ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

جمعه، آذر ۰۴، ۱۳۸۴

هشداری که قبلا داده بودند

خطابهء آقای سید حسین تقی‌زاده مشتمل بر شمه‌ای از تاریخ اوائل انقلاب مشروطیت ایران - انتشار باشگاه مهرگان. چاپ سال ۱۳۳۸:
"در اول امر نهضت مشروطیت در تبریز یکی از علماء (آقامیرزا صادق آقا مجتحد معروف) در مقابل مزدم مشروطه‌طلب که پیش او رفتنه و اصرار داشتند او هم همراهی کند. گفت این چیزی که شما می‌خواهید چیست و معنی آن کدام است؟ وقتی که بیان کردند منظور حکومت ملی است. گفت این چیز که از ممالک دیگر آمده آیا آنجاها اسمی بزبان خود آنها ندارد؟ وقتی گفتند کنسی‌توسیون (قانون اساسی) گفت خوبست همین کلمه را بگیرید که در مرکز اصلی خودش معنی و تعریف ثابت و غیرقابل تغییر دارد و نمی‌توان بعدها تحریف و تفسیر ناصحیح کرد. اما اگر کلمهء عربی مشروطه بگوئید اختیار کار و تفسیر و معنی آنرا بدست ما داده‌اید و ما خواهیم گفت شرط یشرط و هوشارط و ذاک مشروط. آنوقت روزی می‌گوئیم مشروط به نبودن آزادی یا مشزوط به حکم علماء و هکذا و هکذا..."

سه‌شنبه، آذر ۰۱، ۱۳۸۴

از اینجا و آنجا!

با سلام ...

هفته پیش قبل از اینکه بروند!

دو دولت قدیم (یکی بعد از انتخابات جدید و شکست و دیگری هنگام شکست و قبل از انتخابات جدید) دیروز قرارداد را امضا کردند. اسرائیل دو فروند زیردریایی مدل دلفین سفارش داد. دولت آلمان یک سوم مخارج یک میلیاردی ساخت این دو زیردریایی را بعهده گرفت.
منبع: مجلات اشپیگل و فوکوس (آلمان)

می‌گویند که آریل شارون یک نامه چند خطی بعنوان تشکر برای صدراعظم سابق آلمان فرستاد و یک تشکرنامه پنج صفحه‌ای برای رییس‌جمهور جدید ایران نوشت.
(منبع: محافل پشت پرده‌ای و زیر لحافی)



-----------------------------
از آلمان:
از ‌۴۴۸ نماینده دو حزب ائتلافی با ۳۹۷ رای (کل: ۶۱۴) اولین صدراعظم خانم در آلمان انتخاب شد! با اینکه در اصل خبری هست که طبق معمول می‌بایست باعث خشنودیم شود، اما خب دیگر اصلا اینطور نبود. اولا از شخصیت این خانم خوشم نمی‌اید. دوم با سیاستی که معرفی میکند مخالفم و میدانم که سیاست اصلی که دنبالش می‌کند چیز دیگری هست و بشدت باهاش مخالفم.
نکته قابل ملاحظه دیگر هم این هست که چگونه با این همه مخاف در حزب خودش کاندید شد. دقت کنیم متوجه میشوم که انها خواهان شکست ایشان هستند و بنظرم می‌آید که فقط به بهانه اینکه ما یک خانم و اهل شرق هم انتخاب می‌کنیم او را بر مسند قدرت نشاندند تا با یک تیر دو نشان بزنند: آرای شرق را بچنگ آورند و دیگر لزومیت انتخاب یک زن نباشد!!

بگذریم. بیاد دارید که از خوشبرخوردی با خارجی هنگام شلوغی فرانسه سخن بردم. چونکه دیگر تصویر و اخبار آنچنان پخش نمیشود، اینهم گذشت. برگشتیم به صحنه‌های قبلی.
مشتری آلمانی (توریست از شهر دیگر که هرگز مشتری دائمی نخواهد شد). فروشند چنان خوشبرخورد و خندان و شوخی کنان که نگو و نپرس. با اینکه قرار داشتم و دیرم شده بود اما چونکه خوش و بش بودند، من هم داشتم حال می‌کردم و بیخیال نیشم بازتر از معمول شده بود. ده دقیقه‌ای طول کشید و رفتند و نوبت من شد و تا من را دید قیافه صدوهشتاد درجه برگشت (وای نزدیک بود بترکم و سر بزنم به قهقهه، اما اغذیه فروشی بود و خطر ناک ... ) انگار دنیایش را آب برده.
لبخند زنان: گوتن آبند (عصربخیر)!
لب و لوچه فرو ریخته و زیر لبی : آبـ...! فلانچیز لطفا!
فوری یک چیزی در پاکت انداخت و تحویل داد و فلانقدر ... من هم عجله داشتم و داشتم با قیافه‌اش حال می‌کردم، دقت نکردم و پاکت را گرفتم و پول را دادم و مابقی را داد و پشت کرد
گفتم: چائو
سرپایین انداخته یک چه و چویی کرد ...
رفتم و سوار مترو شدم و وقتی خنده آرام گرفت، پاکت باز کردم تا نوشش کنم .. ساندویج مال صبح و کهنه بود ...
بگذریم.
امروز هم رفتم چیزکی پس بدهم. نزدیک فرقه فروشنده ناگهان سر را برمیگرداند و از یک مشتری در نزدیکی می‌پرسد میتواند کمک کند! عجب! میگویند داریم میگردیم و هنگام خوش و بش کردن یک خانم مو طلایی دیگر می‌آید و پشت سر من صف می‌ایستد.
فروشنده: خوب فعلا شما بگردید! بدون اینکه من را نگاه بکند سر و بدنش را خم می‌کند و به پشتسری من میگوید فعلا شما بیایید و بپردازید تا ایشان انتخاب خود بکنند. عجب! انتخاب کردند و رفتند پشت خانم مو طلایی و من اخری شدم، که یک دختر خانم امد و بکار من رسید!!!

-----------------------------

از منطق نخبگان و سران آیندهء جامعه:
صلح‌دوست: کالاهای آمریکایی و انگلیسی را بایکوت کنید، موثرتر از تظاهرات برای صلح هست!
غرب‌پرست: کالاهای اسلامی را باید بایکوت کرد!
جالب است. عجب جواب دندان‌شکنی! کشورهای اسلامی چه کالا دارند؟ نفت! اگر نفت بایکوت شود، دیگر نیازی به بایکوت کالاهای غربی نیست که همه مستقیم و غیر مستقیم، تولید و مصرفشان، وابسته و محتاج نفت هستند!!!

جمعه، آبان ۲۷، ۱۳۸۴

برلین ۲۰۰۵

سه‌شنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۴

نیازمندی و قدرت

با سلام ...

از برلین
تبلیغ ماشین: آزادی بینهایت
.
فقط میماند برای کی!؟ برای سازنده!؟ کارگر و آزادی بینهایت! برای خریدار!؟ محتاج بنزین و وام و آزادی بینهایت! برای تماشاچی!؟ محدودیت دید و آزادی بینهایت! یا اینکه برای فروشنده!! برای حفظ این آزادی بینهایت اونیفرمپوشان همیشه آماده هستند (سمت راست، پایین عکس)!!


شنبه پنج نوامبر برای اعتراض به دولت جدید رفتند توی خیابان (بقیه عکسها را اینجا مشاهده کنید). طبق معمول بیشتر علیه همدیگر اعلامیه پخش کردند و جبهه گرفتند.

چرا مارا نیازمند نگه‌می‌دارند و می‌کنند؟؟ و چرا ما باید خیال ‌‌کنیم اگر دیگری قدرت بدست بگیرد نیازهای مان را برطرف خواهد کرد!؟

متاسفانه شعار حزب مطلق شده بر اعتراضات این بود: "کشور به سیاستمداران جدید نیاز دارد!" یعنی به ما رای دهید تا قدرت بگیریم. اونیکی راه دیگری برای کسب قدرت ارائه میداد و برا علیه اینیکی اعلامیه! متاسفانه راهی که به جایی نمیرسد هنوز ادامه دارد. بگذریم. اما خلاصه تا وقتی تفافق و اتحاد نباشد، حتی توان تضعیف سیاست حاکم نیست. حالا از عمد نفاق را قبول میکنند تا بهانه‌ای برای اعتراض دفاعی داشته باشند یا واقعا متوجه نمیشوند که با تضعیف جنبش در قدرتمندتر کردن سیاست حاکم دست دارند و یا اصلا به امید گوسپندان هستند، بحث دیگری هست (فرضیهء اولی و سومی را مشاهده کردم، به دومی هرچند ممکن هست، باور ندارم).
تا وقتی که قدرت حاکم تضعیف نشود، راه‌هایی که برای تغییر انتخاب کردیم، مسدود خواهد بود. پس اولین قدم باید تضعیف قدرت حاکم باشد. اما وقتی ما سر قدمهای بدی بیهوده بحث میکنیم و دعوی میگیریم و بین خود نفاق می‌اندزیم و اینچنین جلوی قدم اول را میگیریم، خلاصه نخواهیم توانست اقدام بعدی برداریم تا راه درست، در خیال خود مناسب، را برویم.
تاریخ نشان داده که قدرت (اقتصادی و اجتماعی) منبع فساد هست و نیازمندی منبع فقر (مادی و معنوی) و با همه اینحال هزاران سال در دعوی "چگونه قدرت کسب کنیم و چگونه از آن برای بهبودی بشر و جامعه استفاده کنیم" بسر میبریم.
هزاران سال هست که قدرت میطلبیم تا عدالت روا کنیم و شعار می‌دهیم به سیاستمدار (حاکم) جدید (دیگر) نیازمندیم و برای نشاندن سیاستمدار (حاکم) دیگر بر مسند قدرت مبارزه مبارزه می‌کنیم!
و این سیاستمدارن (حکام) دیگر بجای استفاده از سیاست جدید و راه‌های پیموده نشده، همان سیاست قدیمی با واژه‌های دیگر و شمایل آرایش شده استفاده و همان راه‌های قدیمی که تابلوهایش را تغییر داده‌اند می‌پیمایند.
با کمک قدرت شاید بتوان مدت محدودی عدالت روا کرد اما فساد حتمی و برای حفظ قدرت بی‌عدالتی سرانجامش هست.
ما به سیاستمدار دیگر نیاز نداریم، بلکه به سیاستی واقعا جدید. سیاستی که روزبروز نیاز جامعه به سیاستمدار را کم کند، سیاستی در تقصیم قدرت، در تقصیم منصفانه ثروت زیاد مادی و دسترسی همگان به ثروت نامحدود معنوی (دانش و اخلاق).
با شعار استقلال و آزادی، قدرت را کسب و قصب می‌کنیم و برای حفظ این قدرت (حال به بهانه آینده جامعه یا بخاطر امروزه خودمان) ناچاریم مردم را نیازمند خود نگه داریم و شعاع حرکات و دسترسی آنان را محدود کنیم و چنین هرگونه آزادی و استقلال از همگان سلب کنیم.

بینیازی برای رسیدن به آزادی و استقلال و برقراری عدالت اجتماعی لازم می‌باشد. آگاهی تنها راه برای بینیازی و بسوی آزادی هست و استفادهء نیکو از آن قدمی بسوی برقراری عدالت اجتماعی. و یک آزادهء مستقل تنها تضمین برای حفظ آزادی و استقلال و عدالت! و تقصیم تنها وسیله!

اما خوب ما بشریم و چه بخواهیم و چه نخواهیم محتاج. اما بعضی احتیاجات واقعی هستند و با همه اینحال توان برطرف کردنش داریم اما چلوگیری می‌کنیم. با اینکه با اندازه کافی غذا هست تا بینیازی نسبی (وقتی محتاج چیزی باشی و به اندازه کافی داشته باشی، ازین مورد بینیازی) برقرار شود، روزانه گرسنگان می‌میرند . نیازمند به هوا هستیم. با اینحال تمام قدرت و وقت خود صرف آلودگی هوا کردیم و با همه نقشه‌ها برای برطرف کردن این مشکل و با توجه به خرابکاری و مسدود کردن این نقشه‌ها توسط اکثر دول‌ها، روزبروز آلودگی هوا و نیازمان بیشتر و استقلال نفس از بین می‌رود. آب‌ها را آلوده کردیم و با تمامی لوله‌کشی‌ها نیازمند و وابستهء اصحاب هستیم. به عشق و دوستی نیازمندیم، اما تبلیغ کینه و نفرت می‌کنیم. حتی اگر فرایضمان تبلیغ عشق و دوستی می‌کند، با اعمالمان ریشه نفرت آبیاری می‌دهیم تا عشق کمیاب و حتی از بین برود تا در نیازش بدام "زور و زر" بیفتیم! نیازهای جدید بوجود اوردیم و آفریدم و پدیدار شدند که بدون آنان دیگر نمی‌توانیم و در اکثر مواقع چنان تبلیغ و پروپاگند می‌کنیم که خیال محتاج بودنمان به آن، واقعیت می‌شود. و برای حفظ اینها خود را محتاج و نیازمند "زور و زر" می‌پنداریم.
خود در بندی اسیر کردیم و گرفتار دایره بی‌عدالتی و خشونت شدیم. درین جامعه‌ای که هرچند فقط ظاهر و البسه‌اش عوض می‌کنیم، در افکارمان که در دود اعتیاد قبار گرفته و تار شده، فقط و فقط و برای هزارمین بار در عوض کردن چهره و البسه، دوای رهایی خود می‌جوییم !
ما به سیاستمداران (حکام) "جدید" (دیگر) که با انقلاب (حال خشن یا مسالمت آمیز) و یا با کمک انتخابات سر قدرت بیایند و اصل کوششان حفظ قدرت، نیازمند نگه داشتن مان به این قدرت، حفظ اموال سرمایه‌داران یا قصب اموالشان و سپس حفظشان، محدود و سخت کردن دسترسی همگان به دانش و معلومات، باشد، نیاز نداریم.
اهداف سیاستمدارانی که با شعار آزادی و استقلال سرکار امدند، باید در وحلهء اول بینیاز کردن جامعه از دست خودشان باشد و گرنه طمعکارانی هستند که برای کسب مال و مقام از دروغ و دیگر اعمال پرهیز نمی‌کنند.
تکرار میکنم: بینیازی برای رسیدن به آزادی و استقلال و برقراری عدالت اجتماعی لازم می‌باشد. آگاهی تنها راه برای بینیازی و بسوی آزادی هست و استفادهء نیکو از آن قدمی بسوی برقراری عدالت اجتماعی. و یک آزادهء مستقل تنها تضمین برای حفظ آزادی و استقلال و عدالت! و تقصیم تنها وسیله!

--------------------------------
عکس‌های جدید در آلبوم عکس برلین.
تازه متوجه شدم! وقتی اینجا مینویسم، هردفعه باید بروم پینگ بکنم. اما اگر قالب را دستکاری کنم، خودبخود پینگش میکند!!

چهارشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۴

از سومالی

با سلام ...


طبیعت شهر





از سومالی
قیمت اسلحه در بازار باکارا در موگادیشو در دو ماه اخیر بیست و پنج درصد افزایش یافت. درحالیکه اکثر خریداران در بازار طرفداران شیخ حسن دحیر، که سر نیروهای متعصب مذهبی و از افراد اسامة بن لادن بحساب می‌رود، (درجه تعصب: از تخریب پرویکتور فیلم و دوربین عکاسی تا بقیه فنون مدرن گرفته، البته بغیر از اسلحات کشنده، تا پیاده کردن کوچکترین قوانین اسلامی بزور اسلحه و چماق) هستند، اتیوپی بطور وفور مسلحات تحویل دولت جدید (با ۹۱ عضو کابینه و ۴۲ وزیر سعی شده اکثر طایفه‌های را راضی کنند) می‌دهد. البته بنا بر گزارشات نخست وزیر عبدالله یوسف و ده وزیر در فروش اسلحه‌ها دست دارند. سودبران جنگی و شلوغی، بخصوص سیاستمداران دست اندر کار در دامن زدن به اغتشاشات کوتاهی نمیکنند و جنگ بعدی در سومالی را آرزو میکنند.
قربانی خون و جان و مال بنام این و آن و طبق معمول فقط وفقط برای بیش کردن مال و قدرت اندکی!!
یک خبرنگار سومالی در حالیکه داشت دوربین عکاسی اش را مخفی میکرد، به همکار اروپای خود گفت: به دادمان برسید، طالبانها دارند می‌آیند!




از آلمان
برلین، برمین و کلن!!! دیشب و پریشب چندین ماشین خوراک آتش شدند. پلیس احتمال می‌دهد متقلیدن ناآرامی‌های پاریس در کارند. من البته حدس می‌زنم متقلبین بیمه دست دارند. دلیلش هم این هست که در آلمان اگر نمیه‌شب چندین جوانک خارجی (با عرض معذرت) گوز بکنند، همسایگان و ساکنین منطقه فوری پلیس را خبردار می‌کنند و پلیس در اون مکان آنقدر پلک می‌زند تا بروند یا بهانه دستشان بدهند.
یک ماهی هست که میگذرد. نور آژیر محله را پر کرده بود. چنین ماشین و مینی‌بوس پلیس پیدا شدند. دو تا چندین پلیس از هر ماشینی بیرون ریخت و شروع به اینور و انور دویدن. حتی جلیقه ضد گلوله به تن داشتند. خیال کردم، القاعده‌ای پلقاعده‌ای و چه میدانم چه قاعده‌ای. خلاصه چه علم شقه‌ای بپا کرده بودند!؟ ربعی نگذشت و صدای نره خری بلند شد:"ویر هَبِن اَینِن" یعنی یکی رو گرفتیم. گفتم برم ببینم چه نره غولی بدامشان افتاد. دیدم یک نیم‌وجبی را دست بند زدند و بردند و انداختند توی ماشین و رفتند.




از ایران
جنگ سرد فعلا ادامه دارد. دولت قم‌حوری مواد سوخت را تحویل می‌دهد، رسانه‌ها آنرا آتش می‌زنند و دولت‌زنادن و مردان آمریکا و اسرائیل باخیال راحت کنار آتش نشسته و دست خود را گرم و اماده می‌کنند و در انتظار سوخت رسانی دولتمردان قم‌حوری، تا آتش فراگیر و جنگ گرم شود، لبخند زنان سهام مربوطه خود می‌شمارند!!!
تابحال اینقدر حرف از ایران در رسانه‌های وابسته غرب و مردم اینجا نبوده.
جالبترین نکات، قدرت رسانه‌ها و وابستگیشان و حماقت انسانی در باور کردن آنچه که سران و نخبگانشان می‌گویند باور کنید، هست.
سال‌ها زحمت کشیدند، عرق ریختند، کتک خوردند، ترور شدند، داد زدند و فریاد کشیدند تا چهره کریه نظام قم‌حوری را نشان دهند. سال‌ها در ایران و خارج ریختند توی خیابان، اعتراض کردند، کتک خوردند بزندان افتادند، بقتل رسیدند تا چهره تروریستان جانی و مالی آشکار کنند.
وقتی با مردم حرف می‌زدی که چه بلاهایی سرت و سر دوستان و خانواده و آشنا و غریبه آرودند. جواب میشنویدی: نه بابا اینطور هم نیست. حتما زیاد شده و من که نشنیدم. با اینکه اکثرا اشخاصی بودند که میدانستند رسانه‌ها دروغ می‌گویند اما چونکه انان نگفته بودند نمیتوانست راست باشد.
اما حالا با یک سخن و دو تظاهرات دستورالعملی که هرساله اتفاق می‌افتاد ناگهان (البته بدلیل) پخش کردند که نه فقط چهره کریه‌شان آشکار شد!!!
و البته چونکه تظاهرات ضد دولتی داخل ایران در رسانه‌ها پخش نشده بودند و تعداد معترضین در تظاهرات خارجی نسبت به ساکنین ایرانی اکثرا خیلی خیلی خیلی کم بود، کنون اکثریت ایرانی با آقایون همچهره شده‌اند!!!

دوشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۴

در بی هویتی و بحران هویت

با سلام ...
در بی‌هویتی و بحران هویت

چونکه هویتی کامل داشته باشیم و بحران پیدا نکینم فرایضی که هویتمان را تکامل می‌بخشد بدون چون چرا باور می‌کنیم (همان نقل و تقلید)...این مشکل اساسی (یا بقول توکای باغ آینه اشتباه اساسی:"تکنیک مدرنیت را خواسته ایم، اما تکنولوژی آن را نخواسته ایم. حتا نهادهای مدرن را خواسته ایم، اما بنیان های آن را نخواسته ایم. حتا قانون اساسی مدرن را پذیرفته ایم، اما چون جوهره مدرنیت را نپذیرفته ایم، این قانون اساسی چون ناهمزمانی جلوه می کند...") کم و بیش در همه جوامع دیده می‌شود. دلیلش هم در انبار مال و حفظ قدرت اقتصادی هست. بخاطر محفوظیت داشته‌ها یا حتی در بعضی موارد تصرف و کسب داشته‌های دیگران، برای تعریف هویت مدرن از هویت سنتی تقلید و نقل شده است. یعنی بجای اینکه اصولش تغییر یابد فقط واژه‌ها عوض شدند. یعنی درست که "خواستن، اندیشیدن، حس کردن و ساختن است که هویت نوین" و جامعه مدرن را طرح میکند اما بخاطر حفظ محفوظه، راه‌ها برای خواستن، اندیشیدن، حس کردن و ساختن اکثریت محدود بوده و در جوامع غربی روز بروز محدودتر می‌شود.

هویت کهن و سنتی چنین بود: فلانی (حالا وجود داشته یا نداشته و یا شاید داشته) از بساری پیام گرفته (حالا موجود هست یا نیست) که اینگونه بخواهید، بیاندیشید و حس کنید و بنامش فلا‌ن‌ها ساختش. بیایید این نقل کنید و تقلید کنید و استفاده کنید.
هویت مدرن امروزی به این تقلیل یافته: ما(عده کمی و محدود نسبت به کلیت) می‌خواهیم، می‌اندیشیم، حس میکنیم و میسازیم. شما راحت باشید و استفاده کنید. آنچه که گفته می‌شود و عمل می‌شود طبق معمول و بنا بر سنت مجزا هستند.
روزانه آمادگی خود برای مبارزه با فقر اعلام می‌کنند و از حقوق بشر سخن میبرند. اما اعمالشان بر پایه مبارزه با فقیر و هرچه بیشتر محدود کردن حقوق بشر هست که نشانش را در فاصله بین غنی و فقیر، جرمهای جدید و زندا‌ن‌های نوین مشاهده می‌کنیم. با اینحال وانمود می‌کنند تنها راه ممکن ( برآمده از خواست و اندیشه و احساس اقتدارگرایان اقتصاد) این هست که: بگزارید من هزاران پله بالا بروم تا کمک کنم (منت هم میگزارند) عده ای (حال کم یا زیاد اما محدود) پله ای بالا بیایند .
و ما طبق معمول و بنا بر سنت فکریمان، خیالات باور می‌کینم تا واقعیتی ساخته که در ان دچار بحران هویت نباشیم.
به زور و جبر حکام برای قبول باورها(هویت سنتی) اغفالگری توسط تبلیغ و رسانه (هویت مدرن) و خودفریبی (وسیله اصلی در زمانه قدیم و جدید) تسلیم شدن، بخاطر این هست که متوجه نشویم "بحران هویت گویا سراپای ما را فراگرفته است".




بی‌خیالی (بقول خودمان بیگناهی) و سکوت و قبول و تسلیم و نتیجه‌اش!
بی‌خیالی! خشونت تنها راه حل!!!!؟


پاریس و حومه، استراسبورگ، رِن، رون و ... در آتش و خشم ناامیدان می‌سوزد. عده‌ای فراموش شده و بحال خود در نادانی و ناآگاهی گذاشته شده بجز ابراز نارضایتی خود با خشونت راه دیگر نمی‌دانند. دوازده روز هست که فرانسه در آتش خشونت نوجوانان می‌سوزد.
در طول تاریخ جوامع بشری همیشه شاهد بروز خشونت قشر فراموش شده بوده‌ایم. وقتی بیخیالی اوج می‌گزفت، وقتی عدالت فقط یک واژه می‌شد، وقتی حتی در خیالات دسترسی به ثروتهای مادی و معنوی برای قشری ممکن نبود باعث تصادم قشرها میرشد. این تصادم دو نتیجه داشت. سرکوب و قتل و عام قشر مورد ظلم قرار گزفته یا تبدیل مظلومین به ظالمین و تصاحب اموال و تحدید جان صاحبان قدرت سیاسی و اقتصادی. در مورد اول نتیجه‌اش ادامه بی‌عدالتی و ظلم بود. در مورد دوم تغییر جامعه بعد از مدتی ترس و هراس بود که مدت زمانی طول نمیکشید و بعد از شروع بیخیالی مزایا و حقوق مردم محدود و پس گرفته میشد تا خروش بعدی. متاسفانه طبق معمول از تاریخ نمی‌آموزیم و برای نگه‌داری قدرت سیاسی و اقتصادی امروزی خود دست به اشتباهات همیشگی زده و نادان نگه‌داشتن مردم سیاستمان هست و چه انتظار از مردم ناآگاه در تکرار اشتباه.
شلوغی فرانسه باعث ایجاد فکر در قشر سیاست شده، نه فقط در فرانسه بلکه در آلمان هم بفکر افتادند که چه باید کرد تا این اتفاق در آلمان نیفتد. در آلمان بین مدارس محله‌های مختلف زمین تا آسمان فرق هست. در یکی تخصص و اگاهی می‌آموزی (محله سرمایه‌داران) در دیگری وقت‌کشی و وقت‌گزرانی. تا قبل از سقوط بلوک شرق و موجودیت خطر "ویروس مساوات" کتب درسی مجانی بودند و کنون پولی هستند. عده‌ای توان خرید بهترین کتب را دارند، عده‌ای حتی توان خرید کتب پاره ندارند. مدرسه محل پولداران توان دادن پوشه و جزوه‌های کپی شده دارد (آموزش سریع و بیشتر)، مال محله‌های دیگر باید پای تخته بنویسد (آموزش کمتر، البته اگر شانس بیاوری و معلم خوبی داشته باشی و نه بیمارترین و عوضیترین، که طبق معمول در اینگونه مدارس می‌اموزند، معلمت باشد). البته فقط به این فکر افتادند و بفکر عمل نیستند، چونکه خشونت هنوز به بیرحمی نرسیده (البته امروز خبر رسید که یک شصت و یک ساله چنان کتک خورد که در بیمارستان مرد ...)
اما اگر خشونت و بی‌رحمی به حدی برسد که ناچار به عملکرد شوند، نه عمل خشونتی و بیرحمی با کمک پلیس و نیروی نظامی بلکه جلوگیری از خشونت با رسیدن به نیازهای لازم و حقوقی مردم، فایده‌اش هم طبق معمول برای مدت محدودی خواهد بود تا دوباره بیخیال و ساکت شویم. قدم به عقب تا بروز خشونت و ناگواری و قدم به جلو. درست هست که در طول تاریخ برپایه خشونت، بخصوص هرچه بیرحمتر قشر مورد ظلم قرار گرفته بر علیه خشونت بیرحمانه و نامحدود قشر حاکم و بی‌خیالان (بقول خودمان بیگناهان) باعث شده که بیشتر قدم بجلو بگزاریم تا به عقب برگردیم اما نه فقط در اصول جامعه بی‌عدالت و برده‌پرور تغییری نداده بلکه باعث پایداری دایره خشونت شده که مرزش به حدی رسیده که فراپا گذاشتن از ان آخرین کابوس را می‌ماند.
و فرقی که بر پاییه خشونت در جوامع روی داده نه این هست که برده‌داری و بردگی منفور شده و از بین رفته، بلکه فقط باعث شده به بردگان بهتر و بیشتر برسد و آنهم به نسبت خشونت: در غرب که خروش و قیام مردم خونینتر و خشنتر بود بردگان در رفاه بهتری بسر میبرند تا در جوامعه دیگری که خشونت و بیرحمی قشر حاکم بر خشونت مردم می‌چربید!!!
این خشونت، با اینکه تنها راه حل بنظر می‌آید و چونکه قشر حاکم بقیه راه‌ها را مسدود می‌کند اکثرا تنها راه هم هست فقط برای مدت کوتاهی باعث قدرتمندتر شدن قشر حاکم می‌شود و دلیل اصلی قدرتمندتر و خشنتر شدن قشر حاکم در زمانه بعدی بود و هست و خواهد بود.
این راه حل خشونت، حال هرچقدر تنها راه حل بنظر بیایید و واقعا چاره دیگری نباشد (گاهی واقعا چاره دیگری نیست) فقط برای مدت محدودی باعث تغییر وضعیت و بهبودی (البته نه همیشه) خواهد شد.
قبل از هرگونه انقلاب جامعه‌ای نیاز به انقلاب فکری هست تا نتیجه همیشگی و پایدار باشد.
انقلاب در یک جامعه بدون یک انقلاب فکری فقط باعث تغییر حاکم، قشر مقتدر، جایگزینی واژه‌ها می‌شود و در اصول خراب جامعه که باعث بی‌عدالتی و ظلم و ناآگاهی و فقر مالی، معنوی و فکری افراد جامعه هست، تغییر بوجود نمی‌اورد. بجای اینکه در خیال این باشیم به کی قدرت دهیم تا عدالت روا شود، باید چاره بجوییم چگونه قدرت و ثروت تقسیم کنیم. در اینجا هست که به انقلاب فکری نیاز داریم:
بجای اینکه قدرت و ثروت بخواهیم تا عدالت روا داریم، باید عدالت بخواهیم تا قدرت و ثروت منصفانه تقسیم کنیم!