تاریخ تکرار میشود یا ادامه دارد!؟
نامه سیدجمالالدین اسدآبادی به یک دوست
من در موقعی این نامه را به دوست عزیز خود مینویسم که در محبس محبوس و از ملاقات دوستان خود محرومم. نه انتظار نجات دارم و نه امید حیات. نه از گرفتاری متألم و نه از کشته شدن متوحش. خوشم بر این حبس و خوشم بر این کشته شدن. حبسم برای آزادی نوع، کشته میشوم برای زندگی قوم ولی افسوس میخورم از این که کشتهای خود را ندرویدم، به ارزوئی که داشتم کاملا نائل نگردیدم، شمشیر شقاوت نگذاشت، بیداری ملل مشرق را ببینم. دست جهالت فرصت نداد، صدای آزادی از حلقوم امم مشرق بشنوم. ایکاش من تمام تخم افکار خود را در مزرعهء مستعد افکار ملت کاشته بودم چه خوش بود تخمهای بارور مفید خود را در زمین شورهزار از سلطنت فاسد نمینمودم. آنچه در آن مزرعه کاشتم به نمو رسید هرچه در این زمین کویر غرس نمودم فاسد گردید در این مدت هیچ یک از تکالیف خیرخواهانهء من به گوش سلاطین مشرق فرو نرفت. همه را شهوت و جهالت مانع از قبول گشت. امیدواریها به ایرانم بودند. اجر زحماتم را به فراش غضب حواله کردند. با هزاران وعد و وعید به ترکیا احضارم کردند، این نوع مغلول و مقهورم نمودند. غاقل از این که انعدام صاحبنیت اسباب انعدام نیت نمیشود صفحهء روزگار حرف حق را ضبط میکند. باری من از دوست گرامی خود خواهشمندم، این آخرین نامه را به نظر دوستان عزیز و هم مسلکهای ایرانی من برسانید، و زبانی به انها بگوئید: شما که میوهء رسیدهء ایران هستید برای بیداری ایرانی دامن همت به کمر زدهاید از حبس و قتال نترسید. از جهالت ایرانی خسته نشوید. از حرکات مذبوحانهء سلاطین متوحش نگردید. با نهایت سرعت بکوشید. با کمال چالاکی کوشش کنید. طبیعت بشما یار است و خالق طبیعت مددکار. سیل تجدد بهسرعت بهطرف مشرق جاری هست، بنیاد حکومت مطلقه منعدم شدنی هست. شماها تا میتوانید در خرابی اساس حکومت مطلقه بکوشید، نه به قلع و قمع اشخاص. شما تا قوه دارید در نسخ عاداتی که میانه سعادت و ایرانی سد سدید گردیده کوشش نمائید نه در نیستی صاحبان عادات. هرگاه بخواهید به اشخاص مانع شوید وقت شما تلف میگردد، اگر بخواهید به صاحب عادت سعی کنید باز آن عادت دیگران را بر خود جلب میکند. سعی کنید موانعی را که میانهء الفت شما و سایر ملل واقع شده رفع نمائید. گول عوامفریبان نخورید.
منبع: تاریخ بیداری ایرانیان به قلم ناظمالاسلام کرمانی
اما کو گوش شنوا!؟ حیف بیش از صدسال گذشت و کسی حرف گوش نکرد و نمیکند. هنوز سعی میکنند، تخمهای مفید در زمین شورزار قدرت فاسد بکارند. ترس جای خود دارد و زود خسته! اشخاص قلع و قمع و تعویض میشوند و اصول با چهره و نمایی دیگر یا تازه میمانند. موانع رفع نشد که هیچ بلکه موانع دیگر و بیشتر ساخته شد! نه فقط هنوز گول عوامفریبان میخوریم، بلکه کارشان آسانتر کرده و خودمان خودفریبی میکنیم تا مجبور به کوشش نشویم!!!
فراموش نمی کنیم و نمی بخشیم
مدارک مستند: افشاگری پدر و مادر اکبر محمدی در مورد قتل فرزندشان
از تارنمای ایران ب ب ب
بیانیه کانون وبلاگ نویسان ایران در رابطه با مرگ نابهنگام اکبر محمدی فعال دانشجویی در زندان اوین
البته "مرگ نابهنگام" را قتل بخوانید!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر