصول مقدم را ادا کردند، و جریان همین هست.


ادامه دارد ...

۹) برای ثبات علمی که این عمل مضر هست بایستی این آزمایش را روی تعداد زیادی از اشخاص انجام دهیم و نشان دههیم که اکثریت صدمه دیدند. همینطور هم نمیشود علمی ثابت کرد که بذر ژنتیکی تغییر داده شده و ... و ... مضر هستند، چونکه هنوز تعداد زیادی مصرف نکرده و معلوم نیست چه بلایی سرشان خواهد امد!!!! آرمین

(۱۰)
edward herman, »corporate junk science in the media«, z magazine, jan./feb. 1999.

چهارشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۵

هرکی باور کند خجسته خواهد شد

بعد از ترور انتحاری چندی پیش در تل آویو، "جهان" با "تعجب" جواب "ناگهانی" دولت به اصطلاح "جدید" اسرائیل را شنید: »ما ضد دولت حماس فعلا هیچ اقدامی نمی‌کنیم!« ... عجب یا ... یعنی اسرائیل میخواهد دست از ترور بردارد (اهم، حتما ... بقول آلمانی‌ها: هرکی باور کند خجسته خواهد شد!) یا ...
حال چند نکته از تاریخ و نقد و تحلیل با خودتان:
اواخر دهه هشتاد میلادی قرن پیش وقتی انتفاضه شروع شد و محبوبیت و قدرت سازمان آزادیبخش فلسطین به اوج خود رسید، بنیاد خیریه‌ای (حماس) با ساختن مدرسه و دادن غذا به مردم پا به صحنه سیاست منطقه گذاشت و چونکه خیریه بود حتی از دولت اسرائیل پول گرفت تا پایه استوار کند. خلاصه با کمک مالی و مادی (مستقیم و غیر مستقیم) اسرائیل رقیب قدرتمندی برای سازمان آزادیبخش فلسطین شد.
هنگام خود مختاری ظاهری فلسطین و دولت عرفات، حماس با ترور، بهانه‌ای برای ترور اسرائیل و دفع وقت شد. دولت فلسطین و عرفات محکوم میکردند، دولت اسرائیل عرفات را مقصر می‌شمرد و روزگارش سیاه، حمله نظامی مستقیم به دولت فلسطین می‌کرد، و دفعه آخر را فراموش نکنیم که محاصره شد و دفترش تقریبا با خاک یکسان!
ایندفعه نه فقط دولت فلسطین محکوم نکرد بلکه بعضی از اعضای حماس حتی آنرا ترور ندانسته و مبارزه آزادیخواهی اعلام کردند. دولت اسرائیل هم که با برنامه صلح یکجانبه (یعنی حتی بدون شرکت و قبول فلسطینیها) رای آورد، ایدفعه "ناگهان" اعلام کرد که به حماس حمله نخواهد کرد!
خلاصه گذارشات رسانه‌ها با تصاویر ترور، سخنان گفته شده و ناگفته مانده دولت حماس، بیمعنی کردن محکومیت ترور توسط رییس جمهور فلسطین، اقدام خشن نکردن دولت اسرائیل، این شد: فلسطین وحشی و ناعادلانه، اسرائیل مظلوم و عدالت خواه!
اسرائیل به حماس: وای اگر تو نبودی باید ساخته میشدی (یا چون نبودی کمک کردم تا به میدان بیایی)

سه‌شنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۸۵

ترقی کمپانی‌ها / قسمت سوم

در سال‌های اخیر به کمپانی‌ها حقوقی اهدا شد که خیلی بیشتر از حقوق اشخاص هست. بنا به قوانین سازمان تجارت جهانی (WTO) حق درخواست "رفتار ملی" دارند؛ بدین‌گونه اگر جنرال موتورز در مکزیک تولید کند، میتواند طلب کند که با او مثل یک شرکت آمریکایی رفتار شود. این حق را فقط اشخاص حقوقی دارند. یک مکزیکی نمیتواند نیویورک برود و آنجا تقاضا کند که بنا به قوانین مکزیک با او رفتار شود.

قوانین دیگر تضمین می‌کنند که حقوق سرمایه‌گذاران، وام‌دهندگان و سفته‌بازان بطور کل حقوق اشخاص از گوشت و خون را خنثی کنند، که باعث زیرپاگذاشتن استقلال سیاسی مردم و محدود کردن دمکراسی خواهد شد. کمپانی‌ها می‌توانند از دست کشورهای مستقل به طریقه‌های مختلف شکایت کنند، وبرایش نمونه‌های جالبی وجود دارد. گواتمالا چندین سال پیش سعی کرد برای تقلیل مرگ و میر کودکان بازاریابی داروهای مربوط توسط کمپانی‌های چند ملیتی را محدود کند. اقداماتی که درین مورد دیده شده بودند با رهنمون سازمان جهانی بهداشت یکنواخت بود و قراردادهای بین‌المللی را رعایت می‌کرد، اما کمپانی گربر (gerber) این اقدامات را مصادره خطاب کرد. سازمان جهانی تجارت تهدید کرد که شکایت خواهد کرد و گواتمالا که از تحریم ایالات‌متحده هراس داشت، اقدامات را لغو کرد.

از طرف ونزوئلا و برزیل اولین شکایت این نوعی در حدود قوانین جدید سازمان تجارت جهانی ضد ایالات‌متحده انجام شد. آنها در مورد اینکه تنظیمات اداره محیط‌زیست ایالات‌متحده برای استخراج نفت حقوقشان بعنوان صادرکننده را لطمه می‌زند شاکی بودند. واشنگتن در آنموقع با ادعای هراس از تحریم کنار آمد، اما من به این تفسیر مشکوکم. من باور نمی کنم که ایالات‌متحده از تحریمات اقتصادی ونزوئلا و برزیل بیم داشته باشد. به احتمال زیاد دولت کلینتون اجباری برای حفاظت محیط‌زیست و سلامتی نمی‌دید. (۵)

این مشکلات تاکنون ابعاد مهیج و حتی وقیح برداشتند. در سراسر جهان میلیون‌ها انسان بخاطراینکه قوانین سازمان تجارت جهانی حق بهاگذاری انحصارگرای غول‌های تجاری را تأمین می‌کند از بیماری‌های قابل معالجه می‌میرند. بطور مثال تایلند و آفریقای جنوبی که دارای صنایع خوب و کارای داروسازی هستند می‌توانند داروهایی که جان نجات می‌دهند با جزء هزینهء معمول بازار تولید کنند، اما از ترس تحریمات اقتصادی دست به چنین کاری نمی‌زنند (۶). ایالات‌متحده سال ۱۹۹۸ میلادی حتی تهدید کرد که پرداخت‌های مالی خود به سازمان تجارت جهانی را قطع خواهد کرد اگر این سازمان به نظارت خود درمورد اثرات شرایط تجاری روی سلامتی ادامه دهد (۷). اینها تهدیدات توخالی نیستند.

تمام اینکارها بنام »حقوق تجاری« انجام می‌شوند. اما هیچ ربطی به تجارت ندارند. بلکه به بهاسازی انحصاری مربوط هستند که توسط تدابیر حفاظی درج شده در پیمان‌ به اصطلاح تجارت آزاد ضمانت می‌شوند. این اقدامات باید حقوق کمپانی‌ها را حفظ کند. درمقابل، مانند اکثر مکانیسم‌های تنظیمات این پیمان، مانع مراحل رشد و نو آوری اقتصادی می‌شوند. بجای حقوق تجارت حقوق سرمایه‌گذار را دربرمی‌گیرد. و در اصل این هم حتی ارزشی ندارد. وقتی برای سلامتی و آسایش بشرفایده داشته باشد با ارزش هست، وگرنه هیچ ارزشی ندارد.

بطورکل اصول قوانین سازمان تجارت جهانی و دیگر پیمان‌های مربوط استقلال دولت و حقوق دمکراتیک را بالاجبار تابع حقوق سرمایه‌گذاران قرار می‌دهد. در عمل این معنی را می‌دهد که مردم (اشخاص حقیقی) باید مطیع اشخاص حقوقی، یعنی استبداد خصوصی، شوند. مشکلات مشابه و از این قبیل باعث تظاهرات‌های بزرگ سیتل (seattle) شده بودند. اما در موارد مختلف نزاع مابین استقلال عمومی و قدرت خصوصی چند ماه بعد در مونترئال (montreal) واضح‌تر شد. آنجا در مورد »پیوندنامه درباره امنیت زیست‌شناسی« به توافقی دوپهلو و مبهم رسیده شد که بنا به گذارش نیویورک تایمز (new york times) »بعد از مذاکرات شدید که طبق معمول ایالات‌متحده در مقابل بقیه شرکت‌کنندگان قرار گرفته بود، رسیدند«. اختلافات درمورد »اصول جلوگیری« بودند، که رییس گروه مذاکره اتحادیه‌اروپا چنین معین کرد: »کشورها باید آزادی و حق مسلم اینرا داشته باشند« از خطراتی که ممکن هست از بذر ژنتیک تغییر داده شده، میکروب‌ها، حیوانات و میوه‌جات برخواسته شود، » تدبیراتی برای پیشگیری کنند«. اما ایالات‌متحده بر پیروی قوانین سازمان تجارت جهانی، که می‌گوید فقط اگر علمی ثابت شود کالایی مضر هست، می‌توان وارداتش را ممنوع کرد، پافشاری کرد. (۸)


ادامه دارد ...

(۵) بنظر من از یک طرف مردم خواستدار حفاظت محیط‌زیست و سلامتی بودند و هستند و از طرف دیگر کمپانی‌ها خواستدار سود کلان و چنین دولت وانمود کرد که میخواهد خواست مردم در نظر بگیرد اما اجازه ندارد و مقصر هم خارجی‌ها هستند. این روش در سیاست داخلی ایالات‌متحده و کشورهای دیگر تازگی ندارد. آرمین

(۶) بعد از اینکه این کتاب نوشته شد، افریقای جنوبی بخاطر مرگ و میر زیاد و فقیر بودن اکثر بیماران شروع به تولید و فروش داروهای لازم بقیمت ارزان کرد که فوری با شکایت رسمی کمپانی‌ها مواجه شد و تا اعلام حکم دادگاه مجبور به توقف تولید شد. البته با فشار افکار عمومی و هراس شرکت‌ها که تصویر منفی در افکار عمومی بگیرند قرار شد که با پرداخت مبلغ و دادن درصدی به کمپانی‌ها بعضی از داروهای ضروری تولید شود. آرمین

(۷)
shawn crispin, »global trade: new world disorder«, far eastern economic review (bankok), 17.feb.2000

(۸) کنفرانس مونترئال
(first extraordinary meeting of the conference of parties to the un convention on biological diversity to finalize and adopt a protocol on biosfety – resumed session)(2000), andrew polack, »130 nations agree on saftey rules for biotech food«, nyt, 30.jan.2000; pollack, »talks on biotech food turn on a safety principale«, nyt, 28.jan.2000.

چهارشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۵

ترقی کمپانی‌ها / قسمت دوم

اوايل قرن بيست ميلادی ليبرال‌ها مثل جون دیويی (John Dewey)، فيلسوف اجتماعی مافوق آمريکا که در آثارش مشکلات دمکراسی جای ممتازی دارند، برای نقد محافظه‌کاری – »محافظه‌کار« به مفهوم سنتی؛ نماينده اين چنين محافظه‌کاری امروز به ندرت يافت می‌شوند – گوش شنوا پيدا کردند. وقتيکه »زندگی يک سرزمين« – توليد، تجارت، رسانه‌ها – توسط اشخاص مستبد، که با روشی که دیويی »فئوداليسم صنعتی« می‌نامد، اداره می‌شوند، فرم‌های دمکراسی برای او مفهوم واقعی ندارند (نه فقط برای او بلکه دیگران هم اين دمکراسی موجود و ظاهراً حقيقی را که بدست و با وجود اشخاص مستبد می‌چرخد باور ندارند و بخاطر همين خواستدار يک دمکراسی شفاف و همگانی هستند. آرمين). انسان‌های کارکننده اينجا مطيع کنترل مديران قرار می‌گيرند و سياست به »سايه‌ای که قدرتهای اقتصادی بر جامعه می‌اندازند« تبديل می‌شود (۱). او اينچنين به افکاری که سال‌ها قبل در ميان کارگران و کارمندان گسترده بود، سيما داد. همچنين درخواست او که بجای فئوداليسم صنعتی يک دمکراسی صنعتی خودمختار (اداره مستقل صنايع به روش دمکراسی. آرمين) قرار دهيم، با اين افکار يکی‌ است.

جالب توجه هست که روشنفکران مترقی (معتقد به پيشرفت علمی و صنعتی. آرمين) که از جريان سازماندهی کمپانی‌ها حمايت می‌کردند، کم و بيش موافق اين پيشنهاد بودند. وودرو ويلسون ((Woodrow Wilson چنين نوشته بود که »اکنون اکثر انسان‌ها به کمپانی‌ها خدمت می‌کنند«، کسانی که »قسمت عمدهء دنيای بازرگانی کشور« را تشکيل می‌دهند. آمريکا »خيلی تغيير« کرده و »دگر مکان روحيه کارگشایی شخصی ... امکانات و ثمرات تلاش منحصر به فرد« نيست، بلکه يک آمريکای جديد که در آن »گروه کوچکی از مردان، شرکت‌های بزرگ را کنترل می‌کنند و به اين طريق ثروت و امکانات کاسبی کشور را تحت قدرت و حکمرانی خود قرار می‌دهند«، بله، آنها »حتی رقيب دولت« و مانع حکومت مردم، که توسط سيستم دمکراسی انجام می‌شود، می‌شوند (۲). با اينحال از جريان سازماندهی کمپانی‌ها حمايت کرد. از نظر او این عمل (تشکیل مجتمع شرکت‌های مشترک المنافع. آرمین) بخت زیاد خوبی نداشت، اما اجتناب ناپذير بود و آنرا در مطابقت با دنیای تجارت دید، که بخاطر از همپاشیدگی و از کار افتادن بازار و تجارت در سال‌های قبل به این عقیده دستیافته و مطمئن بود که بازارها باید اداره شوند و معاملات مالی معین و زیر نظر مقررات قرار بگیرند. تعداد زیادی از روشنفکران مترقی هم همین عقیده را داشتند.

مشکلات مشابهی هم امروزه در صحنه بین‌المللی حاصل میشوند. به اصلاحات ترکیبات مالی و مشکلات مربوط به آن توجه شود. یک قرن پیش، در یک جریان حقوقی و اساسی (در دادگاه قضایی،آرمین)، به کمپانی‌ها حق و حقوق اشخاص را دادند، و بدین طریق بزور اصول لیبرالیسم کلاسیک را زیرپا گذاشتند. همچنین از دست وظایف قبلی درمورد فعالیت‌های بخصوص که برای انجامشان امتیاز انحصاری گرفته بودند، خلاص شدند (منظور این هست که نمایندگان و سیاستمداران چندین وظایفی مانند کنترل بازار برای برقراری عدالت که بخاطر انها هم انتخاب شده و ماموریت داشتند به دست اشخاصی دادند که دیگر جوابگوی مردم و کارکنان نبودند. آرمین). از این گذشته دادگاه‌ها قدرت سهامداران را در دست یک مدیریت مرکزی گذاشتند که از این به بعد هویت یک شخص حقوقی جاویدان را داشت (۳). کسانی که با تاریخ کمونیسم آشنایی دارند، متوجه می‌شوند که همانوقت در جنبش‌های سوسالیستی جریانات مشاهبی اتفاق افتاد و مارکسیست‌های چپی و آنارشیست‌هایی که از بولشویسم نقد می‌کردند همینرا پیشگویی کرده بودند. روزا لوکسمبورگ (Rosa Luxemburg) تنها کسی نبود که تذکر داده بود که ایدئولوژی طرفدار مرکزیت، قدرت را از دست کارگران خارج و در دست حزب، سپس در دست کمیته مرکزی و سرآخر در دست رئیس حزب خواهد گذاشت که تنهایی حکمفرمایی خواهد کرد. بعد از اینکه بولشویست‌ها ۱۹۱۷ قدرت را بدست گرفتند همینطور هم شد، که منجر به نابودی باقی نمونه‌ها و اصول اساسی سوسیالیستی شد. مبلغین هردوطرف، بخاطر مصلحت شخصی، دلیل دیگری را ترجیح می‌دهند، اما بنظر من این دلیل دقیق‌تر هست (۴).

ادامه دارد ...

(۱) نقل قول از روبرت وستبروک

Robert Westbrook: John Dewey and American Democracy (Cornell, 1991)


(۲) نقل قول از
Martin Sklar: The Corporate Reconstruction of American Capitalism, 1890-1916 (Cambridge Univ. Press, 1988), P. 413


(۳) وقتی حقوق کمپانی مثل حقوق شخص زنده (انسان) شود و تنها فرقش با یک انسان این باشد که نمی‌میرد، حقوقش مثل یک انسان مادام‌العمر می‌شود. آرمین

(۴) یکی از اصول سوسیالیسم تقسیم قدرت هست و وقتی این زیرپا گذاشته شد بقیه اصول هم خودبخود نابود شدند یا به ثمر نرسیدند. اما مبلغین سرمایه‌داری میگویند که سرنگونی بلوک شرق بخاطر غیر ممکن بودند پیاده کردن سوسیالیسم هست و طرفداران هم توطئه غرب را دلیل خطاب میکنند. آرمین

سه‌شنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۵

ترقی کمپانی‌ها / قسمت اول

noam chomsky
„WAR AGAINST PEOPLE“
original: “Rogue States. The Rule of Force in World Affairs”


شرکت‌ها در نيمه دوم قرن پيش به اشخاص تبديل ميشوند و حقوق اشخاص را هم می‌گيرند و در ثلث آخر قرن حتی مزايا و حقوق شرکت‌ها از فرد هم بيشتر ميشود.
نکته قابل توجه دیگر که در پست قبلی فراموش کردم این بود که با توجه به اینکه بنیاد مستضعفین و آستان قدس دارای حقوق و قدرت و ثروت همانند کمپانی‌ها هستند و مانند آنان کار می‌کنند و اداره می‌شوند از مزایای کلیسایی و بنیادهای خیریه هم برخوردار هستند و چنین راحت‌تر می‌توانند حلقوم یک جامعه را در دست خود بگیرند!
آرمين

(...)
ترقی مجتمع شرکت‌های مشترک المنافع (کمپانی‌ها)

برگرديم به نقطهء شروع: به سوال درباره حق و آزادی، دربارهء اصليت مستقل بودن. آيا حقوق و آزادی‌ها فقط برای اشخاص از گوشت و خون مناسب هست يا فقط مناسب نقاطی که ثروت و امتيازات ساکن آن هستند؟ يا فقط برای بناهای عاری از کيفيات واقعی مثل مجتمع شرکتهای مشترک المنافع (کمپانی‌ها)، کشورها يا سرمايه خوب هستند؟ در قرن بيستم از تصور اينکه اينجور چيزهای ساختگی دارای حقوق مفصل‌تری از اشخاص واقعی هستند با شدت بيان طرفداری شده بود. با نفوذترين مثالها بلشويسم، فاشيسم و کمپانی، که نوعی استبداد خصوصی شده را نشان ميدهند،هستند. دو تا ازين نظام‌ها از هم پاشيدند و سومی زير پرچم چاره ديگر نداشتن زنده هست و رشد ميکند – چاره دیگری در مقابل سيستم تجارتی‌ای که توسط دولت و کمپانی‌ها اداره و اجرا می شود، و خود را در پشت فورمولهای جادويی مثل "جهانی کردن" و "تجارت آزاد" مخفی ميکند، وجود ندارد.

قرن پيش هنگامی که در ايالت متحده توسعه کمپانی‌ها شروع شده بود، بحث‌ها درباره‌اش با آزادی تقريبی و آشکار اجرا شده بودند. خيلی از محافظه‌کاران جريان ترقی کمپانی‌ها را محکوم کردند و از آن بعنوان "برگشت به سيستم فئودالی" يا "يک نوع از کمونيسم"، مقايساتی که آنچنان نامربوط نيستند، سخن گفتند. طرفداران هگليسم جديد (Neo-Hegelianismus)عقيده داشتند که اعضای ساختگی هم دارنده حقوق هستند و اينکه نظام‌های آشفته – مانند بازارهای غير قابل کنترل – بايستی مرکزی هدايت شوند. من می‌خواهم ياد آوری کنم که در به اصطلاح »تجارت آزاد« امروزه، مقدار زيادی، شايد هفتاد درصد، از دادوستد‌های سهامی و بدون‌مرز (که ناصحيح »تجارت« ناميده می‌شوند) واقعا درون بنگاه‌هايی که از مرکز هدايت می‌شوند، در کمپانی‌ها و پيوستگی‌های کمپانی‌ها، تا وقتيکه منابع بيرونی (Outsourcing) و دگر اقدامات را هم بحساب بی‌آوريم، انجام می‌شوند. اين کاملاً يک روش مختص مغاير بازاری برای نامعلوم کردن رقابت هست.

ادامه دارد...

دوشنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۸۵

برلین 2006

شب در خیابان
Image hosting by Photobucket
برای مشاهده عکسهای تازه تصویر بالا با موشواره فشار دهید!




در رابطه با مقالهء بعدی:
می‌خواهم چند صفحه‌ای از کتابی بقلم نوام چامسکی که مربوط به سعود کمپانی‌ها هست را ترجمه کرده و اینجا درج کرده، اما قبل از آن پاسخکی به سوال معمولی و رایج: چرا، چه ربطی به ایران و ایرانی دارد و ...
اگر می‌پرسید چرا، مراجعه کنید به دو کمپانی بزرگ ایران که بنام خیر و خیریه صاحب اختیار و دارای املاک فراوان هستند: بنیاد مستضعفین و آستانه قدس که با کمپانی‌های بزرگ جهان (بخصوص اروپایی) در معامله هستند. با خاندن مقاله شاید هم متوجه شدید گه چرا اینهمه خرج و "خطر" (سیاسی، اقتصادی و محیط‌زیستی) برای دو نیروگاه اتمی (تولید ۶۰۰ مگاوات برای مصرف کنونی ۳۱۰۰۰ مگاواتی و با هدف ۷۰۰۰۰ مگاواتی) اما هنوز پنج میلیارد یورو بنزین وارد میکنند!!
و اگر با دقت بخوانید حتی متوجه میشوید که چرا با اینهمه مرگ بر آمریکا و بوش چنین هست و چنان و برعکس ایران محور شرارت و مهد ترور و خطر و پطر ...، دفتر مرکز عملیاتی هالیبورتون (شرکت خصوصی آمریکایی که نمایندگانش در دولت آمریکا نشسته‌اند) در خاورمیانه ، در کیش هست!؟

سه‌شنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۵

mtDNA و مهد بشر

پیش نوشت: (دوستان به علت ندانستن واژه ها تخصصی و علمی بکار برده شده در ایران، این واژه ها حدس زده شدند، اگر لطف کنید زحمت بکشید تلفظ و نوشتار صحیح آنرا به من بگویید، ممنون میشود. هرگونه تصحیحات دیگر هم قابل تحصین هستند)

بغیر از DNA اصلی (هسته سلول) که حامل ژن‌های ساختاری انسان می‌باشد و مارپیچ مانند می‌باشد، دی‌ان‌اِ میتوخوندری (mtDNA) هم موجود می‌باشد که حلقه مانند هست و در داخل میتوخوندری (mitochondrial) که مسئول رساندن انرژی به سلول‌ها می‌باشد، وجود دارد و از دهه ۸۰ قرن بیستم میلادی موضوع تحقیقات و پژوهشات هست. با اینکه mtDNA دارای مقدار بسیار کمی از ژن‌ها می‌باشد، اما در مقابل ژن‌های هسته سلول وفاید بسیاری برای پژوهش تاریخ توسعه بشر دارد. برخلاف دی‌ان‌اِ هسته‌ای که نیم از مادر و نیم دیگر از پدر به ارث می‌رسد و همیشه ترکیبات تازه بوجود می‌آید، mtDNA فقط از خط مادری به ارث می‌رسد. ترکیبات اینجا فقط توسط تغییر ناگهانی (mutation) بوقوع می‌پیوندد و تراکم و وقوع این تغییرات سریعتر از تغییرات DNA هست. بخاطر همین می‌شود در تحلیل mtDNA تغییرات ژنتیکی جدید هم مورد بررسی قرار داد. چونکه تغییرات تقریبا با سرعت ثابت در mtDNA جمع می‌شوند، می‌توان با دانستن این سرعت، طرز تغییرات را بدست آورد و چنین قدمت تغییرات امروزهء موجود در صفات ارثی بشر را حساب کرد. مثلا حساب کرد کی دو قوم از هم جدا شدند یا حتی دو شخص کی یک جده مشترک داشتند (چنین حساب کردند که دو قوم یهود و عرب واقعا قبلا یک قبیله بودند و در یک آزمون با ۵ فرد با ملیت‌های مختلف پیدا شد که دو نفر -یک بومی آمریکا و یک یونانی- ۳۰هزار سال پیش جده مشترک داشتند و یک دخترش به غرب و دیگری به شرق مهاجرت
کرد.).
در حالیکه فرزند در هسته سلول ژن‌های والدین را دارا می‌باشد، اما فقط ژن‌های دی‌ان‌اِ میتوخوندری مادر را به ارث می‌برد. دی‌ان‌اِ میتوخوندری اسپرم که انرژی برای حرکت مستقل آن می‌رساند، هناگم باروری به همراه دم اسپرم بعد از دخول در تخم، حل می‌شود. تابحال از لحاظ ژنتیکی تشخیص برخلاف این داده نشده است. اگر هم میتوخوندری اسپرم باقی بماند، سهمش در مقایسه با میتوخوندری تخم آنقدر کم هست که می‌توان نادیده‌شان گرفت.

محققین مولکول حیات (molecular biologist) آمریکایی rebecca cann، mark stoneking و allan wilson در سال ۱۹۸۷ تحقیقات خود را بنام " دی‌ان‌اِ میتوخوندری و سیرتکامل بشر" را نشر کردند که در مباحثه درمورد مهد بشر نوین تأثیر گذاشت. این دانشمندان روی mtDNA ۱۴۷ زن از آسیا، اروپا، آفریقا، استرالیا و گینه جدید تحت تحقیقات کردند و mtDNAهای مشابه را در یک نسب‌نامه قرار دادند. این نسب‌نامه دو شاخه اصلی داشت، در یکی فقط آفریقایی‌ها موجود بودند و در دیگری بقیه، منجمله آفریقایی. دانشمندان از احیای این نسب‌نامه حساب کردند که منشاء ژن‌های میتوخوندری بشر آفریقا می‌باشد.

این فرضیه چونکه صفات ارثی زنان آفرقایی مختلف‌تر از زنان دیگر هست، استوارتر می‌شود. mtDNA آنها تغییرات ناگهانی بیشتری نشان می‌دهد و چنین استنباط می‌شود که ریشهء مشترک انها قدمت بیشتری از زنان بقیه قاره‌ها دارد. و سرآخر قدمت این ریشه را ۲۰۰هزار سال حساب کردند.

در سال‌های بعد و اخیر هم تحقیقات بسیاری روی mtDNA انجام شد که پژوهشات سه دانشمند فوق را تایید کردند. آنها هم به این نتیجه رسیدند که بیشترین اختلافات mtDNA در زنان آفریقایی دیده می‌شود. حتی توانستند نشان دهند که نوع ریشه‌ای بشر در بقیه دنیا از چندی از انواع mtDNA آفریقایی‌ها ساخته شده است.

نسل‌شناس ژاپنی زاتوشی هورای در اثری که سال ۱۹۹۵ نشر کرد هم به همین نتیجه رسید که آخرین اجداد مشترک بشر در آفریقا زندگی می‌کردند. او همهء ۱۶۵۰۰ مبناهای (basis) mtDNA هر یک انسان از آفریقا، اروپا و ژاپن، و برای اینکه بتواند سرعت تغییرات ناگهانی را بهتر تخمین بزند همچنین یک اورانگوتان، یک گوریل و دو شامپانزه را باهم مقایسه کرد. هورای بنا برین پایه قدمت اجداد مشترک بشر را ۱۴۳۰۰۰ سال حساب کرد. تخمین‌های دیگران هم مابین ۱۰۰ تا ۲۰۰هزار سال می‌باشد و چنین همه ریشهء مشترک بشر امروزی نوین میشمارند.

آزمایشات روی دی‌ان‌اِ-هسته‌ای هم به نتایج مشابه رسیدند. sarah tishkoff آمریکایی هم در سال ۱۹۹۶ نشان داد که یک قسمت معلوم دی‌ان‌ا در کروموزوم (کروموسوم) I2 آفریقایی‌هایی که در جنوب صحرا زندگی میکنند متغیرتر از آفریقای شمالی‌ها و غیرآفریقایی‌ها هستند. در ضمن نقش جهانی تغییرات این قسمت کروموزوم نشان می‌دهد که همه مردم خارج از آفریقا منشا جوان (۱۰۰ تا ۲۰۰هزار سال، که در مقابل قدمت ۴ ملیارد سالگی جانداران در زمین جوان و نوین حساب می‌شود) مادون صحرایی دارند.

این با نتیجه نسل‌شناس ایتالیایی luca cavalli-sforza، که روی بسیاری از گروه خون، پروتئین و انزیم ژن‌های بیش از ۱۸۰۰ اقوام مختلف از همه نقاط جهان آزمایشات انجام داد، تطبیق می‌کند. فاصله ژنتیکی حساب شده از تکرار ژن مابین این جمعیت نشان دادند که تفاوت‌های اعضای نژاد بشر آنقدر ناچیز هستند تا آنطور که در "مدل چند منطقه‌ای"* فرض می‌شود، دورهء تکامل مدت مدیدی از همدیگر مستقل بوده باشند. درضمن پیدا کردند که بزرگترین فاصله ژنتیکی مابین آفریقایی‌ها در یکطرف و بقیه جمعیت نقاط دیگر جهان در طرف دیگر موجود می‌باشد. بنا بر تخمین اسفورسا تفاوت‌های صفات ارثی هنگام ۱۰۰هزار سال اخیر، وقتی کوچ تدریجی بشر نوین از آفریقا به بقیه نقاط دنیا شروع شد، بوقوع پیوستند. با اینکه تخمین زمان جدایی از روی تکرار ژن بدون در نظر گرفتن عواملی مانند مهاجرت و آمیزش اقوام حساب شد، نزدیک زمان حساب شده از روی پژوهشات mtDNA هست.

تازگی تحقیقات مولکول حیاتی درمورد کروموزوم Y که از پدر به پسر به ارث می‌رسد، انجام شد که نتایجش از فرضیه یک ریشه مشترک و نسبتا جدید در آفریقا حمایت می‌کند.

شجره‌نامه انسان و میمون بر اساس تمامی رشته‌های mtDNA. طول شاخه‌ها، مقیاس فرق‌های mtDNA هست.




منبع:
BROCKHAUS Mensch · Natur · Technik, Vom Urknall zum Mensch


* فرضیه‌ای که بنا بر آن صدها هزار تا میلیون سال پیش بشر از همدیگر جدا و در نقاط مختلف سیرتکامل خود را پیمودند.