(...)
(...)
همانطور که در مورد انرون مدیران قبل از ورشکستگی فوری سرمایهها بالا کشیدند و سود فراوان بردند، بوش پسر سهام خود را یک میلیون دلار فروخت، آنهم چند هفته قبل از اینکه شرکت هارکن با شروع جنگ اول "امریکا" و عراق "بظور شگفتآورد" ورشکسته شد. همانطور که انرون منبع اصلی اهداء مبارزات انتخاباتی بوش پسر بود، سرمایهگذاران هارکن هم مهمترین سرمایه دهندگان پدر بودند. همانطور که در انرون پروندههای مربوط به انتقال نادرست سرمایه و کلاهبرداریها گم یا بهتر بگویم نابود شدند، بوش پدر از بازرسی معاملات خلاف قانون (Insider-Deals) هارکن جلوگیری کرد، و پسر هم کار را یکسره کرد و قانون »Freedom of Information Act« (قانونی که به شهروندان آمریکا اجازه میداد به اطلاعات جمعآوری شده توسط نمایندگان دسترسی داشته باشند) رقیق کرد (۶) و نشر پروندههای آنزمان را ممنوع کرد. معلوم هست که با زور و زر وارد کردن مردان بوش به شرکتهای تولیت و امانت که کلاهبرداری انرون (۷) را باید بازرسی میکردند و کنند، باعث شده که به نتیجهای نرسند یا بهتر بگویم به نتیجه مطلوب "دولتمردان" برسند. البته این کلاهبرداری چنان طنین کرد که بایستی چند نفر قربانی میشدند. اواخر ماه مه ۲۰۰۶ دو مدیر درجه بالای انرون Jeffrey Skilling و Kenneth Lay به جرم "تقلب سهام" در دادگاه (آمریکا) گناهکار شناخته شدند (وقتی اینرا مینوشتم هنوز معلوم نبود به چه مجازاتی محکوم خواهند شد و تازه محکوم هم بشوند، میدانیم که بخشیده خواهند شد. اولین بار نیست که چنین اتفاق افتاده است.)
Tom Flocco و Michael Ruppertدر قسمت سوم سودهای مرگ (۸ Profits of Death) مشاهبات دیگری هم را بررسی کردند. برای آنها مورد هارکن، »مادر همه انرونها« هست. دو بانک،Faysal Islamic Bank of Bahrain وKuwait Finance House، که آنموقع در سوداگری هارکن سهیم بودند که در لیست بنگاههای مشکوک به سرمایهگذاری در ترور هستند –البته فقط در لیست بازرسان اروپایی. البته از برنامه محدودیت حسابهای بانکی بوش در امان ماندند. دو بانک مظنون حسابهای رابطی خود را نزد آن بانک بزرگ بینالمللی دارند که شعبهء آمریکاییاش، A.B.Brown، در رابطه با سفتهبازیهای نامعمول قبل از یازده سپتامبر (۹) کمی مورد توجه قرار گرفت: بانک آلمان Deutsche Bank
یک نکته برای فکر: بانک آلمان که دهها سال این یک نام داشت و همه کارها و تجارت و ... با همین یک نام می کرد (البته مانند همه غولها صاحب شرکتهای دیگری با نامهای دیگر بود، اما نام ثبت شده صاحب این شرکتها و اسم روی حسابهای بانکی شخصی و تجاری و شرکتها و بورسی و ... یک اسم بود و آنهم بانک آلمان شرکت سهامی)، درین چند سال اخیر بخشهای خود از هم جدا کرد، پسوند و پیشوندهای مختلف به اکثرشان داد و پیشوند و پسوندها هم بعد از چند سال عوض کرد!!!
(۶) http://www.sfgate.com/cgi-bin/article.cgi?f=/chronicle/archive/2002/01/06/ED125108.DTL
(۷) http://www.guerrillanews.com/corporate_crime/doc286.html
(۸) http://www.fromthewilderness.com/free/ww3/01_09_02_death_profits_pt3.html
(۹) http://mitglied.lycos.de/gilemard/doc/conspiracy16.pdf
مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز
تومار درج شده در پست قبلی فراموش نوشد!
از آلمانمحبوبترین دشمن آلمانی: همسایه!
آلمان کشور مهاجرت:
آلمانی ۸۱٪
آلمانی (مهاجر یا فرزند مهاجر) ۱۰٪
خارجی ۹٪
بیش از ۱۵ میلیون دارای زمينهء مهاجرتی (واژه انتخابی آلمان)
نکته جالب توجه دیگر این هست که تیم ملی فوتبال آلمان هم با داشتن پنج بازیکن که مهاجر یا فرزند مهاجر هستند، هم ۲۰٪ با زمینهء مهاجرتی دارد.
منبع: ادارهء فدرال سرشماری آلمان و "روزنامه"
تکرار تاریخ یا ایجاد پادگان جدید برای ترور بنا بر فلسفه دولت امریکا: "فقط یک دشمن قوی، دشمن خوبی هست!"بعد از سالها ترور و اغتشاش توسط گروهان مسلح، منجمله گروهانی که توسط غرب و دیگران مسلح شده و تعلیم دیدند، گروه مسلح "امنیه شریعت" -با حمایت مالی و فکری از قشر متوسط و جانی از قشر پایین- که چندی پیش با به آتش کشیدن یک استودیو دوبله فیلمهای هندی با حکم دادگاه شرعی که فیلم و موسیقی و رقص در اسلام حرام هست، معروف شده بودند، موگادیشو را تسخیر و بقیه گروهان مسلح را به فرار وا داشتند و با برپایی دادگاههای شرعی، شروع به پیاده ریزی نظم شیوخ کردند تا بنام منفعت معنوی، بخر و بخور و بمیر، منفعت مالی داشته باشد و سرمایهسالاری اسلامی با "ثبات" برقرار شود.
نخیر این اخبار تکراری چند سال پیش نیست و موگادیشو هم شهری در افغانستان نیست. بلکه دیروز در سومالی.
گروه مسلح "امنیه شریعت" گروهان مسلح تحت حمایت آمریکا را شکست داد و پایتخت را تحت کنترل خود در آورد و فوری دست دوستی بطرف مهرههای امریکا دراز کرد. دولت موقت سومالی هم که تابحال نتوانست مقر خود در موگادیشو را تسخیر کند، فوری چهار وزیری که بیشترین مقاومت در مقابل افراطیون اسلامی کرده بودند، اخراج کرد.
آشنا بنظر می اید، بدجوری آشنا بنظر می آید!
از ایران و جهان:حدس بزنید بعد ازینکه چندروز پیش آقای خامنهای، غرب را با بحران نفت تهدید کرد، کی ازین سخنان سود برد!؟ ... هان ... کی ... ملت غیور ایران؟ ... نخیر! ..آقای خامنه ای؟؟ ... نمیدانم، با اینکه بعید نیست، اما فکر نکنم... شاید دوربریهایش و خودش هم غیر مستقیم!
این حرفها نزده، سرمایه سالاران غولهای نفتی، همانی که ایشان استبداد جهانی مینامد و میخواهد فلان و بسار بکند، فوری قیمت محصولاتش خود را بالا بردند!
جمله ای که از اخراج کارگران و کم کردن حقوق و مزایا و استثمار بیشتر ارزش داشت.
این سخن بهانه قرار دادند تا نفت گران کنند. با اینکه همه میدانند ایران توانایی بستن چاههای نفت خود ندارد، با اینکه میدانند فقط بلوفی بیش نیست و اگر ایران چنین کند در عرض سه هفته ورشکسته خواهد شد و سقوطش حتمی هست. اما میدانیم که اکثریتمان هر دروغی که به نفع خود خیال کنیم، فوری باور میکنیم.
فکر کنم این بیشتر باعث خشنودی بوش و لابی نفت شد تا اینکه آنچه امروز رسانه ها گفتند:
"بوش از جواب مثبت ایران ابراز مسرت کرد"