ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

جمعه، تیر ۰۷، ۱۳۸۷

بعد از گل، بعد از بازی و افکار قبل از بازی نهايی

عجب بازی بود و بقول رسانه​های آلمان، سرآخر آلمانی​ها ترک​های بهتری بودند. وقتی فيليپ لاهم (ترجمه اسم به فارسی: فيلیپ لنگ) چندين ثانيه به پايان بازی گل پيروزی را زد، ترقه​ها و فشفشه​ها شروع به ترکيدن کردن يک صدای بوم خفن هم بلند شد که با خود گفتم اين ديگر چه بود ... وقتی توقع کم و حتی خیلی کم شود ... رفتم روی بالکن و نگاهی به خيابان انداختم و دیدم که یارو از روی شوق و زوق در خیابان خالی رفت روی بلندی وسط بلوار و زد به درخت. خوشبختانه بخير گذشت و کسی زخمی نشد و فقط اتوموبيل را بايد ريخت دور. حال چطور اون ماشين از سکوی به اون بلندی رد شد و زد به درخت و ماشین را غراضه کرد، مسئله​ای هست که نتوانستم حل کنم و فقط یک فرضیه دارم. سکوی وسط خیابان معمولا خیلی بلندتر از پیاده​رو هست و به درخت زدن کنار خیابان تازگی و تعجب ندارد و هرروزه اتفاق می​افتد، اما سکوی وسط خيابان بلند هست و خوردن به اون هم تعجب ندارد اما از اون گذشتن و در وسطش به درخت خوردن، خودش هنری هست بالاتر از گل​های دقايق آخر اين جام اروپا. فرضیه: احتمالا اتوموبيل بنز که آلمانی بود، کم توقعی هم مهينانش بهش چنان سرايط کرد که با گل دقيقه آخر مانند بقیه شهروندان آلمان از شوک پريد هوا و رفت روی سکو. خلاصه بدون پليس، اتش​نشانی و تصادف خيابان و محل آنقدر شلوغ شد که تابحال با بردن جامی هم نشده بود.
کل آلمان جشن و سرور. ترک و آلمانی با هم در آغوش هم، خیلی جالب و قابل تحسین بود.
البته چند استثنا هم بود. در نکاتی بين کردها و ترک​ها زد و خورد شد. نتکه قابل توجه: اعراب و ترک​ها در آلمان رقيب هم هستند و خصومتی در ميان هست و شهروندان عرب مقيم آلمان بلندتر از بقيه داد می​زدند ... دويتچلاند ... دويتچلاند ... . بين کرد و ترک (البته نه همه) هم کينهء ديرينه​ای هست، اما دوستان کرد بعد از پيروزی آلمان داد ميزدند: کردستان ... کردستان.
در استان​ ساکسن (يا به اسم رسمی: ايالت آزاد ساکسن. در آلمان دو استان، حالت «ایالت آزاد» دارند و دومی باواريا هست) عده​ای نفهم بجان چند ترک و چند مغاذه ترک​ها افتادند و دو مغاذه​دار ذخمی شدند و هفت پليس هم به بيمارستان فرستادند.
تيم​های اروپايی که من از بچگی طرفدارشان بودم و هنوز هم هستم: آژاکس آمستردام، هلند، ليورپول و اسپانيا ... خب پس معلوم هست من طرف کی هستم، اما بعد از مشاهده اينهمه خوشحالی می​ترسم بعد از باخت آلمان، دلم برای طرفداران تيم ملی آلمان بسوزد و نيم​خواهم دلم دوباره برای ساکنين و شهروندان آلمان بسوزد ... خوب چه می​شود کرد ... بيخيال، حال که ديروز نميشد گفت: قرمزته، يکشنبه حتما می​شود گفت ... مگر تيم ملی آلمان کرم بريزد و لباس دومشان را بپوشند.

هیچ نظری موجود نیست: