بعد از گل، بعد از بازی و افکار قبل از بازی نهايی
کل آلمان جشن و سرور. ترک و آلمانی با هم در آغوش هم، خیلی جالب و قابل تحسین بود.
البته چند استثنا هم بود. در نکاتی بين کردها و ترکها زد و خورد شد. نتکه قابل توجه: اعراب و ترکها در آلمان رقيب هم هستند و خصومتی در ميان هست و شهروندان عرب مقيم آلمان بلندتر از بقيه داد میزدند ... دويتچلاند ... دويتچلاند ... . بين کرد و ترک (البته نه همه) هم کينهء ديرينهای هست، اما دوستان کرد بعد از پيروزی آلمان داد ميزدند: کردستان ... کردستان.
در استان ساکسن (يا به اسم رسمی: ايالت آزاد ساکسن. در آلمان دو استان، حالت «ایالت آزاد» دارند و دومی باواريا هست) عدهای نفهم بجان چند ترک و چند مغاذه ترکها افتادند و دو مغاذهدار ذخمی شدند و هفت پليس هم به بيمارستان فرستادند.
تيمهای اروپايی که من از بچگی طرفدارشان بودم و هنوز هم هستم: آژاکس آمستردام، هلند، ليورپول و اسپانيا ... خب پس معلوم هست من طرف کی هستم، اما بعد از مشاهده اينهمه خوشحالی میترسم بعد از باخت آلمان، دلم برای طرفداران تيم ملی آلمان بسوزد و نيمخواهم دلم دوباره برای ساکنين و شهروندان آلمان بسوزد ... خوب چه میشود کرد ... بيخيال، حال که ديروز نميشد گفت: قرمزته، يکشنبه حتما میشود گفت ... مگر تيم ملی آلمان کرم بريزد و لباس دومشان را بپوشند.