ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

سه‌شنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۵

دسيسه مرکز تجارات جهانی قسمت ۳۱

رسوائی انرون (enrongate)/ قسمت اول


چند ماه طول کشید تا رسانه‌های آمریکا خود را محبور دیدند در مورد داستان جون اونیل (John O'Neill) (۱)، مامور دستگیری تروریست‌ها که چون از تعقیبش بدنبال بن لادن جلوگیری شد، استعفا داد و یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ در برج‌های دوقولو کشته شد، گذارش دهند. حتی سی‌ان‌ان که تمام وقت "حقیقت" دولتی را پخش می‌کرد، در این مورد و درباره کتاب Jean-Charles Brisard & Guillaume Dasquie: Bin Laden - la verite interdite (۲) که این ماجرا را افشا کرد، بحث کرد. البته اگر بشود بحث نامید.

سی‌ان‌ان در مورد ماجرا از ریچارد باتلر (Richard Butler)، بازرس سابق سازمان ملل، کارمند کنونی انجمن-راکفلر »شورای روابط خارجی (Council on Foreign Relations)«، بعنوان متخصص پرسجو کرد. او هیچ سعی نکرد که قضایات کتاب را نفی یا نقد کند. بخصوص وقتی بریسارد و داسک به نقل قول از جون اونیل اظهار کردند که مانع دستگیری بن لادن شدند تا منفعت نفتی آمریکا بخطر نیفتد. بخاطر همین بعد از ضربات تروریستی به پادگان آمریکا در عربستان سعودی و ناوجنگی »Cole« از جستجوی اونیل و ماموران اف‌بی‌آی در عربستان سعودی و یمن بدنبال مقصرین، جلوگیری کردند. و نمایندگان آمریکا در مذاکرات-خط‌ لولهء نفت با دولت طالبان، پیشنهاد طالبان برای استرداد بن لادن به امریکا را رد کردند، چونکه نی‌خواستند به افغان‌ها سهم بیشتری از درآمد خط لولهء نفت بدهند. باتلر در مصاحبه با سی‌ان‌ان (۳) در این مورد گفت:

»آنطرف نفت هست، و این یک چیز بنیادی هست. ما نباید از این واقعیت اساسی چشم‌پوشی کنیم. چمعیت ایالات متحده ۵٪ جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند و ۴۰٪ نفت جهان را مصرف می‌کنند. بخاطر همین نفت اینقدر اهمیت دارد ... و ذخایر نفتی مهم در آسیای مرکزی موجود هست و بهترین راه آنان را برای رساندنش به دریا، ساختن خط لوله در افغانستان هست. این یک شبکه هست، و من گمان دارم که همهء پیش‌آمدها را به ما گذارش نمی‌دهند. انکار خواهند کرد، ادعا خواهند کرد که جلسات معین اتفاق نیفتادند، درحالیکه واقعا اتفاق افتادند. جالب‌توجه‌ترین موضوعی که این نویسندگان فرانسوی گذارش دادند، این هست که توانستند اسناد بایگانی را مشاهده کنند. ما نتوانستیم دقیقا متوجه لهجه‌شان شویم، اما من می‌دانم چه مقصودشان چیست: آنها به صورت جلسهء مکالمات دیپلماتیک دسترسی داشتند.«

(بنا به گفته ماتیاس بروکرز این نقل قول از باتلر در تاریخ ۱ ژانویه ۲۰۰۲ ساعت دو بعد از ظهر به وقت اروپای مرکزی در صفحه سی‌ان‌‌ان قرار داشت و ساعت چهار بعد از ظهر بدون هیچگونه اظهارنظری پاک شد و هرچه با گوگل هم بدنبال مصاحبه اصلی گشت، دیگر پیدا نکرد. چونکه خود من صدها بار شاهد عینی چنین عملی توسط رسانه‌ها بودم -آری، حتی رسانه های غربی، بخصوص در مورد مسائل ایران و اعتراضات مردم از رژیم ایران در خفی نگه داشته میشوند و اگر اشتباهی راه پیدا کند، فوری برداشته میشود. چنین اکثریت مردم افکار بسته به دهان رسانه های وابسطه، خیال میکنند: رژیم ایران، نماینده مردم ایران. جوابشان هم: اگر مخالفند، پس چرا مردم تظاهرات و اعتراض نمیکنند!!! - و هستم که چگونه اخبار، گذارش و اظهارنظرها بعد از ساعتی ناگهان ناپدید می‌شوند و اینکه گوگل با هر دولت و نظام و قدرتی کنار می‌آید، حرفش قبول دارم.
آخرین مورد هم که من متوجه اش شدم، زدو خورد دانشجویان در روزهای اخیر بود که گذارش اولی ایسنا ناگهان ناپدید شد و بجایش نقل قول از یک نظامی که فقط بیست سی نفر بودند ...)


(۱) دسیسه مرکز تجارت جهانی قسمت بیست و سوم
(۲) http://www.bushwatch.net/bush.htm#feature
(۳) http://www.cnn.com/TRANSCRIPTS/0201/08/ltm.05.html

مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز

جمعه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۵

مبارکه


با اینکه برلین دو ایستگاه مرکزی قطار دارد (شرق و غرب)، بعد از هفتصد میلیون یورو و با شش سال تاخیر، ایستگاه مرکزی جدید در نزدیکی کاخ نخست وزیری و یکی از بزرگترین استگاه‌های دنیا، امروز افتتاح خواهد شد.
خب چی میشود گفت: مبارکه!




هنوز استادیوم‌ها ، اسم محله، ورزشکار و اشخاص سرشناس داشتند. فقط اشتوتگارت بود که اسمش کمی شرکتی بود: گوتلیب دایملر. خب عیبی نداشت، بغیر ازینکه موسس شرکت بود، یک مخترع هم بود و خب مرسدس بنز هم حتما پولی برای مرمت داده بود و هیچکس عیبی ندید که اسمش از محله به اسم یک مخترع عوض شد.
هیچ ایرادی!؟ الان خیلی از استادیوم‌های تیم‌های نامدار اسم شرکت‌ها را رویشان گذاشتند، از آبجوسازی تا سرویس اینترنت و نکته جالب دیگر هم این هست که قبلا استادیوم فلانجا یا استادیوم (ورزشگاه) بساری بود ، الان "اسم شرکت-آرنا".
arena میدان مسابقات روم باستان بود. جایی که اربابان برای مشغولی و سرگرمی و دلخوشی بندگان خود، عده‌ای را با وعده‌های مختلف و به زور و با زر به جان همدیگر می‌انداختند، تا بندگان را با نان و بازی، راضی و قدرت و ثروت خود بیشتر کنند. هیچ ایرادی ندارد!؟
یاد بچگی‌هام افتدام، وقتی فیلم "robocop" را دیدم. می‌خندیدم و می‌گفتم که یکنفر چقدر باید موادمخدر برداشته باشد تا چنین داستانی به مغز خرابش برسد؟ مگه شهر هرت هست تا شرکت خصوصی صاحب شهری شود و اسمش عوض کند.
چندی هست که کتابخانه دانشگاه دیگر داخل ساختمان مرکزی نیست. در یک ساختمان خارج از دانشگاه هست. وقتی می‌خواهی واردش شوی، بالای ورودی با خط بزرگ و واضح نوشته:
"VOLKSWAGEN-Haus Universitätsbibliothek"
وقتی کتابخانه دانشگاه اسم شرکت داشته باشد ... قدم بعدی؟
بگذریم، دلم برای شرکت‌ها می‌سوزد .. اوخــــی ... اینهمه زحمت و پول و حالا ورزشگاه‌هایی که اسم شرکت را دارند و اون شرکت جزو سرمایه‌دهندگان فیفا نیست و قراردادی باهشان نبستند، بایست در ماه آینده اسم خود عوض کنند.
چی می‌شود گفت؟ مبارکه!
در ضمن به دوستانی که در ملع عام و یا در استادیوم می‌خواهند فوتبال ببینند، میگم مواضب باشید که اگر نشان و علامت فیفا یا جام جهانی همراهتان هست فقط لباس‌هایی بپوشید که بی‌نام هستند یا نامشان معلوم نیست و یا عضو انانی هستند که به فیفا پول دادند، وگرنه گرفتاری دارد. گر امان شوخی کونیم، اشانا شوخی پوخی حالی نیه

چهارشنبه، خرداد ۰۳، ۱۳۸۵

The American Way of War قسمت آخر

(...)
(...)
(...)

با توجه به مسائل غریب درج شده در یک تومار (۸) که سنای امریکا را خطاب کرد و بی‌جواب ماند و آبی هم تکان نخورد، نیاز بشر به حقیقت کردن فرایض ساده دسیسه را متوجه می‌شویم :

الف) خرید هزاران Put-Option شرکت United Airline در روزهای قبل از یازده سپتامبر

ب) معاملات مالی بیش از ۱۰۰ میلیون دلاری (بیش از معمول) در روز یازده سپتامبر که از طریق کامپیوترهای برج انجام شد.

پ) جعبه سیاه چهار هواپیما

ت) با مبایل تلفن کردن مسافرین ربوده شده که در صورتحساب‌ها درج نشده‌اند

ث) کل مکالمه اداره نظم هوایی روز یازده سپتامبر

ج) گذارش شاهدین که گفتند پرواز ۹۳ (پنسیلوانیا) قبل از سقوط، منفجر شد

چ) قسمت‌های هواپیما که در ۱۰ کیلومتری نقطه سقوط پیدا شدند

ح) نقش Unocal در ساخت خط لوله نفت در افغانستان و برنامه‌های انجام شده مربوط قبل از ۲۰۰۱

خ) نقش Carlyle Corporation برای احیای اهداف Unocal و برنامه‌های انجام شده مربوط قبل از ۲۰۰۱

د) نقش وسایل کنترل از راه دور در سقوط یازده سپتامبر

ذ) امکان اینکه جرج بوش قبل از ضربهء یازده سپتامبر خبر داشت

ر) نقش "اتحاد شمال" در فزون تولید تریاک بعد از مداخله ایالات متحده در افغانستان

خب اکثر این سوالات را ما نمیتوانیم جواب دهیم و شک دارم که سران و ساستمداران آمریکا آنرا قانع کننده جواب بدهند. اما در جواب د) احتمالا این وسایل فنی نبودند، فقط می‌ماند که کی واقعا از دور کنترلشان کرد؟ و اینکه آیا اهمیت دارد که پرزیدنت بوش که مترسکی بیش نیست، خبر داشت، شک دارم. بخصوص وقتی در سال ۲۰۰۰، هنگامی که دولتش (دور و بری‌ها و بخصوص به اصطلاح معاونش دیک چنی) با طالبان همکاری می‌کرد، خیال میکرد "The Talibans" یک گروه موسیقی پانک هست ...
اینکه بن لادن مسئولیت را قبول کرد، نشان می‌دهد که توان انجام چنین عملیاتی بدون کمک یا خواست "دیگری" داشت و دارد؟
آیا بعد از اقدامات ایالات متحده، ترور کمتر یا بیشتر شده است؟ دنیا مطمئنتر یا خطرناکتر شده است؟
سوالات زیاد و جوا‌‌‌ب‌ها گنگ!

(۸) http://www.petitiononline.com/11601TFS/petition.html

مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز

دوشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۵

The American Way of War قسمت سوم

مردم فوری اخبار رسانه‌ها باور کردند و هیچ شک و تردیدی به خود راه ندادند. این نوع
واکنش جای تعجب ندارد و بخاطر همین یک برنامه شستشوی مغذی عمومی همیشه قابل اجرا هست و می‌باشد. به یک جمعیت شوکه شده نباید اجبار کرد چیزی باور کنند، آنها خواستدار یک توضیح ساده و قابل فهمشان هستند، بهش نیاز دارند. واقعیت هرچه پیچیده‌تر و نامطمئن‌تر برای درک و فهم باشد، جواب‌ها و توضیحات می‌توانند ساده‌تر باشند -وچنین یک فرضیه دسیسه کاملا ساده مؤثرتر خواهد بود(۶). مثل فرضیه دسیسه جهانی القاعده که تا امروز هیچ مدرک قانونی برایش موجود نیست و با همه اینحال این فرضیه به حقیقتی تبدیل شد که آقای پرزیدنت جرج دبلیو بوش محبوبیت خود را مدیون آن هست. و به آمریکا (در نمایندگی سرمایه‌سالاران) مجوز می‌دهد که بدون اعتراض منابع نفتی جهان را تحت کنترل نظامی بگیرد. با "آزادکردن کویت" استحکامات نظامی در خلیج پارس دائر شد، با "آزادکردن افغانستان" یا بنام "نابودی القاعده" در افغانستان و ازبکستان همچنین روا شد و با "آزادکردن عراق" چاه‌های نفت بین‌النهرین را هم زیرنظر مستقیم ارتش سرمایه‌سالاری(۷) آمد. همانطور هم فرضیه دسیسه جهانی یهود که زمامداران دیروزی و امروزی با پخشش، خود را محبوب کردند و می‌کنند و بر کرسی قدرت نشستند.


(۶) بهترین مثال، بزرگترین و باقدمت‌ترین فرضیه دسیسه می‌باشد: خواست و تقصیر خدایان، ارواح و شیاطین بود و هست. هرچه به ماقبل‌تر برگردیم شعور، فهم، درک و آگاهی بشر کمتر بود و چنین ادیان توضیحات ساده‌تری، که قابل درک زمان بود، داشتند!!!
البته این به این معنی نیست که هرکی ادیان را باور نکند آگاه و هرکی ادیان باور کند ناآگاه هست. بلکه منظور این هست که هرچه آگاهی کمتر و وحشت بیشتر فرضیه ساده تری میپذریم (از دینی تا علمی و ایسمی)!


(۷) در تاریخ آمریکا از اول تا امروز ازین ارتش بعنوان ارتش آزادیخواه و گر صحبت ونام برده می‌شود و هنوز هم می‌بریم. اما حالا کمی دقت و چند مثال:
- جنگ استقلال. بنام آزادی و برابری بشر. درحالیکه بعد از پیروزی بومیان هیچ حق و حقوقی نداشتند و آفریقاییان برده بودند. این یک جنگ برای نگه‌داری سرمایه مالکین انگلیسی ساکن آمریکا بود. و جنگ‌های بعدی با حمایت بریتانیا با فرانسه و اسپانیا برای افزایش املاک آنان بود. البته سربازان را نه فقط با زر بلکه با افکار آزادیخواهانه به خدمت گرفتند.
- جنگ داخلی. بنام آزادی بشر و از بین بردن برده‌داری. در حالیکه همان حزب جمهوری‌خواه آبراهام لینکلن تا اواخر دهه شصت قرن بیست میلادی، از دادن حق و حقوق سیاه‌پوستان خودداری کرد. کمی کاوش و جستجو و بعد متوجه می‌شویم این جنگ برای ثبات و حفظ منافع سرمایه‌سالارن صنعتی شمال بر ضد مالکین جنوب بود که در رقابت خود با آنان یک بدی میدیدند و آنهم دادن حقوق به کارگران خود بود، درحالیکه مالکین جنوب از دادن حقوق منزوی بودند. اما چونکه بنام آزادی نمی‌توانستند از دادن حقوق خودداری کنند، ندادن حقوق مالکین جنوب به بدی تبدیل شد. با زور پلیس سعی کردند از دادن حقوق و مزایای بیشتر به کارگران خود شانه‌خالی کردند، بحثی دیگر هست.
- لشکرکشی به آمریکای مرکزی و لاتین در اوایل قرن بیستم در ماموریت united fruit company، برای حفظ املاک و باغ‌های موز.
- دو جنگ جهانی. بنام آزادی اما فقط بعد ازینکه انگلیس و بقیه متفقین حاضر شدند (چاره دیگر نداشتند) مناطق نفوذ خود را به آنان بدهند و نوچه‌گی آمریکا قبول کنند
- جنگ پاناما. بنام مبارزه با مواد مخدر. اما در اصل برای تسخیر کانال و تضمین استقلال سرمایه‌‌سالاران.
- اینها فقط چند مثال بودند. جنگ‌ها و لشکرکشی‌های ارتش امریکا برای حفظ منافع سرمایه‌سالاران و ضد هرنوع مدل و سیستم دیگری که در قدرت و منافع سرمایه‌سالاران تخلل می‌افکند بسیار هستند (از چین، ویتنام، فلیپین، گواتمالا، ایتالیا، یونان،ایران -مصدق-، شیلی و ... و ... و ...) و فقط هرجا مطمئن شدند که مدل و سیستم سراخر با شکست مواجه و یا تسلیم خواهد شد، عقب‌نشینی کردند وگرنه بدترین و فجیعترین دیکتاتوری‌ها را بنام آزادی و دمکراسی با زیرپاگذاشتن دمکراسی و آزادی دائر و تضمین کردند تا منافع سرمایه‌سالاران (بخصوص مقیم امریکا و انگلیس) و سیستم محبوبشان را حفظ کنند.

جمعه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۵

ویدیو پنتاگون، مدرک ثابت کننده یا بیشتر مشکوک می‌کند؟

ببخشید هی بین این قسمت سی پارازیت ول می‌کنم، اما کمی سخت هست، وقتی درینمورد مینویسی و فیلتر برداشته می‌شود، درین مورد نوشتن. هرچند بازم درین مورد مینویسم که در درجه اول نشان میدهد که قم‌حوری دارای تمامی بدیهای غرب بعلاوه هزاران بدی دیگر هم هست و امیدوارم برداشت درست شود که این نه آمریکا و نه ایران بد یا خوب هستند بلکه اعمال و رفتار و سیاست باید وزنه باشند. ایکه ایران یا امریکا بکشد و بزند و حقوق پایمال کند، حق دارد و دیگر حق ندارد، بلکه این عمل هست که ناحق هست.

برسیم به یک مسئله‌ای که نمی‌دانم از خنده بیفتم غش کنم تا رگی پگی پاره بشود یا از عصبانیت بیفتم سکته کنم. نمیدانم این رسانه‌ها یعنی واقعا مارا اینقدر احمق و نادان و خرفت می‌دانند یا اینکه من فقط خیال می‌کنم که ما اینقدر احمق و نادان و خرفت نیستم (با عرض معذرت از بدوبیراه گفتن):
اوایل ۲۰۰۲ پنتاگون عکس‌های دوربین نظارتی خود را نشر کرد و گفت بفرمایید این مدرک برای ضربه هواپیما در پنتاگون (وزارت دفاع ایالات متحده). من عکس‌ها را از صفحه سی‌ان‌ان پایین آوردم، بغیر از مرموز بودن تاریخ که نوشته بود دوازدهم سپتامبر زیر عکس‌ها نوشته بودند:
هواپیما (plan)، انفجار ، انفجار شماره دو تا چهار
من هم تا درد گرفتن چشمم عکس‌ها مشاهد کردم و هواپیمایی ندیدم:
خود قضاوت کنید. این عین عکس‌هایی هست که پنتاگون به رسانه‌ها داد و من از صفحه سی‌ان‌ان دانلود کردم(قبل از اینکه بردارند) و قول میدهم که هیچ دستکاری نکردم:






خلاصه وقتی دیگر حرفی نشد، فهمیدم کاسه‌ای که زیر نمیم کاسه بود، شکست. تا ناگهان چند روز پیش در اخبار تلویزیونی اعلام کردند که بالاخره پنتاگون فیلم دوربین نظارت را به رسانه‌ها داد که ثابت می‌کند، هواپیما به پنتاگون برخود کرده و فیلم نشان داده شد که من هواپیمایی ندیدم و با همه اینحال همه جار و جنجال زدند که فیلم ثابت کرد که انفجار پنتاگون از ضربه هواپیما بود و تنها نقدشان این بود که از خانواده مسافرین اجازه نگرفتند و حتی بهشان خبر ندادند که می‌خواهند این فیلم را پخش کنند.
منو میبین، هاج و واج مانده بودم که اینها چهار سال و چند ماه پیش که نشر کرده بودند و هیچی معلوم نبود و حالا دوباره دارند پخش میکنند و می‌گویند بالاخره و فلان و بسار و ثابت شد و ازین حرف‌ها.
ویدیو را میتوانید اینجا مشاهده کنید!
حالا چند عکسی که من از ویدیو برداشت کردم:
دوربین اول، قبل از انفجار.



سایه یا شمایل بالای به گفته‌شان، هواپیما می‌باشد.
قابل توجه که موازی زمین هست و به بلندی یک وانت یا مینی بوس می‌باشد و با توجه به سایهء ستون‌ها، هواپیما هیچ سایه‌ای نیفکنده است!!!



حالا می‌رسیم به انفجار. صحنه زنده برخورد هواپیماها به برج تجارت جهانی بیاد دارید. انفجار به اطراف بود، اما اینجا انفجار به طرف بالا هست. مواد سوختی (نفت سفید) این هواپیما هم برعکس هواپیماهای برج دوقولو فوری می‌سوزد و شعله‌اش بعد از چند ثانیه خاموش می‌شود:





حال چند عکس از دوربین دوم. نکته جالب اینجاست که می‌گویند، دوربین پنتاگون در ثانیه دو عکس می‌گیرد. میگویند شمایل بالای نوک هواپیما هست. اولین عکس ثانیه ۵۹ ویدیو (ثانیه ۲۲ دوربین دوم) و آخرین عکس ثانیه ۶۰ (ثانیه ۲۳ دوربین دوم) فقط همین نوک را نشان می‌دهند. و انفجار قارچ مانند:





خب حالا چونکه ایدفعه بیشتر و بلندتر داد زدند که ثابت شد، یعنی ثابت شد!؟ منو که بیشتر به شک انداخت.

برای من نظامهای ایران و آمریکا اعمالین یک دسیسه هستند و بازهم میگویم قم‌حوری == آمریکا به توان صد و بخاطر همین بندگی و دیوارها و خط قرمزها و دروغ‌ها و خشونت‌ها و برخوردها و ... و ... در ایران محسوستر و سنگینتر و ناگوارتر هست!

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۵

دسيسه مرکز تجارات جهانی قسمت ۳۰

(...)
The American Way of War قسمت دوم
فقط با این نوع تخدیر هوش می‌توان بیتفاوتی و جهالت رسانه‌ها، بخصوص در سال‌های اول جنگ، در مورد قتل کودکان، زنان و مردان در افغانستان و عراق را توضیح داد. حتی کنون هم گر جهالت را بکنار گذاشتند، اخبار قتل خانواده‌ها را بدون احساسات کوتاه درج می‌کنند و با توجه به عکس شکنجه و آزار، فقط با حرارت از لزوم شکنجه در مقابله با ترور سخن می‌گویند. همان رسانه‌هایی که یازده سپتامبر ۲۰۰۱ از قتل بی‌رحمانه "۷۰۰۰" بیگناه کاملا شکه شده بودند، بعد اخبار اینکه مقتولین فاجعه برج‌های دوقولو تقریبا ۲۴۰۰ نفر بودند درحالیکه مقتولین "جنگ ضد ترور" روز بروز بیشتر می‌شوند، نادیده گرفتند. اما خبر قتل اولین سرباز آمریکایی در توسط آتش دشمن در دنیا پخش شد. بنا بر آمار چند ماه اول جنگ یک سرباز قربانی در مقابل ۴۰۰۰ غیرنظامی مقتول قرار گرفته بودند. ۱۹ نفر متهم به تروریست بودن که یازده سپتامبر رکورد ترور در کاری‌ترین قتل را بدست آوردند (۱۹ به ۲۴۰۰)، چند هفته بعد آنرا از دست دادند (۱ به ۴۰۰۰). و راه جدید، راه جنگ آمریکایی (American Way of War ۳) تضمین می‌کند که این رکورد را بزودی از دست ندهند.

از کلانتری که در تعقیب جنایتکاران شهری را با خاک یکسان می‌کند و بجای دستگیری مقصرین شهروندان را تک تک می‌کشد، چه انتظار باید داشت؟ همکارانش در نقاط دیگر که با یک همچین کلانتری "همبستگی نامحدود" اعلام می کنند، چه بشری هستند؟ و چگونه کارتل رسانه‌های وابسته بکش بکش قلدرانه را بعنوان یک اقدام مدنی لازم و ضروری توجیه، باند را منفور و کلانتر را دلاور اعلام می‌کند، آنهم هنگامی که هنوز مجرم بودن اولی معلوم نیست و ثابت نشده و دلاوری آخری هرروز اجساد تولید می‌کند و باعث بنیاد بزرگرتین اردوگاه فراریان (۴) شد؟ این چه عملیات روانشناسی عظیم بود که دستجمعی طلسم کرد و به حق عنوان "بزرگترین عملیات شستشوی مغذی در تاریخ بشر"(۵) را گرفت؟

ادامه دارد ...

(۳) http://globalresearch.ca/articles/BEL201A.html

(۴) http://news.independent.co.uk/world/asia_china/story.jsp?story=112688

(۵) http://www.rense.com/general15/tr.htm

مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۵

از جهان در برلین

۱۶ ماه مه ۱۸۸۱ میلادی اولین قطار‌برقی (تراموای، واگن برقی، اتوبوس برقی، قطار خیابانی،...) در برلین شروع به کار کرد. مسافت ۲,۵ کیلومتری را در ده دقیقه و روزانه دوازده بار می‌پیمود. ۲۶ مسافر در واگن جا داشتند.

اوایل برق خود از ریل می‌گرفتند. ۱۸۹۰ مسافت ۱,۵ افزایش یافت و از سیم هوایی برق می گرفت. سه سال بعد تمامی مسافت برق خود از سیم هوایی گرفت و تا ۱۹۶۲ ازین قسمت استفاده شد.

امروزه در اکثر شهرهای بزرگ جهان میلیون‌ها کیلومتر ریل و سیم هوایی، میلیون‌ها مسافر داخل شهری را به مقاصد خود می‌رسانند!




یونیسف (کمک کودکان سازمان ملل) به مناسبت سالگرد ۶۰ سالگی در برلین اعلام کرد:

۱ میلیارد کودک و نوجوان، که نیمی از بچه‌های دنیا را تشکیل می‌دهند، در فقر بسر می‌برند و بزرگ می‌شوند.

بیش از ۱۰ میلیون کودک سالانه در جهان سوم فقط از گرسنگی و آب کثیف می‌میرند!!!




در جواب به بینام (کامنت پست قبلی):
جالب بنطر میرسد که فقط نام بردن از مارکس چه افکار و چه ترسهایی بوجود می آورد و این نشان خطر موجود و گرفتاری اصلی جوامع ایرانیان هست.
در آلمان که یک دمکراسی غربی هست به مارکس بعنوان یک فیلسوف نگاه میکنند که از نامبردنش هیچ ترسی ندارند و حتی با اینکه اکثریت احزاب سیاسی از راست تا چپ با راه حل مارکس مخالفند، خیابانها بنامش میگذارند. من هم هرچند با هدف مارکس و ایجاد عدالت اجتماعی موافقم اما با راه حلهایش مشکلهای خود دارم و اکثرا مخالف.
در ضمن جالب هست که دوستان، بخصوص مقیم خارج، که اقامت خود را مدیون سیاستهای چپگرایی هستند، چنین واهمه دارند وقتی نام مارکس ببری.
مشکل ما چپ گرایی نیست، بلکه تنگ بینی و فکر محدود هست.
ببخش دوست عزیز و ناشناس، واقعا معذرت میخواهم، اما برای من بین سیستم روسیه بلشویکی که میخواست همه را یک رنگ کند و شمایی که میخواهید همه را میانه رو یا راستگرا کنید، فرقی نیست.
بین آمریکایی که توسط محدود کمپانی که دیکتاتوری اداره میشود و حقوق کارمندان و کارگران وابسطه به خواست مدیران دیکتاتور هست و وابستگی دولت به این شرکتها و با توجه به غورت دادن و ترکیب شرکتها، امکان کنترل اقتصاد توسط یک شرکت بزرگ هست با روسیه بلشویکی که کارگران و کارمندان نداشتن و داشتن حقوق و مزایای بیکیفیت خود را مدیون مدیران دیکتاتور دولتی بودند، هیچ فرقی ندارد.
این سرمایه داری افراطی و یا بهتر بگویم سرمایه سالاری و کوته بینی حاکم در ایران باعث و بانی همه مشکلات هست که بخاطرش عده محدودی بنام شاه و میهن و خدا و ولی فقیه و ... از تنگ بینی و فکر محدودمان استفاده میکنند و امکان دارد بنامهای دیگر هم در آینده استفاده کنند.
یک سوسیالیست، یک مشروطه خواه یا یک دمکرات واقعی که با اعتقادهای و راه حلهای مختلف خود، پایه بند به اصول ایسمهای خود باشد که دم از آزادی و نمایندگی میزند، خطرناک نیست. خطرناک انان هستند که بنام سوسیالیسم، مشروطه یا دمکراسی این اصول را زیرپا میگذارند. خطرناکتر آنانی هستند که بخاطر اعتقاد خود به سوسیالیسم، مشروطه یا دمکراسی کورکورانه بدنبال هر فردی که فریاد سوسیالیسم، مشروطه یا دمکراسی میزند، راه می افتند و زیرپا گذاشتن آزادی ها را نادیده میگیرند.
مشکل ما مشکل انتخاب عقیده نادرست نیست، بلکه مشکل اصلی ما ترس بیجهت هست که باعث میشود بنام اعتقادها و ایمان هایمان، دیکتاتوری ها پایه بگیرند.
مشکل دیگر ماهم پیش قضاوت هست. میدانی اگر صد، صدوپنجاه سال پیش در اروپا دم از دمکراسی میزدی، هم چپگرای خطرناک محسوب میشدی و جانت در خطر بود؟
میدانی اگر پنجاه تا بیست سال پیش در امریکای جنوبی برنامه سوسال دمکراتهای اروپا را انتخاب میکردی، یک کمونیست بحساب می آمدی و امکان مفقود شدنت زیاد بود؟
خیلی خیلی خیلی جالب هست که نام بردن مارکس چنین واکنشی بوجود آورد.
حالا بروید و تاریخ را دید بزنید. ببینید احزاب میانه رو و راست اعتدالی و به اصطلاح لیبرالها کی قدرت گرفتند و از طرف حکام حمایت شدند، دولتها قوانین به نفع مردم کی گذاشتند؟؟؟؟
و تفاوت اروپا و درجه سرمایه داری و سالاری اش با قبل و بعد از سقوط بلوک شرق مقایسه کنید!!!

جمعه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۵

دسيسه مرکز تجارات جهانی قسمت ۳۰

The American Way of War قسمت اول

بعد از قتل و عام ۲۴۰۰ انسان در ترور برج‌های دوقولو بنا بر یک فراز عوام پسند، دیگر هیچ چیز مانند گذشته نیست. اما مطمئنن یک چیز ادامه داشت و خواهد داشت، هرچند رسانه‌های یکسان شده، نادیده گرفتند: قتل و عام. بنا بر بررسی (۱) Marc Herold استاد اقتصاد دانشگاه New Hampshire از ۷ اکتبر تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۱ زیر بمباران آمریکاییان ۳۷۶۷ غیرنظامی در افغانستان به قتل رسیدند.

سیاستمداران غرب از اخلاق و ارزش‌های عیسویت مانند نیکوکاری و دوست داشتن همنوع صحبت می‌کنند اما فقط جمله معروف انجیل "چشم بجای چشم، دندان بجای دندان" دعوت به انتقام گرفتن تعبیر می‌کنند و واعظین تلویزیونی آمریکا فقط شعار دوستی و دوست داشتن می‌دهند و حرف احکام انجیل می‌زنند (برای دوستان داخل ایران هم آشنا بنظر میاد!). اما هدف بنیادگرایان ایدئولوژ که انجیل لاف می‌زنند همان هدف ملایان و خاخام‌های متعصب مذهبی در فلسطین و دنیای اسلام هست: جمعیت را به قتل دیگران تحریک کنند و آنان را از مساعدت خدا مطمئن سازند تا آنطور که در طول تاریخ مشاهده می‌کنیم، نان به نرخ روز بخورند!!!

چه کسی، وقتی در مقابل شرارت نهایی قرار گرفته، خرده‌گیری می‌کند و اجساد می‌شمارد؟ چه کسی خود را بخاطر اصول اخلاقی با شک رسوا می‌کند، وقتی هدف جلوگیری از آخرین گام نظامی شیطان دجار یا پیاده کردن دولت جهانی الله هست؟ مثل اینکه نقد مارکس از دین بعنوان "افیون توده‌ها" تجدید باید بشود. بنظر می‌رسد با شروع هزاره سوم میلادی اصل مذهبی کمتر مسکن آسیب و زخم روحی و بیشتر آمفیتامین ایدئولوژیک هست (۲): اسپید (مخلوطی از آمفیتامین‌ها و موادمخدر محرک کننده، کوکائین برای کم و بی درآمدان) برای جنگ، برای بکار گرفتن تنگ‌نظری.

ادامه دارد...

(۱)http://www.commondreams.org/views02/0102-02.htm

(۲) مارکس دین را تریاک توده نامید و تریاک جزو موادمخدر تسکین دهنده هست، اما امروزه مشاهده استفاده دیگری از ادیان هستیم و باید از موادمخدر تحریک کننده نام برد: کوکائین توده‌ها!!!

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۵

به مناسبت روز آزادی مطبوعات

سرلوحه را به مناسبت انتخاب کردم چونکه نمیدانم تسلیت بگویم یا تبریک!!!
آماری از ۲۰۰۵ ميلادی
حداقل (یعنی آنقدر که خبرداریم) ۶۳ خبرنگار به قتل رسیدند - بیشترین تعداد این ده سال اخیر!
بیش از ۱۰۰۰ رسانه سانسور و ممنوع شدند - !
از اول ژانویه ۲۰۰۶ تا اکنون ۱۶ خبرنگار و ۶ کارمند رسانه به قتل رسیده، ۱۲۰ خبرنگار و ۳ کارمند و ۵۶ وبنویس دستگیر شده‌اند.
سران اشرافی و سیاسی و دینی، وزرا، روئسای گروهان مسلح جزو ۳۷ بزرگترین دشمنان آزادی مطبوعات هستند. چند مثال:
از ایران: آقایون خامنه‌ای -ولی فقیه و احمدی نژاد - رییس قم‌حور
از روسیه: آقای ولادیمیر پوتین - رییس جمهور
از چین: آقای هون جین تاو - رییس جمهو
بقیه اینجا (به آلمانی)!

در رتبه‌بندی سال پیش مقام اول را با نیم امتیاز کشورهای زیر دارا هستند:
دانمارک، فنلاند، ایسلاند، ایرلند، هلند، نروژ و سوئیس!
رتبه‌های آخر:
۱۶۲. لیبی - ۸۸،۷۵
۱۶۳. برمه - ۸۸،۸۳
۱۶۴. ایران - ۸۹،۱۷
۱۶۵. ترکمنستان - ۹۳،۵۰
۱۶۶. اریتره - ۹۹،۷۵
۱۶۷. کره شمال - ۱۰۹،۰۰

آلمان در این لیست فعلا با چهار امتیاز مقام ۱۸ به همراه بلژیک و یونان دارد اما بنا به سخن رییس "اتفاق ناشران روزنامه آلمان" بخاطر قوانین جدید به بهانه خطر ترور و سوءاستفاده دولت آلمان از این قوانین و افزایش کنترل، نظارت مخفی، کاوش و بازرسی توسط پلیس و دادگستری در سا‌‌‌ل‌های اخیر، آزادی مطبوعات در آلمان بخطر افتاده است.
خب معلوم بود قدرت از این قوانین سوءاستفاده خواهد کرد و برای من درین هیچ شکی نبود!



از شرکت "فلکس واگن" (ارابه ملت) :
خب دو روز نگذشت و ناله و زار عمومی شد. دیروز در نشست بزرگ سهام‌داران با آه و ناله که ای وای اینطور نمیشه یا باید ساعات کار بیشتر شود یا مزد کمتر وگرنه تا بیست هزار نفر اخراج، قرارداد رییس "فلکس واگن (ارابه ملت)"، آقای پیشِتزریدا (ببخشید اسمش این هست) تا ۲۰۱۲ تمدید کردند. البته دیگر خبر ندارم، چقدر حقوق مالیش افزودند تا اخراج و ساعت کار بیشتر و مزد کمتر کند. منکه مطمئن هستم برای ... یا ... یا ...، اینقدر تمدید نمیکنند بلکه برای ... و ... و ... !!!



berlin - spree

سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۵

از آلمان و از یک کمپانی

تبریک روز کارگر با تاخییر!!!

از لفظ بیشتر هم برای کارگران و کارمندان و کارکنان هم خبری نیست!


شرکت "فلکس واگن" در فصل اول سال ۲۰۰۶ سود خود را از ۷۰ میلیون به ۳۲۷ میلون افزایش داد. خیال می‌کنید با توچه به تقریبا ۵‌برابر کردن سود مالی، چه کرد؟ سه بار هورا کشید؟ به کارکنان و کارگرانش پاداش داد؟ نخیر ناله کردند و افسوس خوردند. بزودی پاداش خواهند داد و اخراج خواهند کرد. البته ممکن هست در کشورهای دیکتاتوری مانند چین که کار ارزان هست و کارگر بی حقوق و کم مزدبگیر چندی استخدام ... اهم ببخشید، بکار بگیرند. شاید شبهه دمکراسی‌هایی مانند برزیل هم شانسی داشته باشند تا چندی را مشغول کنند تا فلکس واگن سود خود بیشتر کند تا سهام‌داران پول بیشتری بگیرند و حقوق مالی روئسای شرکت را بجای دویست برابر، سیصد برابر مزد کارگرانش کنند!!




عکسهای تازه در آلبوم برلین ۲۰۰۶


انعکاس پاکسازی رودخانه(بزرگترین آشغالدانی شهر)