ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

چهارشنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۶

گزارش سازمان «سیا» در مورد برنامه بمب اتم قم‌حوری

زیاد بحث و تحلیل نمی‌کنم فقط سه نوع برداشت را اینجا یادآوری می کنم و تحلیل و فکرش با خودتان!!

برداشت خودم:
سازمان اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا (سیا) گزارش داد که ایران برنامه بمب اتمی دارد. در سال ۲۰۰۳ میلادی این برنامه متوقف شد و تا نیمه ۲۰۰۷ متوقف ماند و آیا دوباره شروع به کار شده یا نشده، فعلا خبری ندارند. قم‌حوری توانایی فنی ساختن بمب اتم را از ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ دارا خواهد شد.


اخبار رسانه‌های تلویزیونی آلمان:

ایران برنامه بمب اتمی خود را در سال ۲۰۰۳ متوقف ساخت و تا ۲۰۱۵ توانایی ساخت بمب اتم را هم نخواد داشت.


رسانه‌ها و سران قم‌حوری:
دروغ بوش برملا شد. سازمان جاسوسی امریکا گزارش داد که ملت ایران نمی‌خواهد بمب اتم بسازد و برنامه اتمی ایران حق هست و ملت سرفراز و پیروز ...


فقط یک نکته: وقتی در جوامع جهانی دروغ براحتی حقیقت شود، وقتی ما براحتی هرچه باور کنیم، حقیقت هم تبدیل به کالای بی‌ارزشی می‌شود که می‌توان گران به فروش برسد. و برای اینکه حاضر نیستیم قبول کنیم زود و همه چیز باوریم، حاضریم این قیمت گران را بپردازیم.

پنجشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۶

معرفی یک کتاب

"اعتراف نامه یک ضارب اقتصادی" به قلم جون پرکینس
ترجمه از آلمانی به فارسی: آرمین

کتاب
گونه ضارب اقتصادی محصول زمان ما هست، دورانی که امپرالیسم اقتصادی تهاجمی کم و بیش جایگزین جنگ ضد کشورهای دیگر شده است.حرفه‌ای‌های بسیار هوشمند و و پول کلان گیرنده در ماموریت از شرکت‌های بزرگ کلاه‌برداری می‌کنند، آنها به فرمانروایان این کشورها پروژه‌های بزرگ که بیش از معمول بعد دارند و گران هستند، می‌فروشند. پیش بینی‌های اقتصادی و مالی دستکاری شده، تقلب در انتخابات، رشوه پردازی، باج خواهی و قتل جزو ابزارشان هستند. این بازی انها همانقدر قدمت دارد که قدرت و دولت وجود دارند. اما در دوران جهانی شدن یک بعد جدید و مهیب‌تر به خود گرفته است. جون پرکینس یک ضارب اقتصادی، قاتل اقتصاد بود و از دسایس سیاسی و بین المللی در رده‌های بالا گزارش می دهد. داستان او بی .جدانی قاتلین اقتصاد را سندیت می‌دهد و منجمله دلایل سقوط شاه ایران و حمله آمریکا به پاناما و عراق را معین می کند.

نویسنده
john perkins، متولد سال ١٩٤٦ میلادی، توسط NSA (١) و شرکت مشاوری بین اللملی MAIN بعنوان ضارب اقتصادی نمونه کشف و برای این کار آموزش دید. از ١٩٧٠ تا ١٩٨٢ میلادی در ماموریت از MAIN مشاور کشورهای در حال رشد بود و آنها را با کمک پیش بینی‌های اغراق‌امیز خوش‌بینانه به انجام پروژه‌های فنی بزرگ وادار کرد. او MAIN را بخاطر تعارض اخلاقی ترک کرد و شرکت IPS (independet power systems) تأسیس کرد، که سر توسعه و تولید سیستم‌های بادوام انرژی تخصص یافت. ١٩٩٢‌IPS را فروخت. جون پرکینس کنون سازمان »dream change coalition«، که با بومیان آمریکای جنوبی محافظ محیط‌زیست و فرهنگشان هست، را اداره می کند.

١) national security agency آژانس امنيت ملى


انگلیسی: ©2004 by john perkins
»Confessions of an Economic Hit Man«
berrett-koehler publishers, inc.
san francisco, ca, usa.
آلمانی: © by riemann verlag, münchen
john perkins
»Bekenntnisse eines Economic Hit Man
Unterwegs im Dienst der Wirtschaftsmafia«



» ویران کردن کشورها با اعتبارات مالی، ماموریت من بود.«
جون پرکینس

»یک بمب. یک اتفاق نادر، یک نفر که در عمق سازمان شرکتی و دولتی استعمارگرای ما در کار بود، جرات کرد، قطعا طرز کار آنها را آشکار کند.«
john e. mack، پرفسور دانشگاه هاروارد، برنده جایزه پولیتسر

»چنان هیجان‌انگیز هست که با خواندن کتاب، آدم آرزو می کند که تمامش فقط افسانه باشد.«
مجله greenpeace


چنانکه پرکینس خود توضیح می‌دهد، سال‌ها سال بود که می‌خواست این اعترافات خود نشر کند، اما با رشوه و تهدید هردفعه جلویش گرفتند. حال چرا بالاخره نشر کرد. آنچه که خود می‌گوید تهدیدها و رشوه‌ها را ایندفعه نادیده گرفت و بنظر هم می‌رسد که راست می‌گوید، هرچه باشد از دید معنوی و مادی رشدی کرده که به همین سادگی نه میشود او را خرید و نه میشود چنان ترسانید که ترس تصمیمگیرش شود. با اینحال فکر کنم همه چیز را نگفت و فقط شاهد عینی مسائلی شد که کم و بیش «همه» می‌دانستند و یا حدس می‌زدند.
با همه اینحال سرآخر این ما هستیم که تصمیم می‌گیریم همه چیز نادیده بگیریم و به بهانه‌های مختلف در مقتدر و ثروتمندتر کردن عده محدودی شریک باشیم و بجای پاره کردن بندها و زنجیرها، داوطلبانه آنان ترمیم و نوسازی کنیم.
دانستن کافی نیست، تصمیم هم باید بگیریم ...

جمعه، آبان ۲۵، ۱۳۸۶

روز جهانی بردباری

۱۶ نوامبر ۱۹۹۵ میلادی ۱۸۵ کشور بیانیه اصول بردباری را امضا کردند.
هرچند خیلی دیر امضاء کردند و هنوز هم هنوز بخاطر بسیاری از «دیوارها» و «مرزهای» ساختگی و فکری نه فقط بسیاری از ما تاب همدیگر ندارم بلکه اکثریت سران و نخبگان، اعم از سیاسی و اقتصادی و علمی و دینی، همان کشورهای امضاء کننده در تحکیم، بازسازی و نوسازی این «دیوارها» و «مرزهای» برای تحکیم، بازسازی و نوسازی مسند قدرت و ثروت مالی خود شریکند.
به امید روزی که همه متوجه شوند که این اختلافات (از هرگونه) هستند که باعث می‌شوند که زندگی زیبا، با تنوع و جالب و جایز گزرانی هست.
با اشکال و افکار مختلف همه با هم و در کنار هم!!!!!

پنجشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۶

ٰٓ«دیوارها»‌ فرو ریزید!!!


شب بود، پنج‌شنبه ۹ نوامبر. ۱۸ سال پیش. مردمی یک دیوار را بعد از ۲۸ سال فرو ریختند. این توان را همیشه داشتند، اما آنشب تصمیم گرفتند پی‌آمد عمل خود تحمل کنند!!!




دیوار برلین
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

سه‌شنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۶

از نیم‌وجبی تا مو سفید




عکس‌های والیبال ساحلی تا فینال زنان در آلبوم‌های والیبال ساحلی (کامل) و برلین ۲۰۰۷ !!!

جمعه، مهر ۲۷، ۱۳۸۶

عجب تابستانی بود

ادامه عکس​های واليبال ساحلی



برای مشاهده بقيه عکس​ها اينجا کليک کنيد!
ادامه دارد

سه‌شنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۶

به مناسبت روز بین المللی علیه اعدام

سپتامبر ۲۰۰۷
چین: ۷۹
ایران: ۴۱
ایالات متحده: ۴
سومالی: ۲
پاکستان: ۱




تومار ai خطاب به آیت الله شاهرودی (آلمانی و انگلیسی) برای لغو مجازات اعدام زیر هیجده سالگان


تومار ai خطاب به سازمان ملل برای لغو جهانی اعدام (در ماه نوامبر به سازمان ملل اهدا خواهد شد)
این توماز از کشورهای اعضای سازمان ملل خواستدار میشود که در مجمع عمومی سازمان ملل به لغو جهانی مجازات اعدام رای دهند: »من معتقدم که مجازات اعدام
- حق زندگی را زیر پا میگذارد،
- یک مجازات بیرحمانه و ضدبشری هست،
- که مدام خطر قتل بیگناهان به همراه دارد،
- تاثیر بیشتری برای منع عمل ندارد،
- جامعه ای که دست به این قتل با مجوز دولتی دست میزند، بیرحم خواهد شد.»
امضاء



آمار مربوط به اعدام نوجوانان از سال ۱۹۹۰ میلادی

جمعه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۶

والیبال ساحلی grand slam berlin 07 قسمت دوم

اعدام نه، زندگی آری!
در پخش و امضای تومار در مخالفت با "قتل عمد مجاز" یاری کنید!





عکسهای جدید در آلبوم برلین (منجمله عکسهای والیبال)

بیشتر والیبال سالحی در آلبوم والیبال ساحلی. البته فعلا روزهای اول و دوم و سوم. بقیه طبق معمول بزودی، شاید هم دیرتر ...


ادامه دارد ...

سه‌شنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۶

آخرین عکس

11.09.73 santiago de chile
palacio de la moneda

photo: luis orlando lagos vázquez

چهارشنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۶

والیبال ساحلی grand slam berlin 07

با تاخیر یک ماهه و البته فقط عکسهای روز اول. عکسهای روز دوم و سوم را سبک کرده و نشان زدم اما همانطور که در پست قبلی گف....

برای دیدن بقیه عکسها کلیک کنید!

ادامه دارد ...

دوشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۶

هسته​ای

کم سر زدن فقط بخاطر کمبود وقت نیست بلکه بنزینم هم تمام شد ... به دنبال انرژی دیگر برای مصرف، تلاش شد اما به نتیجه نرسید:

پژوهش و تلاش ادامه دارد ....

دوشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۶

شعار دیواری

"فاشیسم عقیده نیست، بلکه یک جنایت هست!"

پنجشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۶

تابستان


برای دیدن عکسهای جدید آلبوم برلین ۲۰۰۷ روی عکس بالا کلیک کنید!

چهارشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۶

دمکراسی و دمکرات

در طول تاریخ کدام ملت دمکرات بودند و بعد دمکراسی در آن کشور ایجاد شد!؟
کجا شنیدید که شخص اول شنا یاد گرفت و بعد به آب رفت!؟
با تئوری میشود درک کرد اما فقط با تجربه باید آموخت!

سه‌شنبه، تیر ۰۵، ۱۳۸۶

تومار برای آزادی دانشجویان !!!



برای خواندن و امضای تومار روی عکس بالا کلیک کنید!

دوشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۶

طلبنامه

لغو مجازاتی که با زیرپاگذاشتن حق آزادی اندیشه و بیان، ابلاغ شدند!
آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی!
محکوم کردن قضاتی که بجای روای عدالت در سرکوب و بیعدالتی شریک هستند!
حذف مقامات و شوراها و ادارات قدرتمند و مطلق، بخصوص ولایت فقیه، شورای نگهبان و مصلحت نظام!
تقسیم قدرت و ثروت (هرچه بیشتر، بهتر)

پنجشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۶

دوچرخه‌پیمایی برلین (سیاحت ستاره‌ای) 2007



ایندفعه اینقدرشلوغ بود که بخاطر سرعت شش تا یازده کیلومتر در ساعت در اتوبان بعضی خوابشان برد. البته داخل تونل اتوبان بخاطر صف و ترافیک دم ورودی خلوت بود و میشد کمی سریع رفت. اما خب بعد دوباره آهسته آهسته، حالا اینجا فقط یک شاخه از ستاره بود.
یکشنبه پیش تقریبا ۲۵۰۰۰۰ نفر در ۱۸ مسیر مختلف از برلین، براندنبورگ و مکلنبورگ فورپمرن بسوی دروازه براندنبورگ در برلین سرازیر شدند.


برای دیدن بقیه عکس​ها یک سر به آلبوم برلین ۲۰۰۷ بزنید.
برای دیدن کل عکس​ها به آلبوم دوچرخه پیمایی ۲۰۰۴ (۲۱ عکس)، ۲۰۰۶ (۱۱ عکس)، ۲۰۰۷ (۱۲۰ عکس) سرک بکیشید.

سه‌شنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۸۶

به مناسبت سال کوروش

چندیست می‌خواستم بخاطر سال کوروش و جهت آبگیری سد سیوند سخنپرانی کنم اما نه وقت یافتم و نه قلم روان شد تا خود کوروش به یاری شتافت ...

من از بچگی، قبل از اینکه بدانم سیاست چیست، ایسم‌ها چه معنی میدهند، نمی‌فهمیدم چرا بشری وجود داراد که خواهان شاه و ارباب هست. اصلا درک نمی‌کردم چگونه کسی می‌تواند راضی باشد سرنوشت خود در دست یک نفر یا یک گروه بگذارد و هنوز هم هردفعه دوستان مشروطه‌خواه یا بهتر بگویم به اصطلاح مشروطه‌خواه (حال هرچه اصرار کنند که مشروطه‌خواه هستند اما سخنان و افکار و خصلتشان بوی و تعریف سلطنت‌طلبی و ارباب‌خواهی می‌دهد) می‌پرسند با شاه و شاهان چه مشکلی داری، جواب می‌دهم مشکل اصلی من شاهان نیستند، چونکه انسان جاه‌طلب هست و حال هرقدر باهاش مخالف باشم، درک می‌کنم وقتی قدرت بطلبد اما با طرفداران و خواهان ارباب شدندش مشکل دارم. سپس در مدت زمان داستان‌های شاهان خواندم و باهشان آشنایی دور که ممکن و مقدور هست بر پایه گذر و نگارش تاریخ، یافتم و شناخت از چگونگی تحلیل بشر و سنجش اتفاق‌ها و خوب و بد گفتن توسط دوست و دشمن در مورد شاهان، لابلای خطوط خواندم و فقط تمجید و تعریف از دو شاه کم و بیش قبول کردم و در تاریخ ٢۵٠٠ ساله دو حاکم خوب (نظر من، و البته مقیاس خوبی و بدی برای من با مقیاس اکثریت همیشه و هنوز فرق دارد!) یافتم: کوروش و کریم.


کتیبۀ آرامگاه:
»ای انسان، هرکه بخواهی باش و از هرکجا که می‌آیی بدان که من کوروش بنیانگذار امپراتوری ایران هستم بر این تودۀ خاکی که جسدم را پوشانیده است رشک مبر.«

چهارشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۶

وقتی آری به حجاب، آری به خشونت میشود

... یا همیشه آری به حجاب، آری به خشونت بود!
چند ماه پیش بود که به این نکته اشاره کرده بودم:
"(...)
در فیلم‌های ساخته شده در قم‌حوری، زن و مرد لمس نمی‌کنند، نوازش نمی‌‌دهند، همدیگر را در آغوش نمی‌گیرند و پر از صحنه‌های مزحک اما تاسف‌بار که باید مادر و پسر، دختر و پدر، زن و شوهر، خواهر و برادر حتی در عناوین صمیمیت و تسلی از همدیگر فاصله بگیرند.
اما در یک مورد مجازند با هم تماس فیزیکی داشته باشند و به هم نزدیک شوند: هناگم کتک زدن، بروز و نشان دادن خشونت!"

اینکه دولتی، شخصی یا گروهی بنام هرچه و هرکس بخواهد پوشش برای مردم تایین کند خود نشان خشونت هست.
حال بنام اخلاق لگد میکوبند، خونین و مالین میکنند تا تار مو کس و ناکس نبیند! آیا این بی اخلاقان توانایی و خرد دادن درس اخلاق دارند؟
اصل و دردشان اخلاق نیست و آنچه بر ایران درین سه دهه گذشت نشان میدهد که برای اخلاق و رفتار جامعه هیچوقت ارزشی قائل نبودند، اصل مسئله ثبات قدرت و کنترل هست.
تا وقتی که پوشاک و خوراک برایمان تایین کنند، همه کار خواهند توانست کرد.

وقتی کودک بودیم و میخواستیم بزرگ شویم و خود از چنگ والدین کم کم بیرون بکشیم، بیاد دارید اولین زورآزماییها چی بودند!؟ نه اینو نمیخورم، اینو نمیپوشم ... و تا وقتی که نتوانسته بودیم، پیراهن و کفش و شلوار دلخواه خود بپوشیم، از کارهای دیگر که اصلا خبری نبود.

ملل دیگر هم همین روال را تی کردند، در غرب هم حکام، پوشاک و خوراک مردم خود تایین میکردند، اما اینها بالغ شدند و حال ببینیم کی ما میخواهیم بالغ شویم!

تا وقتی که اکثریت قبول و سکوت کند، قدرت با خشونت و یا بقول بعض "توحش" عمل خواهد کرد. و حتی (بخصوص) اگر با ایمان و خواست خود (نه بزور دیگران) حجاب بگزاری به خشونت آری میگویی، به خشونتی که بنام اخلاقی که بهش ایمان داری پیاده میشود. وقتی به خشونت آری بگویی، دیگر یک ایده، طرز لباس پوشیدن ابراز بیان و عقیده نیست، بلکه یک جنایت هست.

دوشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۶

از سرزمین آل کاپون به لوله‌نفتستان - قسمت سوم

(...)
(...)

سپس اوایل سال ٢٠٠٢ میلادی و مرگ ناگهانی معاون مدیر شرکت انرون Clifford Baxter (١٠). بازهم شخصی که زیادی می‌دانست که به طرز عجیبی (١١) مرد – البته امکان دارد تصادفی باشد، اما سرآخر روز بروز بیشتر معلوم شد که انرون برای گانگسترهای آمریکایی همان هست که گازپروم برای مافیای روس (١٢) هست.

اولی مقرری خدا دادی خود را نه فقط در ذخایر نفتی داخلی بلکه در دخایر جهانی می‌بیند: انرون اواخر دهه هفتاد میلادی قرن پیش یک فرماندار را خرید تا نفت تکزاس را از "از تابعیت دولت بیرون آورد" (deregulate، واژه‌ای نرم برای شخصی کردن صنایع و منابع ملی و املاک عمومی)، اواخر دهه نود میلادی یک رییس‌جمهور خریدند تا بتوانند حتما چنین لغو اختیار دولت را با وسایل دیگر حتی در لوله‌نفتستان (١٣) پیاده یا بهتر بگویم تکمیل کنند. چونکه رسانه‌ها نتوانستند درباره سقوط غول انرون سکوت کنند، دیدگاه‌های دیگری هم به پشت صحنه فاجعه یازده سپتامبر و رییس‌جمهور آنزمان تازه نصب شده، که قادرشد بحران اقتصادی سرازیر شده را با بدهکاری‌های جدید عظیمی به بهانۀ شروع جنگ بروز ندهد، باز شد.

اوایل سال ٢٠٠٢ م. خبرهای دیگر از Delmart E. Vreeland، مامور رتبه پایین اداره اطلاعات نیروی دریایی امریکا (توصیفی از او در قسمت یازده آمده ١٤)، که احتمالا از ضربۀ تروریستی برج‌های دوقولو از قبل خبردار بود در اینترنت نشر شد. او در کانادا بجرم کلاهبرداری با کارت اعتباری جعلی دستگیر شده بود و گفته بود که کارمند اداره اطلاعاتی هست و درخواست کرد با سازمان‌های امنیتی کاندا صحبت بکند. او در عملیات مخفی‌ای شرکت کرده بود و می‌خواهد درباره یک ضربۀ تروریستی که برنامه‌ریزی شده گواهی دهد. اما چونکه کسی سخنانش را باور نکرد همه چیز را نوشت و در ماه اوت ٢٠٠١ م. به مدیریت زندان داد تا در پرونده‌اش بگذارند.

اوایل ٢٠٠٢ م. هنگام محاکمه وریلاند این یادداشت با (١۵) با هشدارش (١٦) منتشر شد – و لیست چنین شروع می‌شود: "Sears Towers, Chicago", "World Trade Center", "White House", "Pentagon" ... فراموش نشود که یازدهم سپتامبر ٢٠٠١ در اخبار سخن از هشت هواپیما بود!

برخلاف اظهار نیروی دریایی آمریکا که وریلاند در سال ١٩٨٦ میلادی مرخص شده است، نکته دیگری هم هنگام دادگاهی معلوم کرد که او هنوز مامور مخفی سازمان اطلاعاتی هست. وکیل او در اطاق دادگاه تلفنی با پنتاگون (وزارت دفاع) تماس گرفت و خواست او را با دفتر ستوان دلمارت وریلاند وصل کنند، دقایقی بعد تلفنچی اطلاعات وریلاند، رتبه ستوانی‌اش، شماره دفترش و تلفنش را تایید کرد. اما دادستان نخواست این مدرک را بپذیرد: انگار متهمی که ماه‌ها در زندان بسر می‌برد، راهی پیدا کرد که فهرست تلفن پنتاگون را با کمک کامپیوتر دستکاری کند ...


(١٠) http://www.apfn.org/enron/baxter.htm
The strange and convenient death of J. Clifford Baxter—Enron executive found shot to death
(١١) http://www.telegraph.co.uk/news/main.jhtml?xml=/news/2002/01/27/wenron27.xml
(١٢)http://www.theglobalist.com/media/2001/FTD_February/FTD%20-%20Kolumne%20Gr%FCner%20Greenspan.htm?StoryId=2598
(١٣) http://www.atimes.com/c-asia/DA26Ag01.html
(١٤) ردی که بهش اعتناع نشد!
(١۵) http://www.copvcia.com/free/ww3/01_28_02_vreeland.jpg
(١٦) http://www.copvcia.com/free/ww3/01_25_02_revised_012802_vreeland.html

مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز

جمعه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۶

یک سال پیش



عکسهای تازه در آلبوم پانوراما. برای دیدن بقیه عکسها روی پیوند یا روی عکس فوق کلیک کنید!

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۶

آسمان برلین


ایندفعه فقط مسافربری هست و فعلا دیگر خبری از مانورهای نظامی نیست. برای دیدن بقیه عکسها روی عکس بالا کلیک کنید!


از سرزمین آل کاپون به لوله‌نفتستان - قسمت دوم
(...)

هنگامی که در در سیسرو (٧) از تتمه حساب "First National Bank" میلیون‌ها مفقود شدند (منجمله برای تهیه پول ترور) و قضات بخاطر یا بهتر بگویم به بهانه "امنیت ملی" از رسیدگی به پرونده امتناع کردند، اسکولنیک بدنبال ردشان بود. مشابه‌اش هم در سال ١٩٩١ میلادی اتفاق افتاد. کاردینال مارسینکوس از دستور توقیف یک دادگاه اروپایی به وطن قدیمش فرار کرد، و آنجا اواخر عمرش را براحتی گذران کرد. یک کارمند عالی رطبه اداره بازرسی ورشکستگی شیکاگو، که قرار بود بعنوان شاهد در دادگاه کلاه‌برداری و جعل تتمه حساب "First National Bank" گواهی دهد، یک روز قبل از عید نوئل جسد گلوله خورده‌اش را پیدا کردند. بانک فوق متعلق به قلمروی راکفلر (٨) بود که مکرر اسم عوض می‌کرد و بعنوان هویت متبادل بانک شستشوی پول، ترور و مواد مخدر BCCI بحساب می‌آمد، بعنوان حسابرس شرکت مشاوری Arthur Andersen (٩)، که مقر مرکزی خود را در شیگاگو دارد، کار می‌کرد، همان شرکتی که حسابدار شرکت Enron بود که سالیان سال ضررها را مخفی نگه می‌داشت و اسناد را نابود می‌کر

ادامه دارد...

مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز

(٨) Rockefeller خانواده معروف و قدرتمند آمریکایی دارای صنایع و شرکت‌های فراوان

(٩) http://www.arthurandersen.com

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۶

دسيسه مرکز تجارات جهانی قسمت ٣٣

از سرزمین آل کاپون به لوله‌نفتستان - قسمت اول

هنگام جنگ (تحت اسلحه) قوانین سکوت می‌کنند (١). معروفترین حکم شیشرون (تلفظ عربی سیاستمدار و فیلسوف رومی marcus t. cicero) در هنگام اعظمت امپراتوری روم، هنوز در امپراتوری امریکا معتبر هست. و حتی اگر نگهداری در قفس زندانیان را بنگریم، کاری که در مناطق اخلاقی ترقی کرده با ماکیان هم چنین رفتار نمی‌کنند، بهتر بگویم مجاز نیستند بکنند، می‌توان تردید کرد که تمدن بشر در ٢٠٠٠ سال اخیر اصلا پیشرفت کرده است.

با اینکه دیگر برده‌داری برخلاف زمان روم و یونان باستان قانونی ممنوع شده است، اما در حقیقت غرب "متمدن" دام‌های کاری خود را فقط در مخروبه‌های استثمار (٢) در جهان سوم از نظر بدور کرد. اینکه بنا بر قوانین اساسی دمکراتیک مردم حاکم اصلی هستند و فساد از لحاظ قانونی ممنوع هست، اما در واقعیت رسوائی انرون (enrongate) (٣) نشان داد که سرآخر آنانی که اکثریت سیاستمداران را می‌خرند، نفوذ سیاسی دارند و برای مثال قوانین انرژی را می‌نویسند. در اصل جنگ و خشونت به نام مروت و حقوق بشر بعنوان "آخرین راه" معتبر هستند، اما در عمل ادامه سیاست‌ فاسد با وسائل مربوط هستند، چونکه there's no business like war business (٤).

هنگام جنگ، رسانه‌ها سکوت می‌کنند. در عصر امپراتوران روم رسانه‌ها نقش مهمی بازی نمی‌کردند، وگرنه شیشرون این جمله را هم به آن اضافه می‌کرد، و این قانون ننوشته هم در زمان قیصر جرج هم اعتبار دارد. اما یک دهکده مجازی کوچکی هست که مکرر در مقابل سکوت رسانه‌ها استقامت نشان می‌دهد، و در میدان فروش خود در اینترنت بدون از قلم انداختن تمام اخبارهای مهار شده را رد و بدل می‌کند.

مثل شرمن اسکولنیک (۵) که دهه‌ها بعنوان "judge-buster" پیگیر قاضی‌ها و سیاستمداران فاسد هست و در چهارمین قسمت "Enron - Black Magic" (٦) مارا به داخل یکی از ایستگاه‌های راهبری امپراتوری امریکا، که با قانون بالا کاملا آشنا هستند، برد: به سیسرو (٧ Cicero)، شیکاگو (Chicago). محله‌ای که زمانی به سرزمین آلکاپون معروف بود و در آن سازمان اطلاعاتی آمریکا هنگام جنگ جهانی دوم برای حمله به ایتالیا اقدام کردند و خط-سیا-مافیا-واتیکان را بنیاد گذاشتند و آنجا که پل "گوریل" مارسینکوس (Paul "Gorilla" Marcinkus)، اسقف اعظم در دهه هفتاد میلادی ساکن بود: بعنوان رئیس بانک واتیکان یکی از درخشانترین تبهکارانی که مقر پاپ او را جزو نگهداران خود شمرده است.

ادامه دارد...

(١) Inter arma silent leges

(٢) sweatshops

(٣) http://mitglied.lycos.de/gilemard/doc/conspiracy31.pdf

(٤) http://www.heise.de/tp/deutsch/inhalt/co/11619/1.html

(۵) Sherman Skolnick http://www.skolnicksreport.com

(٦) http://www.rense.com/general19/swind.htm

(٧) محله‌ای در شیکاگو

جمعه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۶

فرق نمی​کند!

دقیقا همانطور که در بلوکسی، میسیسیپی بود: یک افسر مهربان هست، یکی دیگر فاقد شخصیت، سومی ناراست ... و در حقیقت هیچ فرقی هم ندارد. آنها همه برای خود فقط چرخی هستند، همه یک محصول، حال هر گرایشی داشته باشند. من مطمئن هستم که در بوخنوالد (ارودگاه آلمان نازی. آرمین) هم بهمین نحو بود: بعضی از نگهبانان سعی می‌کردند آنطور انسانی رفتار کنند که ممکن بود، دیگران بدون اندیشه فقط کار خود را انجام می​دادند، از طرف دیگر بقیه چنان پشتکارانه بودند که وضع زندانیان را سخت‌تر می‌کردند. اما سرآخر هیچ فرقی نمی‌کرد: دستگاه نتیجه‌ای را که برایش دستورکار گرفته است، تولید می​کند.

از رمان "the eye in the pyramid"
نوشته robert a. Wilson & Robert shea

جمعه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۶

روز کارگر در برلین

meifest
برای دیدن بقیه عکسهای جشن ماه مه روی عکس بالا کلیک کنید!


mayday
برای دیدن همه عکسهای تظاهرات ماه مه روی عکس بالا کلیک کنید!

دوشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۶

سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۸۶

نفهمیدم!!

چندیست که من فقط با فایرفوکس (روباه آتشین) میام اینترنت. امروز با اکسپلورر امدم و دیدم وبلاگ خودم (یعنی این صفحه) میخواهم باز کنم، اخطار میدهد" (مختصر):
download
blogspot[1] - file
from http://gilehmard.blogspot.com/
open save abort details
open زدن هم فایده نداشت، باز و بار نمیکرد.
منکه نفهمیدم چرا!؟ فقط هم همین صفحه. صفحات دیگر مثل همیشه باز میکرد. کوکی ها و تمپهای اینترنت را پاک کردم، فایده نداشت، بازم باز نمیشد. کد را نگاه کردم چیزی حالیم نشد، ضبطش کردم تا برم یک وبلاگ امتحانی درست کنم و یکی یکی خطوط کد پاک کنم ببینم اشتباه از کجاست، دیدم که در آدرس جدید باز شد.
رفتم توی قالب همین صفحه و یک save tepmlate changes زدم و بازم فاید نداشت، باز و بار نمیشد که نمیشد. آخر یک - به قالب اضافه کردم و بعد s. t. c. که دیدم باز میشود. منکه نفهمیدم. فقط هم همین صفحه، با ایینه و صفحه سبک چنین مشکلی نداشتم.
آیا شما هم تابحال با چنین مشکلی برخورد کردید و اخر متوجه شدید کرم در کجاست؟؟



پ.ن.
فراموش کردم بگویم: بعد از مدتها بالاخره وقتی شد و امدم اینجا و بعد هم وقتم چطور تلف شد. این اینترنت اکسپلورر لعنتی، هرگز ازش استفاده نکنید!!! از صاحبش بیشتر مرض دارد.

جمعه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۶

سپر دفاع

از آسمان برلین: فعلا چند روز هست که هوا ابری هست و چیزی به "چشم" نمیخورد، اما تا قبلش هروز در آسمان تمرین بود و نکته جالب
این بود که پنجشنبه و صبح جمعه خیلی شلوغ بود

بعد از اعلام آقای رییسقمحور، سیاستمداران آلمان خواستدار قرار دادن سیستم سپر دفاعی آمریکا در آلمان شدند. درحالی که تا دیروز اکثریت مخالف قرار دادن موشک در لهستان و رادار در چک بودند. میگفتند معنی ندارد، روسیه و کره اگر حمله کنند از شرق به آمریکا حمله میکنند و موشکهای ایران تا تفلیس هم نمیرسند. حالا ممکن هست به کمک سردار ارشد دکتر احمدینژاد صنایع سنگین و جنگی آمریکا سود بیشتر و خیلی بیشتر هم ببرند.
همه مطمعن هستند و می‌دانند که هرکی پنجاه هزار سانتریفوژ می‌خواهد، می‌خواهد بمب اتم درست. با اینکه تا دیروز منابع رسمی اعلام میکردند ایران دویست تا سانتریفوژ هم ندارد، الان سازمان جهانی اتمی رسما اعلام کرد که ایران هزاروسیصد تا سانتریفوژ دارد. قبل از این اسرائیل نه فقط اعلام کرد که حرفهای سران و مترسکان قم‌حوری را باور می‌کند، بلکه تمام توان خود را بکار می‌برد که غرب هم باور کند.
خب حال جریان در سه راهه (البته چهارراه هست اما ما داوطلبانه کمک کردیم که یکیش مسدود باشد تا مبادا ...)
راه یک: سران قمحوری کنار می آیند و دست از غرب آزاری برمیدارند ..البته بعد مجازند بدلخواه به مردم آزاری خود ادامه دهند!
راه دو: غرب بزور اقتصادی یا جنگی انان را وادار میکند که دست از بکشند یا حداقل برنامه به تاخیر بیفتد.
راه سوم: اسرائیل بزور و توان اصلحه برنامه را نابود یا به تاخییر خواهد انداخت.
هرکدام از این سه راه عواقبی خواهد داشت که خود دقیقا معلوم نیستند اما میتوان حدس زد کدام عاقبت بدتری خواهد داشت.

راه مسدود هم این هست که خودمان دستبکار شویم که با توجه به اینکه بعضی یا خیلی دستبکار شدند و بودند اما بخاطر نبودن اتحاد دارای چنان قدرتی نیست که سیاست و رژیم را عوض یا حداقل مجبور به اصلاحات واقعی (نه شعاری) بکند. بنا به همین دلیل و دلایل و بهانه های دیگر من این راه را فعلا مسدود میبینم و تابحال (بنظر من) هر کوششی برای باز کردن این راه باعث سد و سنگرهای بیشتر در این راه شده.

چند نکته مربوط و نیمه مربوط:
دونالد کلاین (شهروند المانی که خواست در خلیج فارس ماهیگیری کند و به زندان ایران افتاد و انهم فقط و فقط بخاطر دادگاهی میکونوس و قاتل بودن سران و بعضی از کارمندان قمحوری به زندان محکوم شد) به خانمش:"هرگز به این سرزمین لعنتی نیا!"
افتضاح بودنش میدانید چیست!؟ وقتی این جمله خواندم نه فقط به من برنخورد بلکه کاملا درکش هم کردم!

بیست آوریل دوهزارچهار میلادی

پنجشنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۸۶

رد شکاری​ها و سايه بمب​افکن​ها

چندی قبل از حمله به عراق بود. آسمان برلین پر از نشان تمرینات هواپیماهای جنگی، و وقتی تعداد بیش از معمول شد چند روز بعد بمباران هم شروع شد.

کنون یکی دو هفته هست که روزانه علایم و ردشان مشاهده می‌شود و دیروز (٤ آوریل ٢٠٠٧) بیش از روزهای پیش، یعنی یک رد اینجا و یک ردی انجا فقط مشاهده نمی‌شد، بلکه این هنوز محو نشده دیگری شروع به پرواز می‌کرد و اینور و آنور چندین رد دیده می‌شد.

نشان‌های دیگر، آزادی ناگهانی ملوانان و تفنگداران انگلیسی هست، که گرفتار و حتما محکوم می‌شدند، اگر بمباران شروع شود.

برنامه‌های آلمان (و احتملا کشورهای دیگر) هم افکار عمومی را برای بمباران ناچارانه و گرانی نفت آماده می‌کنند.

اما مهمترين نکته، تهديد اسرائيل هست که همه میدانند برخلاف تهدیدات دول​های دگر کاملا جدی هست. از آمریکا تا اروپا تخمین زدند که ایران ۳ تا ۱۰ سال دیگر دارای بمب هسته​ای خواهد شد، اما سازمان اطلاعات اسرائیل روی تابستان ۲۰۰۷ میلادی تاکیید کرد و می​کند. دولتش هم گفت که اگر غرب دستبکار نشود، خودمان عمل خواهيم کرد.
اگر اسرائيل حمله کند، امکان جنگ خانمان سوز در کل منطقه خاورميانه هست و اين منجر به آنچنان گرانی نفت و آنهم مدت زیادی خواهد شد که سود مالی را بسیار کم و حتی غیر ممکن می​کند. اما اگر هواپیماهای غرب بمباران کنند، اغتشاس در منطقه به اندازه​ای خواهد ماند و نفت به مقدار و مدت مناسب چنان گران خواهد شد که می​شود سودهای مالی کلانی زد.
برای من که رد شکاری​ها در آسمان آلمان، سایه بمب​افکن​ها در آسمان ایران هستند!

چهارشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۶

پنجشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۶

بهار آمد!



جاتون خالی این هفته آفتابی بود، هرچند آفتاب سرد و الان دارند ابرها دوباره پیدایشان میشوند و یکی درمیان هوا زرد و خاکستری میشود اما خلاصه به قول یارو:
snafu
(لطفا سوال نکنید، یا می​دانید یا پیدا خواهید کرد و اگر متوجه شدید، روشن خواهید شد.)

دوباره دعوت به بازی شدم و ایندفعه از طرف لاکومه به بازی آرزوها، اما طبق معمول دیر رسیدم و کاریش نمیشود کرد
با اینحال مختصر و بدون دعوت از دوستان: آرزوی آگاهی، تغییر، توانایی، استقلال و آزادی برای همه دارم تا هم موفق و هم روشن شویم. اما بیاد داشته باشید که تعریف من از این واژه ها با تعریف اکثریتی فرق دارد.

در ضمن از دوستانی که با جستجو این کلمات ۱ - 2 - 3 - ۴ اینجا امدند و چیزهای دیگر یافتند معذرت!!

اگر طبق معمول بازهم نرسیدم از همین الان دوازده​تان و سالارهایتان بدر!




لطفا از پخش و امضای تومار زیر دریغ نکنید:
امضای تومار

برای نجات جان یک‌ انسان هم‌راهی کنی

دوشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۵

سال نو مبارک


اگر میپرسید سبزه کو، باید بگویم سال بسال سختتر میشود حبوباتی پیدا کرد که جوانه دهند، دو سه تا ظرف خیس دادم هیچکدام تکان نخوردند. با تمام این حال و احوال (سعی شرکتها و دولتها در مقتدر کردن خود و وابسته کردن ما به انها) سال نو مبارک و نوروزی پیروز!

پنجشنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۵

بدون ترمز

من مخالف ماشین و ماشین‌سواری هستم، اما خب چونکه اکثریت نسبی موافقند، نمی‌خواهم که ماشین و ماشین‌سواری ممنوع شود. اما بنظر من (که فکر کنم نظر اکثریتی هم باشد و حتی در اکثر کشورها قانون هم باشد) باید رانندگی با ماشین بدون ترمز ممنوع باشد و اگر کسی با ماشین بدون ترمز رانندگی کند، باید گواهینامه او را گرفت و دیگر بهش مجوز رانندگی هم نداد!

بقول جاقالان بامو گپ بزنه، گوز بوکود!



سرکوب در ایران تازگی ندارد و تا وقتی متفرق باشد، راحت هم هست. امروز نوبت معلمان هست و فردا ...
چند پیوند به اخبار و صفحه:
كانون صنفي معلمان ايران
حدود سیصد نفر از معلمان در حال حاضر در بازداشتگاه های قرارگاه های نیروی انتظامی و زندان اوین و دادسرای انقلاب به سر می برند.

در انتظار اخبار و نتیجه نشست امروز
کانون صنفی معلمان


صدای اعتراض معلم
(...)علیرغم برخورد نیروی انتظامی، معلمان با روحیه ای مصمم ایستادگی کردند. از بهارستان به خیابان مفتح رفتند تا تجمعشان را در آنجا برگزار کنند و پس از سرکوب و دستگیر شدن تعدادی از آنها، خود را به مقابل وزارت آموزش و پرورش رساندند و آنجا دست به تجمع زدند و علیرغم اخطار نیروهای انتظامی متفرق نشدن(...)

گذارش تصویری: یک، دو



چند خبر در جریان سرکوب مردم در بلوچستان:
جهت نجات جان نوجوانی ۱۷ ساله بکوشيم!
(...)بيرحمانه ترين شيوه های سرکوب وکشتاررا دربلوچستان وبرعليه مردم ستمديده بلوچ بکارگرفته اند که حاصل آن صدها اعدامی درملاُ عام وقتلهای ضد انسانی دردرگيريها ميباشد. (...)

صدها جوان در بلوچستان دستگیر و تحت شکنجه قرار دارند

عبدالقادر بلوچ: پسر خاله‌ای داشتم به نام نعمت‌الله. پانزده سالش بود. نحیف و بیمار که از آسم رنج می‌برد. در یکی از شلوغیهای بلوچستان که مأموران مأمور بودند و معذور و باید برای حکام قاتل می‌یافتند او را دستگیر کردند. قبل از آمدنشان همه به کوه زده بودیم. با خودمان می‌بردیمش اما هیچ خری باور نمی‌کرد که مأموران آنقدر معذور باشند که نعمت‌الله ضعیف جثه را به جای قاتل دستگیر کنند، اما کردند. مدتی بعد او را در تلویزیون آوردند اعتراف کرد که هیفده تن تریاک فروخته و چندین نفر را کشته. معلوم است که اعدامش کردند. حالا جریان سعید قنبرزهی هیفده ساله مرا برد به آن روزها (...)

چهارشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۵

اسفند

دوشنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۵

جعل معمول، سیاست رایج!

دو مثال از آلمان سال ۲۰۰۶

روزنامه‌ها خبر دادند که احود المرت١ اعتراف کرد که اسرائیل بمب اتم دارد و گفت: »اگر آمریکا، انگلیس، فرانسه یا اسرائیل بمب اتم دارند، تصمیم به نابودی دیگران ندارند و مسئله فرق می‌کند.« تمام روزنامه‌ها و رسانه‌های معروف و معرف این خبر را پخش کردند. حتی اون کانالی که کل مصاحبه را پخش کرده بود، در اخبارش فقط "خبر" بالا را پخش کرد. فردایش از دوست و آشنا همه گفتند: » ... شنیدید که اسرائیل اعتراف کرد بمب اتم دارد ...«
حال به هرکی می‌گویم که همچین نبود و اعتراف نکرد، کی باور می کند؟؟ حتی اگر تابحال از من دروغ نشنیده و می‌دانند که "آنها" بارها دروغ گفتند.
من جزو معدود کسانی بودم که مصاحبه را از اول تا اخر دیدند. خبرنگار یا بهتر بگویم گوینده هی وسط حرف‌های مخطلف به نوعی لوث می‌پراند که: پس چرا و آیا اسرائیل بمب اتم دارد و می‌خواهد داشته باشد و از این "سؤالات". المرت هردفعه (پنج شش‌بار) رد و نفی کرد و حتی قبل از گفتن جملات بالا تاکیید کرد که مثال دارد می‌زند و به این معنی نیست که اسرائیل بمب اتم دارد و یا می​خواهد داشته باشد.

١. نخست وزیر "فاسد" اسرائیل ... فاسد اینجا فقط یک اصطلاح نوعی قم‌حوری نیست، بلکه بخاطر جرم فساد اقتصادی هست که دادستانی اسرائیل بر ضد او در حال تحقیق هست. و فساد اخلاقی رئیس‌جمهور اسرائیل فراموش نشود که بخاطرش مجبور شد مرخصی برود و احتمالا دادگاهی خواهد شد.




در سال پیش دولت آلمان قانون جدیدی نوشت که اگر هواپیمایی ربوده شد بخاطر نجات جان مردم روی زمین قبل از استفاده تروریستی از آن توسط موشک هدف قرار گیرد و نابود شود.
قانون در دادگاه عالی رد شد. دلیل دادگاه: چونکه جان مردم در روی زمین بیشتر از جان مردم در هواپیما ارزش ندارد.
البته سیاستمداران قهار آلمان ساکت ننشسته‌اند و می‌خواهند با دلیل جدید قانونگذاری کنند: بخاطر نجات مال عموم هواپیمای ربوده شده را نابود کنند.
به این میگویند سیاست، کلی کیف کردم برین هوش و توانایی، اول اینکه حتما و صددرصد ارزش تخریبی که در روی زمین اتفاق می​افتد حتما بیشتر خواهد بود تا یک هواپیما، و خب در دنیای امروز که معلوم هست مال بیش از جان ارزش دارد.

چهارشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۵






بیانیه کانون وبلاگ نویسان ایران-پن‌لاگ به‌مناسبت ۸ مارس روز جهانی زن

۸ مارس روز جهانی جنبش زنان است؛ جنبشی که در راه آزادی بیان و برقراری حقوق انسانی زنان مبارزه کرد، قربانی داد و توانست نام خود را در تاریخ جهان ثبت کند!
کانون وبلاگ نویسان ایران- پن‌لاگ این روزرا گرامی می‌دارد و از جنبش‌ آزادی‌خواه و برابری طلب ‌زنان جهان و به ویژه زنان ایران پشتیبانی می‌کند.
كانون وبلاگ نویسان ایران درآستانه‌ی این روز بزرگ توجه انجمن‌ها و نهادهای جهانی مدافع حقوق بشر را به پایمال شدن مداوم و برنامه‌ریزی شده‌ی حقوق زنان در ایران جلب می کند و خواستار نابودی هرگونه خشونت دولتی و غیردولتی علیه زنان در قوانین زن ستیز در ایران است.
دستگیری ده‌ها تن از کوشندگان جنبش زنان و از جمله وبلاگ نویسانی چون پرستو دوکوهکی و آسیه امینی در تجمعی مسالمت‌آمیز اعتراضی در برابر دادگاه انقلاب، نمونه‌ی آشکار ستیز با برابری حقوق زنان و مردان و وجود اراده‌ی سرکوب فعالیت و مبارزه برای رفع قوانین تبعیض‌آمیز زنان در ایران است. این گردهمایی که همزمان با دادگاه گروهی ازکوشندگان حقوق زنان و در واکنش به شدت‌گیری فشارهای امنیتی و احضارهای متعدد زنان برپا شده بود، مورد حمله‌ی نیروهای سرکوب‌گر حکومتی قرار گرفت و بازداشت نزدیک به سی و سه تن از زنان را درپی داشت.
درعرصه‌ی جهانی نیزکشته شدن يكی از وزرای زن استان پنجاب پاكستان به دليل نداشتن پوشش اسلامی توسط افراد مسلح و تجاوز به زنان زندانی بخصوص در زندان‌های عراق توسط نیروهای دولتی نمونه‌‌ها‌ی دیگری از عدم آزادی زنان در بخش‌های گسترده‌ای از جهان متمدن امروز است.
کانون وبلاگ نویسان ایران–پن‌لاگ ۸ مارس روز جهانی زن را به همه زنان و کوشندگان این جنبش شادباش می گوید و با محکوم کردن هرگونه تبعیض جنسی و نابرابری حقوق زنان با مردان خواهان آزادی بی‌درنگ زنانی است که تنها گناه‌شان مبارزه درراه حقوق زنان است.

كانون وبلاگ نویسان ایران – پن‌لاگ




بقول شاگرد ولتر، اخبار داغتر از آش:

بيست بدترين ديکتاتوران جهان از parade.com

روايت «ايلنا» از فهرست جديد ديکتاتورهاي جهان البته نفر سوم ليست بالا، اينجا درج نشده است!

پنجشنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۵

آزادی، خشونت و اراده

چندین روزی بود که نخوابیده بودم، نخوابیده هم نمی‌شود گفت، بلکه درست حسابی نخوابیده بودم. یک چرتکی اینجا و چندی چشم روی هم گذاشتن آنجا. نیمه شب گذشته بوده، قبل رفتن به رختخواب خواستم ببینم دنیا دست کیه، که این مدت از اخبار هم خبری نداشتم. دیدم فیلمی دارد که جزو انگشت شمار فیلم‌هایی هستند که با اینکه چندبار دیدم، بازم توان و خواست دیدن هست. فیلمی درباره پاره کردن زنجیر و بندهای نامرئی.
Truman show
نشان می‌دهد که چگونه می‌توان و باید این بندها را پاره کرد: فقط با اراده و پیروزی بر ترس‌هایمان!!! اراده کن تا ترس‌هایت رهبرت نباشند.
خیلی خوب هم درست شده است. به ظاهر فقط نقدی از برنامه‌های جدید تلویزیونی، که خود از بندهای نامرئی هستند، اما لابلای خطوط ...
یکی از سیاسی‌ترین و اجتماعی‌ترین کارهای هنر تصاویر متحرک، پر از نکات رفتاری و کرداری بشر:
چندین نفر (نه فقط سران) نگران می‌شوند، اگر یکی سعی کند بندهای خود پاره کند.
اکثریت هم داوطلبانه یا به بهانه ناچاری با گرفتن مزد و حقوق در استحکام زنجیرها همیاری و همکاری می‌کنند.
واقعیت چیست، آنچه که باور می‌کنیم. به نقل از فیلم (کارگردان برنامه): »ما آن واقعیت دنیا را می‌پذیریم که به ما ارائه شود.«
عشق ساختگی و حقیقی.
قدرت در مقابل اراده. نقل از فیلم: »... او برمی‌گردد، ترسش زیاد هست.«
و ...

حال فیلم ایرانی یا بهتر بگویم فیلم ساخته شده در قم‌حوری. بعد از مدت‌ها یک فیلم ایرانی دیدم و متوجه یک نکته شدم. اینکه در کشور اسلامی‌مان حتی و بخصوص در فیلم زن و مرد نامحرم مجاز نیستند به همدیگر دست بزنند و تماس بدنی داشته باشند، حتی اگر زن و شوهر، والد و فرزند، خواهر و برادر باشند، چیز تازگی ندارند و انقدر دوزاریم هم کج نیست، که تازه متوجه این موضوع شده باشم. نکته‌ای که بهش پی بردم هم، در اصل همه می‌دانستیم اما اینکه فیلم‌ها هم آنرا به وضوح به نمایش می گذارند، تابحال متوجه نشده بودم. در فیلم‌های ساخته شده در قم‌حوری، زن و مرد لمس نمی‌کنند، نوازش نمی‌‌دهند، همدیگر در آغوش نمی‌گیرند و پر از صحنه‌های مزحک اما تاسف‌بار که مادر و پسر، دختر و پدر، زن و شوهر، خواهر و برادر حتی در عناوین صمیمیت و تسلی از همدیگر فاصله بگیرند.
اما در یک مورد مجازند با هم تماس فیزیکی داشته باشند و به هم نزدیک شوند: هناگم کتک زدن، بروز و نشان دادن خشونت!
حقیقت را باید لابلای خطوط یاف

لطفا به این مقاله در موج آلمان هم توجه کنید!
خشونت در كتابهاى درسى، در سيستم آموزشى و يا در كل جامعه؟

سه‌شنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۵

دسیسه قهوه در دانشگاه

۳۰ سنت کوچک و ۶۰ سنت بزرگ، پنج و ده سنت گرانتر شدند. خب می​گویید این چه ربطی به دسیسه دارد، خب همه چیز گرانتر می​شوند. به نکات زیر توجه کنید: دو نوع قهوه​خانه و اغذیه​فروشی داریم. یک مقدار مستقل هستند و فقط کرایه می​دهند و قهوه​شان ۳۰ و ۶۰ سنتی بود که کنون همه با هم ۵ و ۱۰ سنت گرانتر کردند. بعضی هم وابسته به دستگاه دانشجویان هستند که قهوه کوچک ۵۰ سنت و بزرگ ۱ یورو هست ... آری هست، یعنی بود و هنوز هم هست و گرانتر نشد. اما قهوه اینها سردتر شده​ است. حال به من بگویید آیا وقتی اتفاقی در یک رشته ناگهان و همگان بیفتد، نشانی از یک کارتل در پشت پرده نیست؟؟ و وقتی پای کارتل در میان باشد آیا دسیسه​ای در کار نیست، بخصوص در کشوری که کارتل در آن ممنوع باشد؟؟

چهارشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۵

میرزا کوچک جنگلی

یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ در سال ۱۲۷۵ خؤرشیدی در رشت، محله استادسرا در ایتا خانواده متوسط متولد بوبوسته. اوایل عمر خودشا در مدرسه حاج حسن در صالح آباد رشت و مدرسه جامع به تحصیلات دینی بگذارانه. مدتی هم در مدرسه محمودیه تهران اقامت داشتی. میرزا با ا میزان تحصیل تانستی امام جؤمعه یا محتهد ببه، اما جریانات مربوط به انقلابات کشور باعث بوبو عبا و عمامه را کنار بنه و تفنگ و فشنگ و نارنجنک خودست بگیفته.
میرزا دوتا خواخور و دوتا برار داشتی که بزرگی محمد علی و کوچیدانه رحیم نام داشتید. میرزا خوش هیکل، قوی بنیه، چشم زاغ و خیلی با ادب و خوش برخورد و طرفدار عدالت و آزادی و حامی مظلومان بو.
اهل سیگار و تریاک و مشروب نوبو. در اخرهای عمرش زن بیگیفته. میرزا در جریان مشروطیت داخل انقلاب بوبوسته و در فتح قزوین شرکت داشتی.
میرزا بانی نهضت جنگل بو که در سال ١٩٣٢ خورسیدی جنگ مسلحانه خودشا بر ضد ارتش بیگانه داخل خاک ایران و قزاقان دولتی که زیر دست افسران روسی تربیت بوبوستیبید، شروع بوکوده. میرزا با کمک خو افراد بر ضد دوشمنان داخلی و خارجی، مخصوصا لشکریان انگلیس و روس و ارتش سلطنتی قاجار چند سال موبارزه بوکوده و بالاخره خوشانا جانا در اَ راه فدا بوکودیدی. اشانه روان شاد ببه.
هدف جنگلن از بین بوردن بی‌عدالتی، استبداد، برقراری دولت مردمی و اخراج نیروی بیگانه بو. در روز یکشنبه ١٦ خرداد ١٢٩٩ خورشیدی از طرف نهضت جنگل »کمیته انقلاب سرخ ایران« تشکیل بوبوسته که اشان هدف از بین ببردن اصول سلطنت و اعلام برقراری حکومت جومهوری بو. ا کمیته هئیت دولت جومهوریا معرفی بوکوده که میرزایه بعنوان سرکمیسر و کمیسر جنگ انتخاب بوکودیدی.
اما هنوز کار دولت انقلابی به سامان نرسه بو که اغتشاشات و بولوا از طرف انقلابیان سرخه طرفدار شوروی شروع بوبو که بالاخره میرزا مجبور بوبوسته روز جومعه ١٨ تیر ١٢٩٩ با قهر و اعتراض از رشت به فومن بشه. پیش از حرکت به فومن نامه‌ای توسط دوتا نماینده برای لنین به مسکو اوسه کوده به اَ عبارت که »ملت ایران حاضر نیه پروگرام بولشویکانا قبول بوکونه«.
بتاریخ شنبه ٩ مرداد ١٢٩٩ طرفداران شوروی با کمک فرماندهان قوای مسلح شوروی بر ضد میرزا کودتا و افراد میرزایا دستگیر و بازداشت بوکودیدی. اَ نیروهای تازه، دولت جدید تشکیل بدایید که احسان‌اله ‌خان بعنوان سرکمیسر و کمیسر خارجه و سید جعفر جوادزاده معروف به پیشه‌وری برای کمیسر داخله معرفی بوبوستیدی. در هه زمان احمدشاه قاجار، رضاخان سردارسپه یه مأمور سرکوبی و از بین ببردن قوای جنگل و سرکوب قوای سرخ بوکوده که بعد از چند برخورد جنگی اشانه میان بالاخره قوای سرخ از رشت و انزلی بیرون بوشویید و سردار بمانسته با میرزا که بایستی تکلیف اشانه با موذاکره یا موبارزه روشن ببه. رضاخان از میرزا بخواسته که تهران بایه و خو حرفانه در مورد استقلال و آزادی مسئولین مرا بزنه. در مورد دکتر حشمت و کسان او هم اَجور وعده وعیدان داده بوبوسته بو که دکتر حشمت گول بوخورده و تسلیم بوبو و درنهایت اعلام بوبوسته.
اما میرزا ا کارا نوکوده و درخواست سردار سپه یا ردّا کوده. بالاخره قؤوای قزاق با استفاده از فرصتهای مختلف و با شبیخونهای متعدد قوای میرزایا مجبور به عقب‌نشینی بوکوده که عده‌ای از یاران و سران میرزا تسلیم یا کوشته بوبوستید و خود میرزا با خو یار وفادار گاوئک آلمانی معروف به هوشنگ به طرف کوه‌های خلخال بوشو که بتانه بشه پیش خانم عظمت فولادلو که همیشه از میرزا حمایت کودی.
اما سرمایه سخت و برف سنگینه واسی او منطقه در تاریخ ١١ آذر ١٣٠٠ هر دو نفر از بین شیدی.
در هه زمان ایتا مرد کوردی که کرم نام داشتی و از خلخال بطرف گیلان سوندو بو که ا دو نفر یخ بزه میان برف دینه و شناسه. با همه سعی و تلاشی که با ماساژ دادن و سنجد خورانن به دوتا مرده بوکوده نتانست اشانا زنده بوکونه و به سرعت بطرف آبادی و خانقاه بوشو و مردوما خبرا کوده. مردم به محل باموئید و دوتا جنازه یا به آبادی ببردید. خبر فوت میرزا همه جا بپیچسته و بگوش محمدخان سالار شجاع برار امیر مقتدر طالش که بدخواه میرزا بو برسه. ا شخص بلافاصله با عده‌ای تفنگچی به خانقاه یورش ببرده و مانع دفن میرزا توسط اهالی بوبوسته و دستور بدا ایتا از اهالی طالش بنام رضا استکانی سر یخ زده میرزایا از تن جدا کونه. سالار شجاع سر میرزایا اول ببرده خو براره پهلو امیر مقتدر در ماسال و بعد ببرده رشت تحویل فرماندهان نظامی بدا.
از میرزا کته جیب ایتا سکه نقره یک قرانی پیدا بوکودید و بعد سر میرزایا نزدیکی سربازخانه رشت جایی که انبار نفت قرار داشتی به دار بزئیدی که مدت‌ها در معرض تماشای مردم بو.
خالوقربان که از همراهان میرزا بو و بعدا خودشا به سردارسپه بوفروخته و درجه سرهنگی فاگیفته سر میرزایا به تهران ببرده و تسلیم سردار سپه بوکوده.
به دستور سردارسپه سر میرزا در گورستان حسن‌اباد تهران دفن بوبو و مدتی بعد ایتا از یاران قدیمی میرزا بنام کاس‌آقا حسام محرمانه سر میرزایا از گورکن تحویل بیگیفته و به رشت باورده و در محل سلیمانداراب دفن بوکوده. در شهریور ١٣٢٠ و فرار رضاشاه از ایران، آزادیخواهان گیلان قصد داشتیدی جسد میرزایا تشریفات کامل مرا از خانقاه طالش به رشت حمل بوکونید که بعلت جلوگیری از از برخورد با سرسپردگان پهلوی، جسد بطور عادی به رشت حمل بوبو و در کنار سر میرزا دفن بوبوسته و به هه دلیل هرسال روز ١١ آذرماه مراسمی در سلیمانداراب کنار مزار میرزا برگزار به.
خانه میرزا واقع در استادسرا بازسازی بوبوسته و هرساله اویه یادی از او کونیدی.


از فارسی به گیلکی توسط یک دوست

چهارشنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۵

برلین ۲۰۰۷




آلبوم عکس برلین ۲۰۰۷ افتتاح شد!

امروز مجبور شدم برم بتا بلاگر، ایندفعه نه میتوانستم نه بگویم و نه خارج بشوم و دوباره امتحان کنم و یکجوری گیر کرده بودم. متاسفانه کامنت دوستان در سه سال اول این وبلاگ همه پاک شدند.

دوشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۵

حجم و تاب تحول

دقت کنید و تحلیل با خودتان. وقتی فلسطینی​ها بجان همدیگر افتاده​اند

ورود اولین وزیر عرب مسلمان به کابینه اسرائیل، اعلام شد!

و توجه به این نکات: ایالات متحده قویترین کشور دنیا هست و اروپایی​ها هم درک کردند که قدرت و سرافرازی در تسخیر و تسلط بر ملل دیگر نیست و جدایی و انزوا با استقلال کلی فرق دارد، که فقط در اتحاد و با هم می​توانند اسقلال خود حفظ کنند. وقتی که اتحادیه اروپا دو کشور دیگر به میان خود پذیرفت و ۲۷ کشور متحد شدند، "ما" به بهانه​ها مختلف به جان همدیگر می​افتیم. تسلط و زورگویی به دیگران را اتحاد می​نامیم و خیال می​کنیم استقلال در جدایی نهفته هست. آیا واقعا خیال می​کنیم که به تنهایی توان مستقل شدن داریم. امروزه بیش از دیروز باید برای استقلال و سرافرازی دست به دست همدیگر دهیم و با هم پیش برویم. البته این به این معنی نیست که یکی دست مان بگیرد و ما را به دنبال خود بکشد و به نام "اتحاد" زور گوید و حکم راند!
حجم و تاب تغییر و تحول نداشته باشیم، محکوم به فنا هستیم! آنانی که درک می​کنند، خوش بحالشان و آنانی که سخت در تعصب خود غوطه​ور شده​اند، گر درمقابلشان سکوت کنیم، ما را هم با خود به اعماق تاریکی خواهند کشانید!!

جمعه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۵

دعوی دو جبهه و مهره​هایشان* در یک طرف سکه**

* دانسته، نداسته یا خواسته و نخواسته مهره هستند، بحثی دیگر هست
**می​گویند هر سکه​ای دو طرف دارد و این را به ماجراهها هم می​چسبانیم. وانمود می​کنند که "آمریکا" و قم​حوری دو طرف سکه هستند (در مقابل هم قرار گرفته​اند)، یا این و آن، و ما جزو "این" و آنان به "آن" تعلق دارند. اما اگر با دقت نگاه کنیم دو طرف مقابل چیز دیگری هست و بدو. حکام در مقابل مردم. که اگر مردم در مقابل هم قرار داشتند، نیازی به اینهمه سعی نبود تا ما را ز هم جدا کنند و در مقابل همدیگر قرار دهند.برای مثال: آیا اگر "آمریکا" نبود، کاسترو اینهمه دوام می​اورد!؟


جبهه اول (ج۱)، جبهه حاکم در "آمریکا" که سعی دارد با کمک سیاست خشونت، اهداف خود را پیاده کند. مهره اصلی این جبهه در ایران در انتصابات پیش با کمک همپیمانان حزب جمهوریخواه آمریکا (از زمان گرونگارینگیری سفارت آمریکا و پیروزی ریگان در آمریکا) در ایران به مقام ریاست​جمهوری رسید و کار این مهره* تبلیغ و ترویج سیاست خشونت هست. فکر نکنم نیازی باشد تا مثال برای کوشش این شخص در بثمر رساندن اهداف آمریکا بیاورم که روزانه و فراموش نشدنی هستند. کسی مانند این شخص برای سیاست خشونت "آمریکا" چنین مؤثر تبلیغ و ترویج نکرد، حتی اسرائیل عرضه و توان چنین تبلیغاتی نداشت و ندارد.

جبهه دوم (ج۲)، جبهه حاکم در اروپا هست که تابحال با کمک مهره​های خود * توانسته بود ۱۶ سال از منافع خود، طبق معمول با قربانی کردن جان و مال مردم و با کمک ترور توسط مزدوران*، در منطقه نگهداری کند. حال که ج۲ شاهد علنی از دست رفتن منافعش با کمک مهره دست یک تبلیغاتی ج۱ هست، دوباره دست بکار شده و با کمک مهره​های قدیمیش، بخصوص آن دو نفر، نقشه جدیدی پیاده کرده. وقتی روسای جمهوری پيشي در برکناری رییسقمحور جدید موفق شوند، می​توان خشونت طلبی "ایران" را به گردنش بیاندازند و افکار عمومی جهان را دوباره برای مدتی تغییر دهند (من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود). چنین با سوزاندن مهره تبلیغاتی ج۱ و نشان دادن کوشش صلحجویانه مهرههای ج۲ با یک تیر دو نشان میزنند: حفظ منافع خود و برکنار کردن بزرگترین مهرهء تبلیغاتی ج۱.
البته عده​ای از دوستان خواهند گفت، هر راهی که از جنگ جلوگیری کند، راه خوبی هست. اما این راه (مقصر معرفی کردن احمدی​نژاد و برکناری او) فقط جنگ را به تاخیر خواهد انداخت، که تا وقتی این نظام اصلاح ناپذیر در ایران حاکم هست، خطر جنگ حتمی هست. و آنروزی که اروپا هم فقط در جنگ حفاظت منافع خود ببیند، حتما آمدنی هست.
من هنوز سر این عقیده خود هستم که فقط با برکناری این نظام می​شود از وقوع یک جنگ جلوگیری کرد. چاره دیگر اصلاحات هست اما با چنین قانون اساسی، غیر ممکن هست. بخصوص بعد از "اصلاحات" سال شصت و هشت.

لطفا به اخبار در مورد آقایون احمدینژاد، خاتمی و رفسنجانی با دقت نگاه کنید و توجه کنید منبع از رسانه آمریکایی یا اروپایی هست و هرکدام این اخبار را چگونه بررسی میکنند.

حال در مورد مهره اصلی نظام ایران، که در این نزاع مهره​ای نخواهد بود. این مهره اول نظام ایران چونکه هیچکدام از این دو جبهه خواستدار و توانایی نگهداریش را ندارند، قرار هست کاملا قربانی شود. از خود بپرسید، چرا اینهمه شایعه و چرا به وضوح دکتر و متخصص از خارج به ایران آمد؟ حال هرقدر مریض باشد یا نباشد، خود بمیرد یا نمیرد، باید بدون برگشت برود. که ج۱ او را نمی​خواهد و ماندنش برای ج۲ منفعت ندارد. حال هرقدر مریض شدنش یا فوت کردنش شایعه و دروغ باشد، مرگش حتمی هست.

پنجشنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۵

نه فقط جهت استفاده در مناطق بخصوص

برای اینکه براحتی به اخبار و گفتار در وبگاه​ها و وبلاگ​ها برسید، حال چه در مناطق خاص بسر می​برید و بدنبال راه دیگری هستید و یا در مناطق آزاد هستید و در اصل براحتی می​توانید به صفحه​ها سر بزنید، راه​های مختلف هست. یکی از این راه​ها استفاده از آر​اس​اس (Really Simple Syndication) می​باشد. برای خواندن آر اس اس هم راه​های گوناگون موجود می​باشد.
اینجا طرز استفاده از نرم​افزار thunderbird، برای خواندن ایمیل و اشتراک آر​اس​اس، توضیح می​​دهم.
اول برنامه را از اینجا پایین آورده و نصب کنید:
وقتی بعد از نصب اولین بار شروع به کار کنید یک account wizard باز می​شود. گزینه ایمیل را انتخاب کنید و دگمه بعدی (next)را بزنید.
در پنجره بعدی (identity) اسم و آدرس ایمیل خود را وارد کنید و طبق معمول دگمه بعدی را بزنید. مثال:
armin
ag@gmail.com

در پنجره بعدی (server information) نوع (pop, imap) و نام ورودی و خروجی سرور ایمیل خود را وارد کنید.
ورودی:pop
pop.gmail.com
خروجی:
smtp.gmail.com

پنجره بعدی (user names) مربوط به نام کاربری برای ورودی و خروجی سرور هست که معمولا هردو یکی می​باشند. مثال: ag@gmail.com

در پنجره بعدی (account name) اسم اکانت خود را می​نویسید. مثلا: gmail

بعد می توانید با رفتن به
tools -> account settings -> add account
قدم​های بالا را تکرار کنید و اکانتهای دیگر از قبیل یاهو و لایکوس و ... را اضافه نمایید.
اینجا هم کمک​های کامل با تصاویر به انگلیسی و آلمانی

حال تنظیم اکانت RSS News & Blogs
یکی از دو اقدام زیر را انجام دهید:
file -> new -> account
یا
tools -> account settings -> add account
با باز شدن account wizard گزینه rss news & blogs را انتخاب کرده و دگمه next را فشار دهید.
در قسمت account name می​توانید نامی برای پوشه انتخاب کنید: "اخبار و وبلاگ" یا به لاتین و هرچه دوست دارید. و next
حال با دگمه راست موشواره روی این "اخبار و وبلاگ" یا حال هر اسم دیگری انتخاب کردید، فشار دهید و manage subscriptions را انتخاب کنید. یا این قدم انجام دهید:
tools -> account settings -> manage subscriptions
البته در پنجره اصلی thunderbird وقتی روی پوشه "اخبار و وبلاگ" باشید هم manage subscriptions موجود هست (تصویر).
حال پنجره​ای باز می​شود بنام rss subscriptions (تصویر).
دگمه add را فشار دهید و در پنجره بعدی (تصویر) آدرس آر​اس​اس (مثلا: http://gilehmard.blogspot.com/atom.xml ... البته این فقط یک مثال نیست بلکه یک توصیه هم هست :-) را وارد و دگمه اوکی را بزنید. در همین پنجره میتوانید علامتگذاری کنید که وبلاگ یا وبگاه خبری را بطور کامل یا مختصر مشاهده شود.
دستورعمل با تصاویر به آلمانی!

اکثر وبلاگ​ها و وبگاه​های خبری کنون دارای آر​اس​اس هستند و اینگونه می​توانید اخبار را بصورت مختصر مشاهده کنید و بعد تصمیم بگیرید کاملش را ببینید و بخوانید و یا اگر در مناطق خاص تشریف دارید، بدون دور و پیچ محتوی صفحات را بخوانید.
آر​اس​اس چند وبگاه خبری:
صدای آلمان:
http://rss.dw-world.de/rdf/rss-per-all
بی​بی​سی:
http://feeds.bbc.co.uk/persian/index.xml
رادیو فردا:
http://rss.radiofarda.com/?count=100
البته بروید در یک جستجوگر و اسم وبگاه + rss را بجویید، اگر وبگاه دارا باشد، پیدا خواهید کرد.
شما می​توانید با نصب firefox 2 و وارد کردن آدرس آر​اس​اس در bookmarks هم براحتی به محتوی وبگاه های خبری و وبلاگها دسترسی داشته باشید.

سرآخر: در دنیای تبلیغات، هر (ضد)تبلیغی که غول​ها را تضعیف کند، لازم و مهم هست.

پنجشنبه، دی ۲۱، ۱۳۸۵

زمستانی که زمستان نیست ...

... و حتی معلوم نیست که چیست. زمستان شمایل خود عوض کرده است.
خارپشتان بخاب زمستانی نمی​روند. گل​ها شکوفه می​دهند. پرستوها جفت​گیری می​کنند. بظاهر می​آید چقدر قشنگ ... چقدر زیبا ... چقدر باحال ... اما در حقیقت خیلی وحشتناک هست. زمستان هرقدر چهره دیگری بخود گیرد، زمستان هست و اگر ناگهان سرما و یخبندان شود، اکثر این جانوران و گیاهان هلاک خواهند شد و حتی امکان نابودی نوع هست.
شوخی نمی​کنم. عکس پست قبلی را مشاهده کنید. ظاهرا زیبا. مگر میشود شکوفه​ای زیبا نباشد. اما به این نکات توجه کنید: در زمستان گوجه فرنگی گل کرده که هیچ بلکه گوجه هم داده که هیچ تازه نیم سانتیمتر هم نشده، قرمز شده. وحشتناک نیست!؟

چهارشنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۵

برلین ۲۰۰۶


خب بالاخره آلبوم برلین ۲۰۰۶ تمام شد.
اینهم یک لینک برای مناطق خاص با اربابان سامان​دهنده



اینهم توماری برای نجات جان دلارا از حکم اعدام. لطفا امضا و پخش کنید.



در پاسخ به آشنای ناشنا:
منکه از تبلیغ در مجلات آنچنان بدم نمی​آید. البته تورا درک میکنم که بخاطر اینکه تبلیغات باعث می​شوند خرت و پرتی که می​خری کیفیتش پایین ​رود یا گرانتر ​شود و بنفعت نیست اما خب برای من این اهمیت را دارند که باعث می​شوند مجله گرانتر نشود. اما بطور کل دقت کنی، نوشته​های اینجا هم مثل همه نوشته​های مجلات و کتب و ... و ... جنبهء تبلیغاتی دارند، فقط مثل بعضی تو را دعوت به خرید و مصرف نمی​کنند. شاید همین تو را نگران کرده است. این وبلاگ از اول جنبه تبلیغاتی داشت، اما تابحال جنبه تجارتی مانند آن مجلات نداشت. اگر خیلی ناراحتی میتوانم من هم یکدفعه برای موبایل و خیارشور تبلیغ کنم :-)
تشخیص ظاهر و باطن کاری ندارد، فقط باید بجای اینکه اینقدر انرژی مصرف کنیم تا باور خود نگه داریم، کمی دقت کنیم.