ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

پنجشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۵

۱۳۵ سالگرد تولد - قسمت اول

رزا لوکسمبورگ rosa luxemburg

۵ مارس ۱۸۷۱ میلادی در یک خانواده تاجر در لهستان (zamość) بدنیا آمد و اقتصاددان (اقتصاد ملی) بود. ۱۸۹۴ عضو مؤسس حزب سوسیال‌دمکرات لهستان-لیتوانی بود. ۱۸۹۸ ملیت آلمان را گرفت و به برلین رفت. او رهبری جناح انقلابی حزب سوسیال‌دمکرات آلمان را بعده گرفت. مخالف این بود که جنبش کارگری فقط از راه مجلس به اهدافش برسد و اتحادیه‌های کارگری به دست زدن به اعتصابات صنفی محدود باشند و از اعتصابات توده‌ای و سیاسی طرفداری می‌کرد. با همه اینحال طرح لنین از کادر حزبی و دولت مرکزی بلشویکی را نپذیرفت و اصول دمکراتیک سوسیالیسم را برنامه‌ریزی کرد: "آزادی، همیشه آزادی دگراندیشان هست."
۱۹۰۵ و ۱۹۰۶ در انقلاب روسیه در ورشو شرکت کرد و از ۱۹۰۷‌تا ۱۹۱۴‌در مدرسه حزب سوسیال‌دمکرات آلمان (SPD) تدریس کرد. ۱۹۱۳ اثر عمدهء اقتصادی او بنام »انباشتگی سرمایه« (die akkumulation des kapitals) نشر شد. با احساسات کارگری بین‌المللی و رادیکال ضد نظامی‌گرایی در مقابل جریانات ناسیونالیسم، حتی در داخل خود حزب سوسیال‌دمکرات آلمان (ح‌س‌آ)، قرار گرفت. بعد از بروزجنگ جهانی اول برای مبارزه با سیاست "صلح خانگی" ح‌س‌آ با کلارا ستکین (clara zetkin)، فرانس مهرینگ (franz mehring) و کارل لیبکنشت (karl liebknecht) گروه بین‌الملل را تأسیس کرد. حاصل این گروه ۱۹۱۷ اتحادیه اسپارتاکوس (spartakusbund) و آخر ۱۹۱۸ حزب کمونیست آلمان (KPD) بود. هنگام جنگ تقریبا تمام وقت در زندان بود. ۱۹۱۸ هنگام انقلاب نوامبر آلمان از شوراهای کارگران و سربازان حمایت کرد. »پرچم سرخ« (rote fahne) را بعناون روزنامه حزب کمونیست آلمان (ح‌ک‌آ) تأسیس کرد. برنامه حزبی ح‌ک‌آ را طرح‌ریزی کرد و با کارل لیبکنشت رهبری آنرا بعده گرفت. بعد از شکست خوردن قیام اسپارتاکوس (ژانویه ۱۹۱۹) که سرانش بودند توسط افسران سپاه آزاد در برلین بقتل رسیدند.



مربوط به پست آیینه جهان:
ویدیو را پیدا کردم و دوباره نگاه کردم.
هی عقب و جلو هم کردم. از هشت مصاحبه دو تاش قابل فهم نبود و بقیه شش تا هم جعلی بودند.
حرف از هفتده میلیونی که او را از میان خود انتخاب کردند بود. خب امکان دارد در هنگام خنده و شاخ درآوردن من مابین siebzehn و siebzig اشتباه کرده باشم و بعید نیست که اشتباه از من بود.
اما در مورد دعوی او با آخوندها درمورد تماشاچی زن در استادیوم، آنچه که من در تلویزیون دیدم و این ویدئو کلی فرق هست. اون صحنهء زنان تماشاچی بطور کل حذف شد و گفتند: وقتی میخواست خانمها را هم بعنوان تماشاچی ورزش مردان به استادیوم راه بدهد، رهبر روحانی از او خواست عقبنشینی کند، با اینکه مجبور شد تسلیم شود، برنده از ماجرا بیرون آمد.
اما بدون شوخی آنچه من دم صحبی در تلویزیون دیدم، همانی بود که دفعه اول دیدم و این تفاوت مانند تفاوت هفتده و هفتاد نیست که بگم اشتباه من بود.

چهارشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۵

رسوائی انرون (enrongate) قسمت آخر

(...)
(...)
همانطور که در مورد انرون مدیران قبل از ورشکستگی فوری سرمایه‌ها بالا کشیدند و سود فراوان بردند، بوش پسر سهام خود را یک میلیون دلار فروخت، آنهم چند هفته قبل از اینکه شرکت هارکن با شروع جنگ اول "امریکا" و عراق "بظور شگفت‌آورد" ورشکسته شد. همانطور که انرون منبع اصلی اهداء مبارزات انتخاباتی بوش پسر بود، سرمایه‌گذاران هارکن هم مهمترین سرمایه‌ دهندگان پدر بودند. همانطور که در انرون پرونده‌های مربوط به انتقال نادرست سرمایه و کلاه‌برداری‌ها گم یا بهتر بگویم نابود شدند، بوش پدر از بازرسی معاملات خلاف قانون (Insider-Deals) هارکن جلوگیری کرد، و پسر هم کار را یکسره کرد و قانون »Freedom of Information Act« (قانونی که به شهروندان آمریکا اجازه می‌داد به اطلاعات جمع‌آوری شده توسط نمایندگان دسترسی داشته باشند) رقیق کرد (۶) و نشر پرونده‌های آنزمان را ممنوع کرد. معلوم هست که با زور و زر وارد کردن مردان بوش به شرکت‌های تولیت و امانت که کلاه‌برداری انرون (۷) را باید بازرسی می‌کردند و کنند، باعث شده که به نتیجه‌ای نرسند یا بهتر بگویم به نتیجه مطلوب "دولتمردان" برسند. البته این کلاه‌برداری چنان طنین کرد که بایستی چند نفر قربانی می‌شدند. اواخر ماه مه ۲۰۰۶ دو مدیر درجه بالای انرون Jeffrey Skilling و Kenneth Lay به جرم "تقلب سهام" در دادگاه (آمریکا) گناه‌کار شناخته شدند (وقتی اینرا می‌نوشتم هنوز معلوم نبود به چه مجازاتی محکوم خواهند شد و تازه محکوم هم بشوند، می‌دانیم که بخشیده خواهند شد. اولین بار نیست که چنین اتفاق افتاده است.)

Tom Flocco و Michael Ruppertدر قسمت سوم سودهای مرگ (۸ Profits of Death) مشاهبات دیگری هم را بررسی کردند. برای آنها مورد هارکن، »مادر همه انرون‌ها« هست. دو بانک،Faysal Islamic Bank of Bahrain وKuwait Finance House، که آنموقع در سوداگری هارکن سهیم بودند که در لیست بنگاه‌های مشکوک به سرمایه‌گذاری در ترور هستند –البته فقط در لیست بازرسان اروپایی. البته از برنامه محدودیت حساب‌های بانکی بوش در امان ماندند. دو بانک مظنون حساب‌های رابطی خود را نزد آن بانک بزرگ بین‌المللی دارند که شعبهء آمریکایی‌اش، A.B.Brown، در رابطه با سفته‌بازی‌های نامعمول قبل از یازده سپتامبر (۹) کمی مورد توجه قرار گرفت: بانک آلمان Deutsche Bank

یک نکته برای فکر: بانک آلمان که ده‌ها سال این یک نام داشت و همه کارها و تجارت و ... با همین یک نام می کرد (البته مانند همه غول‌ها صاحب شرکت‌های دیگری با نام‌های دیگر بود، اما نام ثبت شده صاحب این شرکت‌ها و اسم روی حساب‌های بانکی شخصی و تجاری و شرکت‌ها و بورسی و ... یک اسم بود و آنهم بانک آلمان شرکت سهامی)، درین چند سال اخیر بخش‌های خود از هم جدا کرد، پسوند و پیشوندهای مختلف به اکثرشان داد و پیشوند و پسوندها هم بعد از چند سال عوض کرد!!!

(۶) http://www.sfgate.com/cgi-bin/article.cgi?f=/chronicle/archive/2002/01/06/ED125108.DTL

(۷) http://www.guerrillanews.com/corporate_crime/doc286.html

(۸) http://www.fromthewilderness.com/free/ww3/01_09_02_death_profits_pt3.html

(۹) http://mitglied.lycos.de/gilemard/doc/conspiracy16.pdf


مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز



تومار درج شده در پست قبلی فراموش نوشد!


از آلمان
محبوبترین دشمن آلمانی: همسایه!

آلمان کشور مهاجرت:
آلمانی ۸۱٪
آلمانی (مهاجر یا فرزند مهاجر) ۱۰٪
خارجی ۹٪
بیش از ۱۵ میلیون دارای زمينهء مهاجرتی (واژه انتخابی آلمان)
نکته جالب توجه دیگر این هست که تیم ملی فوتبال آلمان هم با داشتن پنج بازیکن که مهاجر یا فرزند مهاجر هستند، هم ۲۰٪ با زمینهء مهاجرتی دارد.
منبع: ادارهء فدرال سرشماری آلمان و "روزنامه"



تکرار تاریخ یا ایجاد پادگان جدید برای ترور بنا بر فلسفه دولت امریکا: "فقط یک دشمن قوی، دشمن خوبی هست!"
بعد از سا‌‌ل‌ها ترور و اغتشاش توسط گروهان مسلح، منجمله گروهانی که توسط غرب و دیگران مسلح شده و تعلیم دیدند، گروه مسلح "امنیه شریعت" -با حمایت مالی و فکری از قشر متوسط و جانی از قشر پایین- که چندی پیش با به آتش کشیدن یک استودیو دوبله فیلم‌های هندی با حکم دادگاه شرعی که فیلم و موسیقی و رقص در اسلام حرام هست، معروف شده بودند، موگادیشو را تسخیر و بقیه گروهان مسلح را به فرار وا داشتند و با برپایی دادگاه‌های شرعی، شروع به پیاده ریزی نظم شیوخ کردند تا بنام منفعت معنوی، بخر و بخور و بمیر، منفعت مالی داشته باشد و سرمایه‌سالاری اسلامی با "ثبات" برقرار شود.
نخیر این اخبار تکراری چند سال پیش نیست و موگادیشو هم شهری در افغانستان نیست. بلکه دیروز در سومالی.
گروه مسلح "امنیه شریعت" گروهان مسلح تحت حمایت آمریکا را شکست داد و پایتخت را تحت کنترل خود در آورد و فوری دست دوستی بطرف مهره‌های امریکا دراز کرد. دولت موقت سومالی هم که تابحال نتوانست مقر خود در موگادیشو را تسخیر کند، فوری چهار وزیری که بیشترین مقاومت در مقابل افراطیون اسلامی کرده بودند، اخراج کرد.
آشنا بنظر می اید، بدجوری آشنا بنظر می آید!




از ایران و جهان:
حدس بزنید بعد ازینکه چندروز پیش آقای خامنه‌ای، غرب را با بحران نفت تهدید کرد، کی ازین سخنان سود برد!؟ ... هان ... کی ... ملت غیور ایران؟ ... نخیر! ..آقای خامنه ای؟؟ ... نمیدانم، با اینکه بعید نیست، اما فکر نکنم... شاید دوربریهایش و خودش هم غیر مستقیم!
این حرفها نزده، سرمایه سالاران غولهای نفتی، همانی که ایشان استبداد جهانی مینامد و میخواهد فلان و بسار بکند، فوری قیمت محصولاتش خود را بالا بردند!
جمله ای که از اخراج کارگران و کم کردن حقوق و مزایا و استثمار بیشتر ارزش داشت.
این سخن بهانه قرار دادند تا نفت گران کنند. با اینکه همه میدانند ایران توانایی بستن چاه‌های نفت خود ندارد، با اینکه می‌دانند فقط بلوفی بیش نیست و اگر ایران چنین کند در عرض سه هفته ورشکسته خواهد شد و سقوطش حتمی هست. اما میدانیم که اکثریتمان هر دروغی که به نفع خود خیال کنیم، فوری باور میکنیم.
فکر کنم این بیشتر باعث خشنودی بوش و لابی نفت شد تا اینکه آنچه امروز رسانه ها گفتند:
"بوش از جواب مثبت ایران ابراز مسرت کرد"

سه‌شنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۵

آیینه جهان

آخر هفته مجله تلویزیونی آیینه جهان (weltspiegel) صدا و سیمای آلمان (دولتی) را داشتم نگاه می‌کردم که قسمتیش درباره دکتر احمدی نژاد بود. خجالت نکشیدند و مثل صداوسیمای قمحوری صدای اصلی را خفه نکرده، ترجمه را جعل کردند. مانده بودم که چقدر ما ایرانی جماعت برایشان بی‌اهمیت هستیم که بفدای سرشان بود فارسی زبانی متوجه جعل شود.
چندین مصاحبه با مردم معمولی نشان دادند و یک چیز و هرچیز میگفتند، جنان ترجمه میشد که انگار همه طرفدار سیاست و خود دکتر هستند.
یک خانمی با چشم گریان داشت غصه و گرفتاریش می‌گفت که در ترجمه شد حداقل یکی هست به حرفهایم گوش دهد.
یک صحنه که اصلا و ابدا ربطی به مسئله نداشت: پیرزنی داشت رخت آویزان می‌کرد و می‌گفت که یکروز میبینمش و یکروز نمیبینمش و این بستگی دارد به ... که تبدیل به تعریف و تمجید آقای دکتر شد.
و ...
ازین چندتا مصاحبه که همه بدون استثنا جعل و غلط ترجمه شده بودند فقط آخری کمی از رییس‌قم‌حور حمایت کرد.
یک اخوند که فقط گفت، درست هست که کسی نمیشناسدش اما باید بهش وقت داد و دید چکار میکند و بعد قضاوت کرد. این درست ترجمه شد اما و البته بهش جملاتی اضافه کردند که ایشان هم طرفدار سیاست "هسته‌ای" رییس‌قمحور هستند.
البته فقط مصاحبات را جعل نکردند، بلکه دروغهای قم‌حوری را تکرار و اخبار را هم جعل کردند:
احمدی نژاد با آخوندها دعوایش شد. او به خانم ها اجازه ورود به ورزشگاه ها را داد - تصویر صحنه: خانمها نشسته در جایگاهی مانند تریبون تماشاچیان ورزشگاه. گفتم مانند، بخاطر اینکه فقط نشان داد خانمها در جایگاه پله مانندی نشسته‌اند، حالا استادیوم ورزش بود یا نبود، ورزشکاران مرد بودند یا زن و ... نشان نداد - اما بعد از مدتی آخوندها این اجازه را لغو کردند و خانمها دوباره ورودممنوع شدند. درحالیکه می‌دانیم رییس‌قم‌حور فقط یک پیشنهادی کرد که رد شد و او هم خیلی خوب می‌دانست که رد خواهد شد، چنین پیشنهاد کرد.
بعد هم با کمال وقاحت دروغ "حماسه سوم تیر" تکرار کردند:
هفتاد میلیونی که انتخابش کردند ....
خلاصه اصرار داشتند و کردند و شما و ما و من نه فقط دوستش داریم و اگر هم دوستش هم نداریم، حامی سیاستش هستم!!!

خیال نکنید که تابحال مچ این مجلات رسانه‌های دولتی را نگرفته‌اند! چندین بار گندش درامد که جعل می‌کنند و دروغ می‌گویند و البته از رو نمیروند.

چرا هم از رو بروند وقتی می‌دانند که ما از رو نمیرویم و با خیال راحت و با اینکه میدانیم دروغ می‌گویند، باور خواهیم کرد ...



دانشجویان زندانی را آزاد کنیم!

این هم تومار خطاب به نهادهای مدافع حقوق بشر و اتحادیه های کارگری!

لطفا امضا و پخش کنید!

جمعه، خرداد ۱۲، ۱۳۸۵

فوتبال در چنگال فیفا!


پرت کن توش ... گـــــــل!

پنجشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۵

رسوائی انرون (enrongate) قسمت دوم

اما کنون دیگر نیازی به صورت جلسهء دیپلمات‌ها نیازی نیست تا متوجه شویم که دستور جلسه اصطلاح "جنگ ضد ترور" فقط یک کلمه هست: نفت! حمید کرزای که در کنگره بن (پایتخت قدیم آلمان فدرال) به ریاست‌جمهوری دولت موقت افغانستان انتخاب شد و چند سال بعد هم در "انتخابات" افغانستان برنده شد، "انتخاباتی" زیر پوشش سربازان تحت فرمان رییس‌جمهوری که در "انتخابات" اول خود با دوز و کلک در کشوری با نظم انخاباتی برنده شد تا چه برسد رای‌گیری در یک کشور بدون ناظر ناظم، مشاور شرکت »یونوکال Unocal« (۴) در مذاکراتشان برای ساخت خط‌لوله نفت با دولت طالبان "بود". کمیسر ویژه افغانستان بعد از سقوط طالبان، خلیل‌زاد (متولد کابل، شهروند آمریکا) سال‌ها در لیست حقوقی غول بین الملل نفت در یوستون (Houston) قرار داشت. او منشی کشوری (پایه دو) بوش پدر بود و بعنوان مرد یونوکال از اواسط دههء ۹۰ میلادی قرن پیش بطور مؤثر در مذاکرات خط‌لوله نفت با طالبان سهیم بود. در سال ۱۹۹۷ میلادی، وقتی نقض حقوق بشر توسط رژیم طالبان کاملا آشکار بود، او در واشتگتن پست نوشت:

»طالبان بنیادگرایی ضد آمریکایی مانند ایران را اجرا نمی‌کنند. ما باید خواستدار به رسمیت شناختن این عمل باشیم و کمک بشردوستانه و حمایت بین المللی برای ساخت اقتصادی ارائه کنیم. برای آمریکا وقتش هست که دوباره فعال شوند.«

البته هنگام اولین کنفرانس مطبوعاتی خود در کابل لحن خلیل‌زاده عوض شد و طالبان را ضامن و بانی ترور جهانی نامید و اعلام کرد که امریکا تا نابودی آنها و شبکه القاعدهء بن لادن به عملیات خود ادامه خواهند داد. عجب شانسی آوردند که بن لادن را گیر نیاوردند تا عملیات ادامه یابد و اگر هم گیر بیاورند، مزدوران دیگری صف ایستاده‌اند! البته بایستی مقر سازندگی خط‌لوله نفت کاملا از تروریست مخالف و خرابکار خالی شود. اینکه اهمیت ساخت و بهرهء تاجران در وحلهء اول قرار دارد و نه آزادی جهان از دست تروریست‌ها، تصرف جمعی شغل‌های درجهء یک در دولت، و سفارت آمریکا نشان می‌دهد.

مدارک دیگر که نشان داد دستور جلسه جنگ افغانستان و عراق با نفت نوشته شده و روابط سیاست بوش و تجارت نفت را آشکار کرد، افتضاح انرون (»Enrongate«) بود. این ماجرا که بزرگترین ورشکستگی تاریخ امور مالی آمریکا بود، دوباره افکار عموم را مستقیم بسوی باتلاقی از دسیسه‌های قوم و خویش‌پرستی، فساد، کلاه‌برداری و شیادی – که بوش پسر خیال می‌کرد بعد از پیروزی مشکوکش با کمک جنگ ضد ترور ز افکار زدوده است – می‌برد و دوباره متوجه معاملات محرمانه و خلاف قانون(۵) بوش اوایل دهه ۹۰ میلادی قرن پیش وقتی مدیر شرکت »Harken Energy« (یک شرکت اکتشاف نفت) بود، می‌کند.

ادامه دارد...
(۴) http://unocal.com

(۵) بعنوان کارمند یک شرکت (insider) که از مسائل و کارهای محرمانه شرکت خبر داری، مجاز نیستی از انان برای بهره‌بردای شخصی استفاده کنی.



معرفی یک وبلاگ:
قلم خوشی که خوشایند همه نیست.
وبلاگ جهاد
وقت کردید همه داستانها بخوانید!