ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

دوشنبه، آبان ۰۱، ۱۳۸۵

بدنبال علاج ...

... دلیل سکته یافتم.
آنقدر حواس خود متمرکز یافتن راه راست می‌کنیم که وقتی متوجه می‌شویم هنوز ساخته نشده است، وقتی نمی‌دانیم با اینهمه موانع چگونه بسازیم، از دل و فکر می‌افتیم و حتی دیگر از راه‌های موجود هم استفاده نمی‌کنیم. می‌گویید راه‌های موجود غلط و نادرست هستند. آری، ناحق و بی‌عدالت هم هستند.

اما از قدیم گفتند، انسان دو راه برای آموزش دارد: مصیبت یا بصیرت، و تاریخ نشان داد که بشر در جمع فقط از مصیبت می‌آموزد. حال هرقدر خود تک تکمان را با شعور و فهم بدانیم.

البته عده‌ای می‌گویند پس تقلید چه شد؟ اینهم راه آموختن هست. کودک تقلید می کند، چونکه چاره دیگری ندارد و بهتر نمی‌داند و اگر دست از تقلید برندارد، مصیبت بزرگتر خواهد شد. حیوان‌ها تقلید می‌کنند و می‌دانیم چه هستند و چه خواهند ماند: حیوان. البته حیوان بد نیست، اما همیشه خطرناک هست چونکه بهتر نمی‌داند، حتی اگر اهلی باشد!

خلاصه سه راه آموزش: مصیبت، دردناک هست و تا وقتی که انسان فراموش‌کار باشد، مدت اثرش محدود خواهد ماند. بصیرت، سخت هست، بخصوص وقتی جرأت و استفاده از شعور شخصی بخواهد و تا انسان وابسته مطلق و تنبل هست، امیدی به درکش نیست. تقلید، خطرناک هست، چونکه درک را کور، شعور را کند و از ترقی (با ترقی‌های ظاهری و رتبه بندی‌های محدود طبقاتی، که هر حیوان گله‌ای ز آن پیروی میکند، اشتباه نگیرید) جلوگیری می‌کند و باعث می‌شود که جوامع فقط و فقط وسیله‌ای برای سوءاستفادهء عدهء محدودی بمانند.

برگردیم به راه های موجود و طرز ممکن آموزش‌مان. وقتی درک نمی‌کنیم (حال از ترس و تنبلی و با کمک خودفریبی یا از تنگ‌نظری و بخیال سوءاستفاده شخصی) که به راه (های) جدیدی نیازمندیم، فقط مصیبت می‌ماند (همانطور که توضیح دادم، تقلید به هیچوج فایده ندارد که حال هرقدر مرجع تقلید خوب باشد، مقلدان خطرناک هستند). این مصیبت هم تخریب راه‌های موجود هست. برای تخریب هرچه زودتر این راه‌های موجود باید با شدت و متمرکز از آن‌ها استفاده کرد و از ترمیمش جلوگیری کرد. اما این راه​ها، جاده​های ساخته و مورد استفاده آنانی هستند که در خیال مبارزه با آنان بسر می​بریم و اگر از آنان استفاده کنیم، خود باخته​ایم!
من هم دنیایی که اول اخلاق و بعد شکم باشد، دوست دارم و امیدوارم آنرا با هم بسازیم، اما فعلا بقول برشت در دنیایی زندگی می کنیم که اول نوشخوار و بعد اخلاق در آن حاکم هست. حال در دوراهی مانده‌ایم: خود نجات دهیم یا دنیا را!؟ اگر از راه‌های موجود استفاده نکنیم، خود را نجات داده‌ایم. اگر از راه‌های موجود استفاده کنیم، مثل آنانی می‌شویم که در خیال مبارزه با آنان هستیم. و چنین در سر دوراهه سکته وار از حرکت ایستاده​ایم

لطفا تومار زیر امضا و در پخش ان یاری فرمایید:
زندانیان سیاسی تحت شکنجه، نیاز مبرم و فوری به کمک دارند!

هیچ نظری موجود نیست: