ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

پنجشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۴

در امتداد تاریخ!

اگر یادتان باشد در پست "هشداری که قبلا داده بودند" سخنان یک مجتحد در پیرامون مشروطیت را درج کرده بودم.
کنون نظرات یک روحانی زمان مشروطه را اینجا درج می‌کنم و نظربرداری از جمع این دو سخن را بعهده خودتان می‌گذارم!

"رؤسای روحانی که شخصیت و اعتباری داشتند از میان رفته شیخ محمد تقی نجفی (...) خود را رئیس اول میخوانده با ظل‌السلطان دست اتحاد داده جمعی از فرومایگان را دور خود جمع کرده بنام طلاب علوم دینی و بیشتر آنها از هرگونه تجاوز بحقوق و حدود بیچارگان دریغ نمیدارند.
رئیس آنها یگانه نقطه توجهش وسعت دادن بدائره تمول خویش است هرکس در مقابل این هیئت بخواهد دم بزند بکفر و زندقه‌اش منسوب و از حقوق امنیت جانی و مالی و عرضی محرومش میدارند (...) و باید دانست که اعتماد بنفس در اصفهان بسیار کم است و باین سبب اصفهانیان خود را محتاج میدانند زیر بیرق یک شاخص روحانی یا غیرروحانی زندگانی نمایند و این حال وجود روحانیان و روحانی‌نمایان بسیار را در اصفهان ایجاب نموده است و البته ستمکاری حکومتهای ظالم هم مدخلیت عظیم در ایجاد پناهگاهای مزبور دارد."

نقل از کتاب "حیات یحیی" بقلم یحیی دولت‌آبادی

هیچ نظری موجود نیست: